افشین شاهی، استاد روابط بینالملل در دانشگاه کیل انگلستان در مصاحبه با ایراناینترنشنال گفت خودداری سران بسیاری از کشورها از شرکت در مراسم تشییع رئیسی، جایگاه متزلزل جمهوری اسلامی را در عرصه بینالمللی به نمایش میگذارد.
شاهی افزود در روابط بینالملل، تشییع رسمی مقامهای بلندپایه هر کشوری، از جمله رییسجمهور و نخستوزیر، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
او مشارکت بینالمللی در مراسم تشییع رئیسی در تهران را با مراسم مشابه برای ملکه الیزابت دوم، پادشاه پیشین بریتانیا مقایسه کرد و گفت بیش از ۵۰۰ رهبر سیاسی و شخصیت جهانی برای ادای احترام به ملکه الیزابت گرد هم آمده بودند.
این استاد دانشگاه اضافه کرد نکته حائز اهمیت در مراسم تشییع رئیسی در تهران، حضور گسترده سران گروههای نیابتی جمهوری اسلامی بود.

مقامات دولتی برخی کشورها و تعدادی از نهادهای بینالمللی با پیام تسلیت و شرکت در مراسم تشییع، به مرگ ابراهیم رئیسی و همراهانش واکنش نشان دادند. دولتها و نهادها بر پایه چه استدلال معقول و مقبولی در چنین سطوحی ابراز تاسف و تاثر میکنند؟
در پی مرگ ابراهیم رئیسی، بسیاری از ایرانیان داخل و خارج کشور به ابراز شادمانی پرداختند. گروهی بیان کردند که سزاوار بود تا او در پیشگاه عدالت حاضر و بهخاطر نقشی که در جنایاتِ رژیم داشته محاکمه میشد. عدهای بر پایه آموزههای اخلاقی یا مکتبیِ خاص خود گفتند که اگرچه غمگین نیستند، اما از این حیث که یک انسان عمر خود را به تباهی و جنایت گذرانده و بیآنکه بتواند چیزی را جبران کند از دنیا رفت، متاسفند. گروهی نیز که عموما در شمار حامیان پروپاقرص حکومت قرار میگیرند، بیشتر در محافل و تجمعات حکومتی، سوگواری کردند.
همزمان، تعدادی از مقامات دولتی برخی کشورها و تعدادی از نهادهای بینالمللی نیز نسبت به کشته شدن رییس دولت جمهوری اسلامی با صدور پیامهای تسلیت یا اقدامات نمادینی که حاکی از تاسف و تالم است واکنش نشان دادند. برخی از این واکنشها از سمت دولتهایی بود که افکار عمومی پیشاپیش انتظار برخورد مشابهی از سوی آنها را داشت؛ اما در مواردی، رفتار و گفتار نمایندگان دولتها و نهادها موجب برانگیخته شدن تعجب و خشم گروهی از ایرانیان شد.
برای مثال، وزارت امور خارجه آمریکا در بیانیهای، کشته شدن ابراهیم رئیسی، حسین امیرعبداللهیان و هیات همراهش در سقوط بالگرد را تسلیت گفت. شارل میشل، رئیس شورای اروپا هم در پیامی نوشت که اتحادیه اروپا، مرگ رئیسی و امیرعبداللهیان را صمیمانه تسلیت میگوید و با خانواده آنها ابراز همدردی میکند. سخنگوی ناتو هم این حادثه را به ملت ایران تسلیت گفت. جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد در نیویورک و کنفرانس بینالمللی امنیت هستهای در وین نیز با یک دقیقه سکوت آغاز به کار کردند.
شگفتی از آن است که نقض نظاممند حقوق بشر در ایران امری است محرز و دولت آمریکا و اتحادیه اروپا لیستهای بلندبالایی از تحریمهای حقوق بشری علیه جمهوری اسلامی دارند. سازمان ملل متحد سازوکاری مختص ایران و گزارشگر ویژه در امور حقوق بشر ایران دارد. ابراهیم رئیسی نه فقط به مثابه عضوی مهم از این سیستم، بلکه به عنوان فردی که مستقیم در جنایاتی سازمانیافته نقش داشته و پروندههایی گشوده در سطح جهان دارد، یکی از سمبلهای جنایت در عصر حاضر است.
