محمد اولیاییفرد، وکیل دادگستری و عضو اتحادیه بینالمللی وکلا در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت: «در قانون اسلامی جمهوری اسلامی پیشبینی شده که در صورت فوت رئیسجمهور و یا غیبت و بیماری بیش از دو ماه او، معاون اول میتواند با تایید رهبر نظام عهدهدار وظایف رئيسجمهوری شود و بلافاصله شورایی با حضور معاون اول رئیسجمهور و روسای مجلس و قوه قضاییه تشکیل میشود که موظف هستند ظرف ۵۰ روز انتخابات زودگان ریاستجمهوری را برگزار کنند.»
به گفته اولیاییفرد، «طبق قانون اساسی رهبر این اختیار را دارد که شخصی به غیر از معاون اول را به عنوان رئیس دولت منصوب کند و اگر علی خامنهای فردی به غیر از مخبر را انتخاب کرد، نباید تعجب کرد.»
شایان سمیعی، کارشناس امنیت ملی در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت رسانهها در ایالات متحده نسبت به سانحه هوایی برای رئیسی و همراهانش، محتاطانه برخورد کردهاند و تنها چند رسانه کوچک در مورد احتمال «اتفاقی نبودن» این رویداد به گمانهزنی پرداختهاند.
او افزود: «جمهوری اسلامی در این موارد روند ثابتی دارد و آن را تغییر نمیدهد. در مورد مرگ روحالله خمینی هم ابتدا اعلام کردند که دعا کنید و چند ساعت بعد مرگ را اعلام کردند. حرکت نابخردانه بعدی حکومت این بود که ابتدا اعلام کردند شورای عالی امنیت ملی تشکیل جلسه داده است و بعد آن را تکذیب کردند.»
آسیه امینی، تحلیلگر مسائل اجتماعی در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت: «در چنین شرایطی مدیریت خبر در ایران چه در رسانههای رسمی و چه در رسانههای نیمهدولتی، امنیتی میشود و در این شرایط بازار شایعه داغ میشود و گمانهزنیها و بیان احساسات هم پا به میدان میگذارد.»
او افزود: «این اتفاق کوچکی نیست که در شرایطی که احتمال کشته شدن دو نفر از مقامات ارشد سیاسی کشور در یک سانحه وجود دارد، مردم نه تنها ذرهای احساس نگرانی نمیکنند، بلکه با استهزاء و تمسخر نسبت به آنها در شبکههای اجتماعی صحبت میکنند.»
به گفته امینی، «عدهای اظهار تاسف میکنند که چرا باید کسی که دستش آلوده به جنایت بسیاری است، بدون عقوبت و بدون برگزاری یک دادگاه عادلانه جانش از دست برود و این موضوع باید برای مقامات ارشد حکومت یک تلنگر اساسی باشد.»
احمد علوی، استاد دانشگاه و اقتصاددان در مصاحبه با ایراناینترنشنال، با اشاره به کاهش ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی در پی انتشار اخبار مرتبط با ناپدید شدن بالگرد حامل ابراهیم رئیسی گفت: «حاکمیت در مهار بحران به وجود آمده موفق نیست و با توجه به پیامدهای منفیای که این حادثه خواهد داشت، طبیعی است که بهای ارزهای بینالمللی بالاتر خواهد رفت.»
او افزود: «حوادثی از این دست نشان میدهد حاکمیت برنامهای برای مدیریت بحران ندارد و سرمایهگذاران در چنین فضایی سعی در تبدیل سرمایه خود به ارزهای خارجی دارند. اگر حاکمیت نتواند بحران را مدیریت کند، ارزهای معتبر و فلزات قیمتی در روزهای آینده روند افزایشی خواهند داشت ... نگاهها در بازار ایران بیشتر متوجه رسانههای بینالمللی است و این یک متغیر مهم در بازار در شرایط فعلی است.»

«اگر فکر میکنید مرزهای ایران در دست شماست در خواب خوشی هستید. اگر ایرانِ جغرافیایی زیر چکمههای استبداد دینی شما رنج میکشد، ایران فرهنگی در ذهن مشترک میلیونها ایرانی که از ظلم و توحش شما ناچار به ترک ایران شدند زنده است..»
اینها اولین واکنش کارگردانی است که به جرم مستقل و منتقد بودن، سالها سختترین مجازاتها را تحمل کرد و حالا مخفیانه از ایران خارج شده است. خارج شده، تا زنده بماند و روایت کند، تا حقیقت، راوی شجاع دیگری را از دست ندهد.
