در عصر جدید، دسترسی به اینترنت و شبکههای اجتماعی نقش بسیار موثری در شکلدهی و سازماندهی خودجوش اعتراضهای اجتماعی و سیاسی ایفا میکند. در یک دهه اخیر، از اعتراضهای دیماه ۹۶، تا آبان ۹۸ و بعد خیزش مهسا، نقش فضای مجازی به شدت پررنگ بوده است.
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت مسعود پزشکیان اعلام کرده است عجلهای برای تغییر روسای دانشگاهها ندارد. به گفته حسین سیمایی صراف، روسای دانشگاهها در کمیتههایی بر اساس «وفاق ملی، قانون و رأفت اسلامی»، درباره وضعیت دانشجویان و اساتید تصمیم میگیرند.
بیش از ۱۲ هزار دانشجو در جریان «خیزش مهسا» بازداشت، تعلیق، اخراج، تبعید تحصیلی و لغو اسکان شدند. دستکم ۴۰۰ استاد دانشگاه نیز در جریان اعتراضات به بهانههای واهی و تنها به دلیل حمایت از دانشجویان با احکام اخراج، بازنشستگی اجباری یا تعلیق مواجه شدهاند.
بلاتکلیفی دانشجویان تعلیقی
«م.»، دانشجوی ورودی ۱۴۰۰ است که در جریان خیزش مهسا، هنگام خروج از دانشگاه از سوی حراست به نیروهای امنیتی تحویل داده شد.
او به ایراناینترنشنال گفت: «وقتی بازداشت شدم، مامور امنیتی در بازجویی گفت: تو چه ارتباطی با دانشگاه داری؟ دانشگاه جای افرادی مثل تو نیست.»
این دانشجو افزود: «پس از یک سال که ممنوعالورود بودم و مدام با کمیته انضباطی درگیر بودم، چهار ترم محرومیت از تحصیل گرفتم.»
به گفته این دانشجو، او از زمان اعلام تشکیل کمیته، هر روز تلاش کرده با رییس دانشگاه و معاونت دانشگاه صحبت کند اما: «رییس دانشگاه آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت تو در جریان اغتشاشات شرارت کردی و حجاب هم رعایت نکردی. جای تو در دانشگاه نیست.»
«ح.»، دانشجوی دیگری که ورودی ۱۴۰۱ است، به ایراناینترنشنال گفت: «حراست دانشگاه من را به دلیل حجاب دستگیر کرد. بسیج دانشجویی همراه نیروهای امنیتی، من را از داخل تحصن بیرون کشیدند و داخل یک خودروی سفید با مشت به سر و صورتم کوبیدند.»
به گفته این دانشجو، خانوادهاش بلافاصله پس از آزادی از زندان، او را از ایران خارج کردند: «من که هیچ گناهی مرتکب نشده بودم، حالا آواره شدم و اتفاقا باید همه آن کسانی که باعث و بانی مهاجرت من شدند، جواب بدهند.»
او در ادامه گفت: «اگر وزیر علوم راست میگوید، شکایتم علیه نیروهای حراست و امنیتی همچنان ثبت شده و در اختیار خانوادهام است. پس بیاید و شکایت امثال ما را پیگیری کند. اینکه رییس دانشگاهی که مسئول سرکوب بوده، باز هم قرار باشد در کمیتهای پرونده من را بررسی کند، از ابتدا انتهای داستان مشخص است.»
ادامه برخوردهای امنیتی
خبرنامه امیرکبیر در آستانه دومین سالگرد جنبش مهسا اعلام کرد وزارت اطلاعات با جمعی از دانشجویان و خانوادههای آنها تماس گرفته و برخی از دانشجویان را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار کرده است.
یکی از دانشجویانی که به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار شده، به ایران اینترنشنال گفت: «تهدیدی در کار نبود. در رویهای مثلا دوستانه از من خواسته شد تا در فعالیتم بازنگری کنم و رویکرد انتقادی را تغییر دهم. در پایان، کاغذی پیش روی من گذاشتند که در صورت مشاهده هر نوع اقدام خلاف اصول دانشگاه، با کارشناس پروندهام تماس بگیرم. قاعدتا امضا نکردم و کارشناس پرونده هم گفت من باید خواب بازگشت به دانشگاه را ببینم.»