سوال این است که این دولتها و نهادها بر پایه چه استدلال معقول و مقبولی در چنین سطوحی ابراز تاسف و تاثر میکنند؟
اگرچه این قبیل پیامها ناشی از عرف دیپلماتیک و رایج است، اما بنا به مجموعه درهمتنیدهای از دلایل مورد پرسش جدی قرار گرفتند. نه تنها ایرانیان، بلکه افرادی از میان سیاستمداران اروپایی و آمریکایی نیز به این رفتارها انتقاد کردند. یکی از شبهات مهم این است که چرا مقامات کشورهای دموکراتیک و نهادهای بینالمللی خود را مکلف به رعایت رویهها و روالها در قبال حکومتی میدانند که هیچگونه پایبندی و تعهدی به اصول حقوق بشر و موازین بینالمللی ندارد و حتی در مواردی نظم و عرف حاکم بر مناسبات جهان را تمسخر و تحقیر میکند.
تسلیت گفتن و همدردی کردن به نیابت از طرف نهادهای بینالمللی یا دولتهای موقر، با حکومتی که معارض با روح ارزشها، هنجارها، معاهدات و همان نهادهاست، امری مسالهدار است. اما فارغ از این، نگاهی اجمالی به کارنامه جمهوری اسلامی در آداب ندانستن و مراعات نکردن تشریفات و ظواهر هم، گواه خوبی است بر بیمعنایی کردار اخیر این دولتها و نهادها.
در موقعیتِ حاضر، ناگزیر سوالاتی به ذهن ناظران خطور میکند. مثلا حکومتی که شهروندان کشورهای دیگر را گروگان گرفته و آنها را وجهالمصالحه قرار میدهد، چه نسبتی با عرف و آداب صوری بینالمللی دارد؟
حکومتی که راهزنی دریایی میکند و امنیت کشتیرانی تجاری را مدام بهطور مستقیم و غیرمستقیم به خطر میاندازد، کجای مناسبات دیپلماتیک جهان جای میگیرد؟
دولتی که دیپلماتش به اتهام تلاش برای بمبگذاری در قلب اروپا دستگیر میشود، در چه سطحی از مراوده قرار میگیرد که رعایتِ احتراماتِ کلامیِ مرسوم اما ناضرور را در حقش ضروری میسازد؟
این سوالات تنها بخش ناچیزی از پرسشهای بیشماری است که در مقابل چشمان جهانیان قرار دارد.
از طرفی بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی از این مساله برآشفته بودند که چرا در پارهای از این پیامها مردم ایران مخاطب قرار گرفتهاند و به آنان تسلیت گفته شده. شکاف و شاید بتوان گفت تضاد میان ملت و حکومت در ایران به خصوص در سالیان اخیر، چندان امر پوشیدهای نیست که برای سردمداران دولتهای غربی قابل درک نباشد. از این رو شاید پرسش موجود در فضای بیناذهنی ایرانیانِ خشمگین نسبت به این ادبیات در پیامهای تسلیت را بتوان چنین صورتبندی کرد: «در کنار ما یا آنها؟ شادی و غم ما در تضاد با هم قرار دارد.»
واقعیت این است که این قبیل فرمالیتهها و ژستهای دیپلماتیک در راستای حفظ مجاری رسمی و حتی در صورت لزوم تقویت و ارتقای ارتباط با جمهوری اسلامی است. اهداف راهبردی و منافع دولتها محرک چنین اقداماتی است و توجیهاتی مثل ضرورتِ ناگزیرِ عرف دیپلماتیک یا ادله اخلاقی، پوششی نخنماست که با چشم غیر مسلح نیز میتوان آنسویش را به عیان دید.