بسیاری میگویند فیلمها، بازتابدهنده شرایط سیاسی و اجتماعی دوران خود هستند. اما آنها از دشواری فیلمسازی زیر سایه استبداد چه میدانند؟ دشواریاش را آنجا میتوان یافت که در پایان فیلم «دستنوشتهها نمیسوزند» ساخته محمد رسولاف، یک دقیقه موسیقی سوزناک و تصویر تماما سیاه بهعنوان تیتراژ فیلم در پی این جمله میآید که «بهعلت شرایط دشوار ممیزی و کنترل محتوای آثار هنری، عوامل ساخت فیلم، ناگزیر از درج نام خود در عنوانبندی صرفنظر کردند.»
محمد رسولاف، سازنده «کشتزارهای سپید»، «لِرد» و «جزیره آهنی»، در آستانه اکران آخرین فیلم خود «دانه انجیر معابد» در هفتاد و هفتمین جشنواره فیلم «کن»، و در تازهترین مرحله برخوردهای حکومتی، به هشت سال حبس، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم شد.

آنچه رسولاف در دو دهه اخیر در داخل ایران به آن مشغول بوده، فراتر از فیلمسازی و فعالیت هنری است. چیزی که کارگردان «شیطان وجود ندارد» را از بسیاری از فیلمسازان موفق سینمای ایران جدا میکند، ایستادگی او در برابر ارتش سانسور و سرکوب است.
شیوه برخورد جمهوری اسلامی با هنرمندان، شیوهای خلاقانه و نوآورانه نیست. آنها همان روشی را پیشه کردهاند که همپالگیهاشان در آلمان شرقی و شوروی و رژیمهایی از این دست پیشه کرده بودند: اگر هنرمندان میخواهند پیشرفت کنند و حمایت شوند، باید به «منویات» حاکمیت تن بدهند. اگر نه، باید لباس رزم بپوشند و خود را آماده نبرد کنند.
آنها که به اختیار تن به خواستههای حاکم میدهند، قدر میبینند و بر صدر مینشینند. آنها که چنین نیستند، یا عزلتنشین میشوند و جلای وطن میکنند، یا میمانند و سر به تیغ سانسور میسپارند. این دسته آخری، سرنوشت را میپذیرند و میدانند که چون مُهر «غیرخودی» بر پیشانی دارند، ممیز و سانسورچی و مدیر دولتی آنها را به چشم دشمن میبیند، و چون میتوانند در ایران فیلم بسازند، بخشی از جامعه آنها را «از خود» نمیداند.
محمد رسولاف اما در هیچکدام از این دستهبندیها جای نمیگرفت. او را باید خط سوم جریان سینما دانست. خطی که تن به منویات حکومت نداد، عزلتنشین نشد، تا حدی که توان داشت مهاجرت نکرد و سر به تیغ سانسور هم نسپرد. رسولاف نه فقط در جهان خیالی فیلمهایش، که در زیست حقیقی نیز در حد بضاعت مقاومت کرد. حتی همین حالا که به اجبار از کشور خارج شده، باز خود را «ساکن ایرانِ فرهنگی» میداند. او عزمش را جزم کرده تا خار چشم استبداد باشد.
سالهاست که فیلمسازی، فعالیت اجتماعی، نمایش فیلم در جشنوارههای خارجی، محرومیت از اکران فیلم در سینماهای کشور، حبس و ممنوعالخروجی و بعد از استراحتی کوتاه، دوباره ادامه همین روند، تبدیل به روتین زندگی رسول اف شده بود. اما رسول اف، چگونه رسول اف شد؟
اولین و آخرین جایزه ملی برای فیلمساز جوان
محمد رسول اف در سال ۱۳۸۰ و در حالی که هنوز سی ساله نشده بود، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را از جشنواره فیلم فجر و جایزه بهترین فیلم مستند را از ششمین جشن خانه سینما برای فیلم مستند داستانی خود، «گاگومان»، دریافت کرد. این، اولین و آخرین باری بود که محمد رسولاف جایزه داخلی گرفت.
ساختههای محمد رسولاف، از همان ابتدا روابط قدرت را در ساحت سیاست و اجتماع نقد میکردند. نقدهایی که خیلی زود نهادهای مذهبی و امنیتی جمهوری اسلامی را حساس کرد. او نهتنها از سوی نهاد ممیزی، که از سوی نهادهای امنیتی و قضایی نیز همواره تحت فشار بودهاست.