در همین دو هفته گذشته، دستکم ۱۰ دانشجو در دانشگاههای مختلف به دلایل متفاوت، از جمله فعالیت در شبکههای اجتماعی و نداشتن حجاب اجباری، بین دو تا چهار ترم از تحصیل محروم شدهاند.
یکی دیگر از دانشجویانی که با او برخورد شده است، به ایراناینترنشنال گفت: «رویه برخورد تفاوتی نکرده؛ اساتید و روسای دانشگاه را تصفیه کردند و انقلاب فرهنگی خاموشی ایجاد کردند. حالا هم همه با نیروهای امنیتی همکاری دارند و عملا دانشجویان معترض زیر فشار چکمههای آنها تلاش میکنند عقبنشینی نکنند و به مبارزه خود ادامه دهند.»
وعدههایی بدون مستندات
محمدرضا ظفرقندی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دولت پزشکیان، در نامهای به روسای دانشگاههای علوم پزشکی دستور توقف احکام تمام دانشجویانی که در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۳ تعلیق شدهاند، صادر کرد.
«ث.»، یکی از دانشجویان تعلیقی دانشگاههای علوم پزشکی، به ایراناینترنشنال گفت: «وعده خوبی است. معلوم است که ابتدا خوشحال شدم اما حقیقت این است که با دخالت نیروهای امنیتی و بسیج و تغییر نکردن روسای دانشگاهها، امیدی به بازگشت ندارم.»
یکی دیگر از دانشجویانی که حکم تعلیقش متوقف شده و از یک هفته دیگر امکان بازگشت به دانشگاه را دارد نیز گفت: «حراست دانشگاه مستقیم به من نگاه کرد و گفت اگر حجاب را رعایت نکنی، اجازه نمیدهیم به دانشگاه وارد شوی.»
فعالان دانشجویی معتقدند با توجه به حجم گسترده تعلیق و اخراجی که در دانشگاهها اتفاق افتاده، مراکز آموز عالی کشور عملا از نیروهای متخصص و نخبه تهی شدهاند و با شرایط فعلی، بازگشت این نخبگان به دانشگاه «رویایی دستنیافتنی» است.
مراد ویسی در برنامه روزانهاش در ایران اینترنشنال، خبرهای مهمی را که در لابهلای اخبار دیده، همراه با نکات تحلیلی و سوابقی که هر خبر ممکن است داشته باشد، گردآوری میکند تا اگر کسی فرصت پیگیری اخبار را نداشته باشد، بتواند با دیدن این برنامه از مهمترین اخبار روز مطلع شود.
این متن خلاصه مطالب مطرح شده در برنامه سیاست با مراد ویسی است که روزهای شنبه تا چهارشنبه اینجا به اشتراک گذاشته خواهد شد.
یکی از مقامات ارشد حزبالله این حادثه را بزرگترین نفوذ امنیتی اسرائیل از زمان تاسیس حزبالله توصیف کرده است. این عملیات بار دیگر نشاندهنده برتری تکنولوژیک، اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل نسبت به جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن است.
در این عملیات، اسرائیل از یک سو برتری تکنولوژیک خود را با نفوذ به سامانههای ارتباطی حزبالله به نمایش گذاشت و از سوی دیگر، این نشان از برتری اطلاعاتی اسرائیل بود.
اسرائیل همچنین توانست این برتری تکنولوژیک و اطلاعاتی را به برتری عملیاتی تبدیل کرده و در یک عملیات پیچیده، چند هزار عضو حزبالله را هدف قرار دهد.
تاثیر روانی این عملیات که نوعی تحقیر حزبالله بود بسیار مهمتر از جنبه عملیاتی آن است. این عملیات اعتماد بهنفس نهادهای اطلاعاتی اسرائیل را که پس از حمله هفتم اکتبر حماس زیر سوال رفته بود، تقویت کرد.
از سوی دیگر، به روحیه نیروهای حزبالله آسیب زد و نشان داد که ساختارهای اطلاعاتی و امنیتی آنها نفوذپذیر و آسیبپذیر هستند.
در ماههای گذشته، اسرائیل با هدف قرار دادن اسماعیل هنیه رهبر حماس در تهران و ترور او این برتری تکنولوژیک، اطلاعاتی و عملیاتی خود را به نمایش گذاشته بود. آن عملیات در حساسترین شرایط امنیتی و در یکی از محافظتشدهترین روزها، یعنی مراسم تحلیف پزشکیان انجام شد.