این رویداد در هنگامه خشم و شادیِ ناشی از خشم ایرانیان حاوی پیامهای مهمی نیز هست. وقتی عرصه واقعی سیاست را قدرت و مناسباتش تعیین میکند، هر نوع سیاستورزیِ معطوف به نتیجه، مستلزم ایجاد قدرت است. البته در کنشهای سیاسی حق-بنیاد، آزادیخواهانه و اخلاقمدار، قدرت با توپ و تانک تعریف نمیشود؛ ولی دارای اسباب و لوازمی است که برخورداری از آنها گاهی توانی بیش از جنگافزارها خلق میکند.
این جمله معروف که «قدرت را تنها با قدرت میتوان مهار کرد» واجد بصیرتی است که کاربرد آن را در زمینه بسیاری از مصادیق، مجاز و معنادار میسازد. در بازه چند ماهه حضور جسورانه، خلاقانه و الهامبخش مردم در خیابانهای ایران، قدرتی پدید آمده بود؛ قدرتی که همه هیمنه جمهوری اسلامی را به چالش کشیده بود. در امتداد همین اراده و اقتدار بود که ایرانیان در سراسر جهان، خیابانها را به صحنه کنشگری و فریادهای دادخواهانه خود تبدیل کردند و با حضور مستمر خود و ایضا اثرگذاری بر افکار عمومی کشورهای محل اقامتشان قدرتی یافتند؛ قدرتی که چون عاملی بازدارنده مانع عادی جلوه دادن جمهوری اسلامی در صحنه بینالمللی میشد و محرکی برای اِعمال برخی اقدامات سختگیرانه علیه رژیم بود.
این قدرتی است که مردم تولید میکنند. به بیانِ معروف و با ضرباهنگی نیکو این همان «قدرتِ بیقدرتان» است. این الگوی مطلوب برای اثرگذاری بر جهانی است که منافع و هراسهای دولتها محرک تصمیمگیریهاست و نه لزوما حقوق پایمال شده مردمی دیگر در سرزمینی دیگر. به همین مناسبت میتوان اندیشید که همبستگی میان نیروهای سیاسی و مدنی و قرار گرفتن بر یک مدار راهبردی مناسب، قدرت افزاست؛ پس راهگشاست.
با نگاه به عناصر واقعی تصویر سیاست مشخص میشود که خروجیِ جنگیدن با دیگر نیروهای سیاسی مخالف رژیم و همزمان چانهزنی با یک یا چند دولت و پارلمان، تضعیف رژیم و روابطش نخواهد بود. اما از سوی دیگر، کنش مستقل و مفصلبندی شده با دیگر نیروهای سیاسی آزادیخواه در پیوند با خواست و در امتداد صدای کنشگران داخل ایران، میتواند قدرتی بیافریند که دولتها و نهادهای بینالمللی را نیز وادار به حرکت بر محوری دیگر کند.
آنچه بیرون از این الگو شکل بگیرد، اتلاف وقت و هزینه و در نتیجه کاستن از دامنه قدرت مردم است. این نظر نیازی به اثبات ندارد، چرا که وضعیت حاکم، پژواک همین صدا و برونرفت از آن در گروِ توانافزایی است.
مهدیه گلرو، فعال سیاسی، در گفتوگو با ایراناینترنشنال به سفر ابراهیم هنیه، رییس دفتر سیاسی حماس و نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزبالله به تهران برای شرکت در مراسم تشییع جنازه رئیسی پرداخت و گفت وقتی حکومتی مشروعیت مردمی خود را از دست میدهد، مجبور است در جستوجوی آن به سراغ گروههای نیابتی خود برود.
گلرو افزود شکاف میان دولت و ملت در ایران هر روز در حال افزایش است و این پدیده در دهه اخیر بیش از هر زمان دیگری نمود داشته است.
این فعال سیاسی با اشاره به ایجاد دوقطبی «شادیکنندگان و عزاداران» پس از کشته شدن رئیسی تاکید کرد از نظر حکومت ایران و علی خامنهای، «مردم» تنها گروهی هستند که برای رئیسی سوگواری میکنند.