اولین بازداشت و آغاز زندگی تازه رسولاف
اولین بازداشت رسولاف، بزنگاهی بود که موجب شد او مسیر جدیدی را در زندگی حرفهای خود برگزیند. بعد از اعتراضات سراسری سال ۱۳۸۸، محمد رسولاف بههمراه جعفر پناهی و سایر عوامل فیلمشان در محل فیلمبرداری بازداشت شدند. این اولین بازداشت رسولاف بود.
هرچند حکم شش سال حبس او در دادگاه تجدید نظر به یک سال کاهش پیدا کرد، اما تابوی حبس و رویارویی با نظام حاکم در نگاه این فیلمساز شکستهشد.
او در مصاحبهای قدیمی با بخش فارسی شبکه صدای آمریکا در اینباره گفتهاست: «وقتی این رویارویی با دستگاه امنیتی اتفاق افتاد، با خودم گفتم که همواره تلاش میکردم تا کار به این نقطه نرسد. حالا که رسیده است، خب... من میخواهم فیلمهایم را بسازم و به خودم وفادار باشم.» رسول اف تا امروز به خود وفادار ماندهاست.
رمز ایستادگی رسولاف چیست؟
کارگردان «بهامید دیدار» معتقد است حمایتهای بینالمللی کمک کرد که فشارها روی او در داخل کشور مضاعف نشود و کماکان بتواند به فیلمسازی ادامه بدهد. او میگوید خودش نیز تلاش کرده که در خود فرو نرود و منفعل نشود.
به نظر رسول اف، سیستم امنیتی جمهوری اسلامی تلاش میکند که هنرمندان از آنها بترسند و منفعل شوند. ولی او قصد دارد «از هر راهی که ممکن است، به خلق هنری ادامه بدهد. چه از راه سینما، چه هر راه دیگری.»
خط سوم؛ سینمای مستقل یا سینمای مقاومت؟
محمد رسول اف پیشتر در جریان دریافت خرس طلایی بهترین فیلم جشنواره برلیناله برای «شیطان وجود ندارد»، در حالی که ممنوع الخروج بود و اجازه حضور در مراسم را نداشت، طی مصاحبه با تلویزیون ایران اینترنشنال گفت که تلاش میکند «سینمای مستقل» را تا حدی که به عوامل فیلمش آسیبی نرسد، زنده نگاه دارد. او در رابطه با هزینههایی که میپردازد، چنین گفت: «اگر ما باور داریم که باید تغییری در پیرامون خود ایجاد کنیم، طبیعتا باید هزینههای آن را بپردازیم.»
او میگوید: «اگر قادریم به ندای وجدانمان گوش کنیم، مراقب باشیم که در هیچ نقطهای حلقهای از زنجیر استبداد نباشیم.»
با این اوصاف، گزافه نیست اگر ادعا کنیم خط سومی که رسولاف در سینمای ایران ایجاد کردهاست، نه «سینمای مستقل»، که «سینمای مقاومت» است؛ مقاومت نه به مفهوم تحمیلی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، که به معنای نپذیرفتن سرکوب.
خط سوم، امروز قویتر از دیروز
رسولاف قدرت خود را در «نه گفتن» به حاکمان یافتهبود و تا آخرین ساعتی که در کشور ماند به این تصمیم خود وفادار ماند.
حالا، پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران، هنرمندان زیادی هویت گمشده خود را در «نه گفتن» به قدرت یافتهاند. امروز هنرمندان زیادی ایستادهاند، تا پرچمی که سالها رسولاف بهدست گرفتهبود، به زمین نیفتد.
گزارشها از مقاومت هنرمندان، تنها به تن ندادن چندین بازیگر مطرح سینمای ایران به حجاب اجباری خلاصه نمیشود.
بنا بر گزارش روزنامه اعتماد به نقل از منابع آگاه، امسال ۷۱ اثر زیرزمینی از سینمای ایران به جشنواره کن 2024 ارسال شدهاست. آثاری در بخشهای مستند، فیلم کوتاه، فیلم بلند داستانی و البته ۱۷ فیلم سینمایی «زیرزمینی». خبری که وزیر ارشاد جمهوریاسلامی را خشمگین کرد و به واکنش واداشت. محمدمهدی اسماعیلی این اتفاق را «تخلف محرز» نامیده و وعده داده که با سازندگان این فیلمها برخورد خواهد شد.