همین ویژگی در نحوه ترور محمدرضا زاهدی، فرمانده ارشد سپاه در سوریه و لبنان نیز مشاهده شد؛ جایی که یک هواپیمای اف-۳۵ اسرائیلی با شلیک موشکی از ارتفاعات جولان به سوی دمشق، ساختمان محل اقامت زاهدی را دقیقا هدف قرار داد و او را به همراه چند فرمانده دیگر سپاه به قتل رساند.
پیش از آن نیز، اسرائیل محسن فخریزاده، مسئول برنامه هستهای نظامی جمهوری اسلامی را با استفاده از تیربار اتوماتیک به قتل رسانده بود.
در مقابل، جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن بیشتر متکی به حملات انبوه موشکی و پهپادی به اسرائیل هستند. حمله فروردینماه جمهوری اسلامی به اسرائیل، حملات راکتی و پهپادی حزبالله به شمال اسرائیل در ماههای اخیر و حمله موشکی اخیر حوثیها به تلآویو از نمونههای این حملات هستند که عمدتا دقت کافی ندارند.
در واقع، جمهوری اسلامی و گروههای نیابتی آن تاکنون نتوانستهاند بهطور مستقیم به فرماندهان و مسئولان اسرائیلی دسترسی یافته و آنها را ترور کنند.
در تازهترین مورد، اسرائیل اعلام کرده که تلاش حزبالله برای ترور آوی کوخاوی، فرمانده سابق ارتش اسرائیل را نیز خنثی کرده است.
یکی دیگر از نکات مهم در عملیات اخیر اسرائیل و انفجار پیجرهای اعضای حزبالله این است که مجتبی امانی، سفیر ایران در بیروت نیز در میان مجروحان این حادثه قرار دارد. این موضوع نشاندهنده روابط نزدیک بین حزبالله و سفیر جمهوری اسلامی است که از زمان تاسیس حزبالله تا کنون وجود داشته و چندان هم پنهان نبوده است.
دو نکته دیگر در این عملیات اسرائیل و بهویژه مجروح شدن سفیر ایران، حائز اهمیت است.
نخست، عزم بنیامین نتانیاهو و نهادهای اطلاعاتی اسرائیل برای شاخ به شاخ شدن با حزبالله و جمهوری اسلامی و دوم اینکه جمهوری اسلامی با مجروح شدن سفیر خود تحت فشار بیشتری از سوی طرفدارانش برای پاسخ به اسرائیل قرار گرفته است، در حالیکه هنوز به ترور هنیه در تهران پاسخی نداده است.
در دو ماهی که از ترور هنیه گذشته، فرماندهان سپاه به طور مداوم از انتقام سخت سخن گفتهاند، اما طرفداران آنها شاهد بودهاند که این وعدهها تنها در حد رجزخوانی باقی مانده است.
حال که سفیر ایران در بیروت نیز مجروح شده، فشار بر سپاه افزایش یافته است. چرا که اسرائیل به طور مداوم حملات خود را انجام میدهد و فرماندهان سپاه تنها به سخنرانیهای بیعمل اکتفا کردهاند.
نکته پایانی در مورد این عملیات اسرائیل علیه اعضای حزبالله این است که این عملیات شرایط دولت جو بایدن را نیز پیچیدهتر کرده است.
دولت بایدن بهطور مداوم در تلاش است تا مانع از وقوع جنگ تمامعیار بین حزبالله و اسرائیل شود و تمایلی ندارد که ۵۰ روز مانده به انتخابات آمریکا شاهد آغاز این جنگ و احتمالا ورود آمریکا به این درگیری باشد.
با این حال، نتانیاهو چندان اعتنایی به ملاحظات بایدن نمیکند و به پیشبرد اقدامات خود علیه جمهوری اسلامی و حزبالله ادامه میدهد. در همین راستا، وزارت خارجه آمریکا نیز سریعا موضعگیری کرده و اعلام نموده است که از این عملیات اطلاعی نداشته و از جمهوری اسلامی خواسته تا از تشدید تنشها در منطقه خودداری کند.
حدود دوسال پس از بحران جمهوری اسلامی با شکلگیری خیزش انقلابی و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۳، تایید صلاحیت مسعود پزشکیان، چهره اصلاحطلب، احساسات متفاوتی را میان نیروهای سیاسی و بخشی از جامعه برانگیخت.