کاوه شهروز، وکیل و فعال حقوق بشر ایرانی-کانادایی در گفتوگو با ایراناینترنشنال، از اقدام کشورهای غربی در عرض تسلیت به مناسب کشته شدن رئیسی و همراهانش انتقاد کرد و آن را «شوکهکننده» خواند.
شهروز گفت: «بسیاری از کشورهای دموکراتیک [برای مرگ رئیسی] نه تنها به رژیم، بلکه به مردم ایران هم تسلیت گفتند؛ گویی که ایرانیان در حال سوگواری هستند. این در حالی است که مردم ایران در واقع جشن گرفتهاند.»
به گفته این وکیل، غرب تصور میکند ارائه برخی مشوقها به جمهوری اسلامی میتواند باعث تغییر رفتار تهران شود اما این تصور اشتباه است.
شهروز تاکید کرد تسلیت گفتن به مناسبت مرگ رئیسی را میتوان ادامه سیاست مماشات غرب با جمهوری اسلامی دانست که برای مدت بسیار طولانی در جریان بوده است.
به گفته شهروز، حکومت ایران کشورهای غربی و اخیرا اسرائیل را هدف قرار داده ولی با فشار قابل توجهی از طرف این کشورها مواجه نشده و توانسته است از مجازات بابت اقدامات خود فرار کند.
روحالله رحیمپور، تحلیلگر سیاسی، در گفتوگو با ایراناینترنشنال، دولت ابراهیم رئیسی را ناکارآمدترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی دانست و گفت فجایع اقتصادی و سیاسی بسیاری در دوران ریاستجمهوری او به وقوع پیوست.
رحیمپور افزود رئیسی بدون سابقه اجرایی و به پشتوانه کارنامه بسیار تیره خود که حاصل مشارکت در اعدام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ بود، به قدرت رسید و بار دیگر در جریان خیزش «زن، زندگی، آزادی»، توانایی خود را در کشتار به نمایش گذاشت.
حسین آقایی، پژوهشگر امور استراتژیک و روابط بینالملل در گفتوگو با ایراناینترنشنال، جمهوری اسلامی را حکومتی بنا شده بر اساس دروغ و فریب توصیف کرد و به سیر اطلاعرسانی درباره سقوط بالگرد ابراهیم رئیسی و رویدادهای مرتبط با آن پرداخت.
آقایی با اشاره به اطلاعیه ستاد کل نیروهای مسلح درباره کمک نیروهای خارجی در سانحه سقوط بالگرد گفت این سخنان با آنچه مقامات عالیرتبه دولت ترکیه درباره نقش پهباد آکینجی در عملیات شناسایی بالگرد حامل رئیسی بیان کردهاند، کاملا در تضاد است.
او با تاکید بر اینکه اظهارات ستاد کل نیروهای مسلح با واقعیت و شواهد موجود تطابق ندارد، اضافه کرد: «جمهوری اسلامی بعد از ساعتها ناکامی در امر شناسایی محل سقوط، از ترکیه و آمریکا درخواست کمک کرده بود.»
به گفته این پژوهشگر امور استراتژیک، ترکیه در شهر وان و در جمهوری آذربایجان پهپادهایی از جمله آکینجی را به صورت آمادهباش برای عملیات دارد.
پیشتر سلجوق بایراکتار، رییس هیاتمدیره شرکت بایکار گفته بود این عملیات شناسایی از سوی پهپاد آکینجی و ماهواره ترکست انجام شده است.
وزیر ترابری دولت ترکیه هم دیروز رسما اعلام کرد عملیات شناسایی محل سقوط بالگرد رئیسی به دست این پهپاد انجام شد.
حسین آقایی سخنان رجب طیب اردوغان، رییسجمهوری ترکیه را یادآور شد که گفته بود پهپاد آکینجی هفتونیم ساعت بر فراز ایران پرواز کرد و با طی مسافت دو هزار و ۱۰۰ کیلومتری توانست این عملیات شناسایی را انجام دهد.
آقایی تاکید کرد تصاویر عملیات شناسایی در شب به صورت زنده پخش شد و دو و نیم میلیون نفر آن را دیدند.