به نظر میرسد «سینمای مقاومت» بهعنوان خط سوم سینمای ایران، فصلی تازه از تاریخ هنر کشور را رقم خواهد زد. حکومت حالا باید در جبهه جدیدی به جنگ با مردمش بپردازد. جبههای با همان نام که سالها با قدرت و سرمایه تلاش کرد آن را به نفع خود مصادره کند: جبهه مقاومت، البته این بار در برابر استبداد.
پیروز این جنگ تازه را حمایتهای معنوی سینمادوستان ایرانی و پشتیبانی سازمانیافته نهادهای سینمایی بینالمللی از هنرمندان خط سوم تعیین خواهد کرد. محمد رسول اف اگرچه حالا از ایران خارج شدهاست، اما با مقاومت پانزده سالهاش جادهای را هموار کرد که از امروز عابران زیادی را به خود خواهد دید.

چرا با وجود بارشهای شدید و گاه سیلآسا در زمستان و اوایل بهار، ایران تابستانی گرم را پیش رو خواهد داشت؟
با سپری شدن پاییزی که میزان بارش بهطور میانگین ۵۰ درصد از میزان بلند مدت آن کمتر بود، ایران سال آبی (از اول مهر ۱۴۰۲ تا پایان شهریور ۱۴۰۳) خشکی را پشت سر گذاشت و پیشبینیهای که در رابطه با بارش سیلآسا در پاییز شدە بود، نقش بر آب شد.
مقامات جمهوری اسلامی ایران برای تامین آب اواخر بهار و تابستان ۱۴۰۳ به شدت نگران بودند. این نگرانی در حدی بود که تئوری توطئه ابردزدی هم در سطح جامعه و هم در سوشیالمدیا به سرعت گسترش یافت و حتی نباریدن باران و کمبود منابع آب را به دشمن و کشورهای همسایه نسبت دادند.
دولتمردان بر طبل تغییر اقلیم کوبیدند و هر نوع کمبود آب را به شرایط تغییریافته آب و هوایی نسبت دادند. خشکسالی را تنها از بعد هواشناسی برای مردم تفسیر کردند و صحبتی از خشکسالیهای انسانمحور از جمله خشکسالی هیدورولوژیکی، به میان نیامد.
بارشهای شدید و گاه سیلآسا در زمستان و اوایل بهار به داد مقامات ناامید رسید و موضوع ترسالی و پایان خشکسالی از سوی برخی از مسوولان مطرح شد. حتی تغییر جزئی سطح آب دریاچه ارومیه به دلیل بارشها سبب شد سخنگوی دولت با افتخار از احیای دریاچه ارومیه در دولت سیزدهم سخن بگوید.
آیا خشکسالی در ایران به پایان رسید؟
نظر به اینکه کشور ایران در کمربند بیابانی نیمکره شمالی واقع شده است و قسمت عمده آن تحت تسلط سلولهای پرفشار مجاور حارهای قرار دارد، اغلب وسعت آن را مناطق خشک و نیمهخشک تشکیل میدهد. این مناطق ویژگیهای خاصی از جمله متغیر بودن وضعیت رطوبت و بارندگی، اختلاف درجه حرارت در شب و روز خصوصا در مناطق خشک و بارش به صورت رگبار را دارند.
اینکه در ایران بارندگی شدید و سیلآسا داشتە باشیم، پدیدە عجیب و دور از انتظاری نیست. مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی عنوان کرده که حدود ۴۵۰۰ سیلاب در ۱۰ سال اخیر در ایران ثبت شده است. آمارها حاکی از آن است کە تنها در استان اصفهان که منطقهای نسبتا خشک است، از سال ۱۳۳۰ تاکنون بالغ بر ۲۲۰ مورد سیل داشتهایم.
علیرغم این حجم از سیل و سیلاب در ایران، مشکل آب سالهاست باقیست و در تابستان، اغلب مناطق ایران با بحران کمآبی مواجه میشوند. برخی از مناطق ایران از جمله تهران، سمنان، خراسان رضوی، قزوین، گیلان، زنجان، البرز و فارس حتی بعد از بارشهای اخیر هنوز با شرایط طبیعی فاصله دارند و ترس از بحران آب در تابستان، مقامات را به واکنش واداشته است.
احد وظیفه، رییس مرکز ملی خشکسالی سازمان هواشناسی کشور، با تأکید بر اینکه نگرانیهایی از بروز کمآبی در برخی از استانها در تابستان ۱۴۰۳ وجود دارد، گفته است: «به نظر میرسد برای فصل گرم امسال باید نگران تأمین منابع آبی این استانها باشیم، بهخصوص که مقدار بارشهای تجمعی این استانها در سال آبی جاری به ۳۶ تا ۴۴ درصد پایینتر از شرایط نرمال رسیده است.»