برخی او را بهعنوان فرصتی برای تغییرات تدریجی در نظام جمهوری اسلامی و راهی برای بازگشت به جمهوریت توصیف کردند. عدهای نیز پزشکیان را آخرین شانس برای نجات نظام از بحران مشروعیت دانستند. حامیانش از همان ابتدا، او را بهعنوان فردی مردمی و سادهزیست به تصویر کشیدند که میتواند پلی میان مردم و حاکمیت باشد و امید به اصلاحات و کاهش تنشهای سیاسی و اجتماعی را زنده کند.
اما این سوال مطرح است که آیا دولت پزشکیان واقعا میتواند ناجی جمهوری اسلامی باشد و مشروعیت فرسوده این نظام را احیا کند. در شرایطی که ایران با بحرانهای عمیق اقتصادی و نارضایتیهای اجتماعی پس از اعتراضات ۱۴۰۱ دست و پنجه نرم میکند، آیا پزشکیان میتواند تعادلی میان خواستههای مردمی و فشارهای نهادهای بالادستی برقرار کند، یا اینکه بهجای اصلاحات واقعی، به ابزاری برای تقویت ساختار قدرت موجود تبدیل خواهد شد.
قدمهای ابتدایی پزشکیان: فاصله از جمهوریت
با شروع کار دولت پزشکیان، نخستین اقدامات او بهسرعت در تضاد با تصویری شد که از او بهعنوان منادی جمهوریت ساخته شده بود.
بهویژه هنگامی که او در زمان رایگیری برای کابینه، در مجلس اعلام کرد که این ترکیب با هماهنگی رهبر جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی تنظیم شده است. این اظهارات نهتنها با وعدههای اولیه حامیانش مبنی بر حرکت بهسوی جمهوریت و اصلاحات مغایرت داشت، بلکه با روحیه استبدادستیز اعتراضات ۱۴۰۱ که خواست اصلی آن دموکراسی و پایان دادن به دخالت نهادهای امنیتی در سیاست بود، فاصلهای جدی داشت.
این نخستین نشانهها، بهخوبی این پیام را میداد که دولت پزشکیان در همان چارچوبهای سنتی قدرت جمهوری اسلامی عمل میکند و نمیتواند بهعنوان نیرویی مستقل برای ایجاد تغییرات معنادار عمل کند.
در حالی که بسیاری از حامیان او انتظار داشتند شاهد کابینهای متفاوت باشند که بتواند امید به تغییرات اساسی را زنده کند، معرفی اعضای مناقشهبرانگیز کابینه بهوضوح نشانهای از ناتوانی دولت در ارائه رویکردی جدید بود.
امیدهای ناامیدشده و افزایش شکافها
انتخابات ۱۴۰۳ بهطور گستردهای فضای سیاسی ایران را دگرگون کرد و واکنشهای متناقضی به همراه داشت.
از یک سو، مخالفان نظام از مشارکت پایین در دور اول که ۶۰ درصد از مردم در آن شرکت نکردند، ابراز خشنودی کردند. از سوی دیگر، حامیان جمهوری اسلامی افزایش مشارکت در دور دوم را پیروزی بزرگی قلمداد کردند. هرچند عملکرد پزشکیان پس از انتخابات ناامیدی بسیاری از رایدهندگانش را به دنبال داشت.
انتقادها به پزشکیان بهویژه از سوی کسانی بود که با امید به تغییر به او رای داده بودند. معرفی کابینهای با پیشینه امنیتی و مذهبی، ارائه نکردن وعدههای غیر قابل سنجش و سخنان اخیر او درباره احتمال افزایش قیمت بنزین از جمله دلایلی بود که موجب شد برخی از این رایدهندگان از مشی او برای ایجاد تغییر ناامید شوند و برخی حتی از رای خود پشیمان شوند.
همچنین، انتخابات ریاست جمهوری، با همه پیچیدگیها و تناقضاتش، زمینهای برای بحثهای عمیق درباره مشروعیت جمهوری اسلامی و رابطه آن با رای مردم، فراهم کرد.
حامیان نظام، این انتخابات را نشانهای از انعطافپذیری و تقویت مشروعیت جمهوری اسلامی دانستند. در مقابل، منتقدان انتخابات را نمایشی و رای به پزشکیان را به منزله تایید ضمنی ساختار قدرت قلمداد کردند. آنها باور دارند که تحریم انتخابات تنها راه واقعی برای زیر سوال بردن مشروعیت نظام بود، به ویژه نظامی که خواستار قلب یا محو همه امور مربوط به ۱۴۰۱ است.
نزدیکی دولت پزشکیان با نیروهای امنیتی و نظامی احتمال همراهی در سرکوب اعتراضات احتمالی آینده را افزایش میدهد
حمایت تمامقد حکومت از پزشکیان برای بقا
جمهوری اسلامی به واسطه پزشکیان یک صورت جدید از خود به نمایش گذاشته است. صورتی که جلوه آن را در کابینهای میبینیم که مخلوطی سفارشی از میانهروهای بیشتر جریانهای سیاسی مجاز جمهوری اسلامی است. صورتی که در ظاهر حمایت جدی نظام سیاسی را نیز با خود به همراه دارد.
سخنانی که ششم شهریورماه علی خامنهای به مناسبت هفته دولت ایراد کرد، از عزم او برای حمایت از این دولت تازهتاسیس و مورد اعتمادش حکایت داشت. موضوعی که او پیشتر آن را با جمله «موفقیت پزشکیان پیروزی همه ماست» نیز مطرح کرده بود.
به نظر میرسد که رهبر جمهوری اسلامی میخواهد که سیاست ظاهرا متفاوتی را در پیش گیرد. از سخنان او چنین بر میآید که در کوتاهمدت به واسطه این دولت به دنبال فرار از بحران اقتصادی و معیشتی است. او از دیگر نهادها نیز میخواهد که با ریيسجمهور جدیدش همکاری کنند و پیامهای اولیه روسای قوای مقننه و قضایيه و همچنین سپاه و ارتش همه نشان از آمادگی برای همکاری دارند.
تاکید مکرر بر بهبود وضعیت اقتصادی از ائمه جمعه گرفته تا مقامهای ارشد، نشان از آن دارد که نظام سیاسی به خوبی میداند که بقای سیاسیاش به کم کردن بحران اقتصادی وابسته است. حمایت همه جانبه حاکمیت از پزشکیان برای انجام جراحیهای اقتصادی نیز در همین راستاست.
دولت تکنوکرات یا بازوی جدید استبداد؟
پزشکیان با انتظارات جمعی بالایی برای حل مشکلات کشور روبهرو است؛ مشکلاتی که بیشتر نتیجه سیاستهای بلندمدت حاکمیت هستند.
با این حال، دولت او تاکنون از بیان صریح و شفاف علل واقعی این بحرانها پرهیز کرده است. در عوض، موانع اساسی همچون نفوذ گسترده سپاه و نهادهای زیر نظر رهبری پیش روی دولت قرار دارد. این نهادها همواره بر تصمیمات دولتها فشار وارد کرده و در آینده نیز ادامه خواهند داد. چنین نفوذی بهعنوان مانعی جدی در مسیر هرگونه تغییر واقعی و اساسی عمل میکند.
از سوی دیگر، اعتماد عمومی به دولت پزشکیان بهشدت شکننده است. برخی از اصلاحطلبانی که امیدوار بودند با انتخاب کابینهای اصلاحطلب و اعمال تغییرات ملموس، بارقهای از امید در جامعه ایجاد شود، اکنون ناامید به نظر میرسند.
عملکرد دولت در قبال گروههایی مانند پرستاران، معلمان و بازنشستگان تا این لحظه تغییرات معناداری به همراه نداشته است. علاوه بر این موارد، تمرکز بیش از حد دولت بر مسائل مذهبی، بهجای رسیدگی به چالشهای اقتصادی و اجتماعی، منجر به کاهش امید اولیه در میان برخی حامیان پزشکیان شده است.
اعتراضات احتمالی آینده و نگرانی از سرکوب
یکی از عوامل نگرانیزا برای آینده، بحث افزایش قیمت بنزین است که پزشکیان به آن اشاره کرده است.
هرچند این تصمیم هنوز اجرایی نشده، اما اظهارات او مبنی بر لزوم همکاری نهادهای مختلف در اجرای این طرح، نگرانیهایی را در مورد احتمال استفاده از نیروهای امنیتی برای سرکوب اعتراضات احتمالی به وجود آورده است. این وضعیت میتواند به تشدید استبداد و نظامیگری منجر شود، پدیدهای که برخی تحلیلگران آن را آینده محتوم جمهوری اسلامی میدانند.