بە نقل از ایسنا در رابطه با تهران، مدیر کل هواشناسی استان تهران گفته از ابتدای سال زراعی جاری (اول مهرماه ۱۴۰۲) تا ۱۶ اردیبهشت، در استان تهران به صورت پهنهای ۱۴۷ میلیمتر بارش داشتهایم. این در حالیست که میانگین بلند مدت بارش ۲۳۷ میلیمتر است. بنابراین تهران ۹۰ میلیمتر معادل با ۳۸ درصد نسبت به شرایط عادی بارش کمتری دریافت کرده است.
آبخوانها در بحران
برداشت از آبهای تجدیدپذیر در ایران در برخی از حوضههای آبریز کشور گاه به ۱۰۰ درصد هم میرسد؛ در حالی که طبق استاندارد سازمان ملل، برداشت بیش از ۴۰ درصد از منابع آب تجدیدپذیر خطرناک است و عواقب جبرانناپذیری از جمله خشک شدن تالابها، بیابانزایی، فرونشست زمین و بحران گرد و غبار را در پی خواهد داشت.
برابر برخی از آمارها بیش از ۸۰ درصد آب تجدیدپذیر در ایران توسط بخش کشاورزی برداشت میشود که ۵۰ درصد آن از منابع آبی زیرزمینی تامین میشود. برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی سبب شده کسری سالانه به حدود ۱۰ میلیارد متر مکعب برسد. برخی از آمارهای غیر رسمی صحبت از بالای ۲۰۰ میلیارد متر مکعب کسری تجمعی آبخوانها میکنند. این میزان از کسری آبخوانها حکایت از خشکسالی هیدرولوژیک شدید میکند. این وضعیت، اغلب دشتهای ایران را معرض فرونشست شدید قرار داده که در بعضی از مناطق نرخ آن به بالای ۲۰ سانتی متر در سال هم رسیدە است. برابر استاندارد جهانی، فرونشست بالای چهار میلیمتر در سال نشان از بحران دارد.
سیلابهای اخیر به جای تهدید در صورت اجرای طرحهای آبخوانداری میتوانست فرصتی برای تغذیه سفرههای آبی زیر زمینی باشد اما بیشتر آنها اکنون از دسترس آبخوانها خارج شدهاند. برای نمونه، محمدجواد عسکری، رییس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی در رابطه با سیل اخیر سیستان و بلوچستان گفته نزدیک به دو میلیارد متر مکعب آب، در بارشهای اخیر جنوب استان به دریا سرازیر شده است.
تابستانی سخت در راە است
با توجه به این که مصرف آب در ایران بسیار بالا و گاه سه برابر میانگین جهانی است و نظر بهاینکه از اواخر بهار با افزایش شدید درجه حرارت مواجه هستیم و در چند سال اخیر هم شاهد افزایش دو درجه سانتیگراد نسبت به میانگین بلند مدت بودەایم، میزان تبخیردر تابستان به شدت افزایش مییابد و برخی از تالابها از جمله دریاچه ارومیه در آستانه خشکی قرار میگیرند. در برخی مناطق هم ممکن است با جیره بندی آب مواجه شویم. به همین دلیل تابستانی بدون بحران آب دور از تصور است.
مدیریت منابع آب در ایران میبایست با توجه به ویژگیهای اقلیمی حوضههای آبریز باشد. به روند تغییرات آب و هوایی هم باید نگاە ویژه داشت. اما نه تنها این امر مهم انجام نمیشود و حتی بارگذاری بیشتر، از جمله از طریق توسعه زمینهای کشاورزی در دستور کار دولت است، بحران آب در ایران در هر شرایطی، با یا بدون بارش، ادامه خواهد داشت.
این نکته را هم نباید از چشم دور نگه داشت که فارغ از مدیرت بحران آب در سالهای پربارش، بارندگیهای بهاره در زاگرس سبب گسترش علفهای زودرس میشوند که این علفها با آغاز فصل گرم،خشک میشوند و به آسانی آتش میگیرند و همین موضوع احتمال گسترده شدن آتشسوزی جنگلها را بیشتر میکند.
اگر جنگلهای زاگرس برای حاکمیت مهم است، میبایست از هم اکنون به فکر اطفای حریق و مونیتورینگ مدوام این جنگلها باشد.