با این شرایط، دولت پزشکیان در مسیری قرار دارد که هرچه بیشتر پیش میرود، احتمالا بحران مشروعیت جمهوری اسلامی را بیشتر آشکار خواهد کرد. فشار نهادهای قدرت از یک سو و نارضایتیهای فزاینده عمومی از سوی دیگر، نشان میدهد که این دولت بهمانند دیگر دولتهای پیشین جمهوری اسلامی، قادر به ارائه پاسخهای موثر به بحرانهای اجتماعی و سیاسی نخواهد بود.
ادامه این رویکردها میتواند دولت پزشکیان را یا به تقویت نوعی استبداد پنهان سوق دهد یا به شکستی نهایی در بازگرداندن مشروعیت سیاسی ختم کند؛ مسیری که جمهوری اسلامی را با چالشی عمیقتر از گذشته روبهرو خواهد کرد.
در یکی از روزهای اعتراضات سال ۱۴۰۱، دوربینهای کنترل ترافیک شهر مشهد ناگهان از کار افتاد. مشخص شد شخصی به نام «مجید خوشمنظر»، کارمند شرکت کنترل ترافیک مشهد این کار را انجام داده است.
وزیران خارجه آمریکا، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند در بیانیه مشترکی در دومین سالگرد قتل حکومتی مهسا ژینا امینی، خیزش «زن، زندگی، آزادی» را جنبشی جهانی خواندند و بر حمایت از زنان ایران تاکید کردند. فرانسه و اتحادیه اروپا نیز به همین مناسبت بیانیههای جداگانهای صادر کردند.
در بیانیه وزیران امور خارجه آمریکا، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند که روز دوشنبه ۲۶ شهریور منتشر شد، آمده است: «ما در کنار زنان و دختران و مدافعان حقوق بشر ایرانی، از تمامی اقشار جامعه، در مبارزه روزانه آنها برای حقوق بشر و آزادیهای اساسی ایستادهایم.»
آنها با اشاره به گزارش کمیته حقیقتیاب سازمان ملل متحد در خصوص اعتراضات ۱۴۰۱ گفتند جمهوری اسلامی هنوز به موارد مطرح شده در خصوص سرکوب جنبش مهسا پاسخ نداده و با این کمیته که از سوی جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته شده، همکاری نکرده است.
در اسفند ۱۴۰۲، کمیته حقیقتیاب سازمان ملل در نخستین گزارش خود درباره جنبش مهسا اعلام کرد سرکوب خشونتبار این اعتراضات و تبعیض ساختاری فراگیر علیه زنان و دختران، منجر به نقض جدی حقوق بشر در ایران شده است و بسیاری از این موارد سرکوب، مصداق «جنایت علیه بشریت» محسوب میشوند.
بر اساس این گزارش، موارد نقض حقوق بشر در اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، شامل قتل، اعدامهای فراقضایی و کشتنهای غیرقانونی، استفاده غیرضروری و بیرویه از قوای قهریه، سلب خودسرانه حق آزادی، شکنجه، تجاوز، ناپدیدسازیهای قهری، و تعقیب و آزار مبتنی بر جنسیت بوده است.
وزیران امور خارجه ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند در ادامه بیانیه خود، به تحمیل فزاینده سیاست حجاب اجباری از سوی جمهوری اسلامی در قالب طرح موسوم به «نور» پرداختند و گفتند این طرح «دور جدیدی از آزار و خشونت» را علیه زنان در پی داشته است.
آنها افزودند: «زنان و دختران در ایران همچنان در زندگی روزمره خود با سرکوب شدید روبهرو هستند ... حکومت ایران زیرساختهای نظارتی خود را تقویت کرده است تا زنان و دختران را به دلیل فعالیتهای مسالمتآمیزشان بازداشت، زندانی و در برخی موارد شکنجه کند.»
به گفته وزیران امور خارجه این پنج کشور، گزارشهای سازمانهای حقوق بشری نشان میدهند «ایران یکی از بزرگترین مجریان اعدام زنان در جهان است».
فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی (فراجا) از روز ۲۵ فروردین اجرای طرح موسوم به «نور» را با هدف تحمیل حجاب اجباری در سراسر کشور به اجرا گذاشته است.
پس از اجرایی شدن این طرح، تصاویر و ویدیوهای بسیاری از بدرفتاری با زنان مخالف حجاب اجباری و بازداشت خشن آنان منتشر شد.
وزیران خارجه آمریکا، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند همچنین از دولت مسعود پزشکیان خواستند به وعده خود برای کاهش فشار بر جامعه مدنی در ایران عمل کند و به استفاده از زور برای تحمیل حجاب اجباری پایان دهد.
آنها تاکید کردند از طریق ساز و کارهای مختلف، از جمله اعمال تحریمها و محدودیتهای ویزا، به تلاش خود برای پاسخگو کردن مقامهای جمهوری اسلامی در قبال نقض حقوق بشر در ایران ادامه خواهند داد.
پزشکیان در دوران تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری از طرح نور انتقاد کرده بود. با این حال، اجرای این طرح در کشور همچنان ادامه دارد.
بیانیه وزارت امور خارجه فرانسه و اتحادیه اروپا به مناسبت دومین سالگرد جنبش مهسا
وزارت امور خارجه فرانسه روز ۲۶ شهریور در بیانیهای به مناسبت دومین سالگرد قتل حکومتی مهسا ژینا امینی اعلام کرد پاریس «همچنان در کنار زنان ایرانی در مبارزهشان برای آزادی ایستاده است».
این وزارتخانه افزود: «فرانسه که دیپلماسی فمینیستی را در پیش گرفته، همچنان متعهد و مصمم به مبارزه و حذف تمامی اشکال خشونتهای مبتنی بر جنسیت در سراسر جهان، بهویژه خشونت علیه زنان و دختران است.»
جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم در بیانیهای، جنبش «زن، زندگی، آزادی» را برگرفته از «شجاعت و عزم تعداد بیشماری از ایرانیان، بهویژه زنان» توصیف کرد و یاد مهسا امینی را گرامی داشت.
بورل از جمهوری اسلامی خواست «هم در قوانین و هم در عمل، تمامی اشکال تبعیض نظاممند علیه زنان و دختران در زندگی عمومی و خصوصی» را از بین ببرد.
مهسا ژینا امینی روز ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ به دست نیروهای گشت ارشاد بازداشت شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. او سه روز پس از دستگیری بر اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان کسری تهران جان خود را از دست داد.
در پی این رویداد، تجمعات اعتراضی ابتدا در تهران و سپاس در بسیاری از نقاط ایران شکل گرفت.
سازمان حقوق بشر ایران در شهریور سال گذشته گزارش داد در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی، دستکم ۵۵۱ معترض، از جمله ۶۸ کودک و ۴۹ زن کشته شدند.
پلتفرمهای اینترنتی از جنبههای مختلفی همچون اطلاعرسانی، هماهنگی و انعکاس صدای معترضان، تاثیر بسیاری دارند.
در حالی که در گذشته، رسانههای سنتی خطر جهتگیری و کنترل از سوی حکومتها را داشتند، در عصر فعلی با گسترش فناوری، شبکههای اجتماعی امکان ویژهای را برای مردم فراهم کردهاند تا بدون واسطه، صدای خود را به جهان برسانند و روایتهای خود را فارغ از روایت حکومتها، بازگو کنند.
انتقال سریع اطلاعات: خطر اقدام حکومتها
یکی از مهمترین مزایای شبکههای اجتماعی این است که دسترسی سریع و بیواسطه به اطلاعات را ممکن میسازد. این امر به افراد کمک میکند تا به اطلاعات متنوعتری درباره مسائل مختلف دسترسی پیدا کنند و دیدگاههای خود را بر اساس اطلاعات جامعتر شکل دهند.
این شفافیت و دسترسی گسترده به اطلاعات میتواند در زمان شکلگیری جنبشهای اعتراضی در جلب حمایت بینالمللی و افزایش آگاهی عمومی تاثیرگذار باشد.
اما همانطور که سرعت انتقال اطلاعات مزایای بسیاری دارد، میتواند مشکلاتی نیز ایجاد کند. انتشار سریع اطلاعات نادرست، شایعات یا اخبار جعلی میتواند به تحریف واقعیت منجر شود و جامعه را دچار سردرگمی کند. این اخبار جعلی معمولا به سه شکل اصلی منتشر میشوند که در ادامه به آنها میپردازیم.
رسانههای اجتماعی برای مردم فرصت داشتن صدا و برای حکومت فرصت نقض حریم شهروندان است
تغییر در یک ماجرای واقعی
یکی از روشهای انتشار اخبار جعلی، تغییر دادن نقش افراد در یک رویداد واقعی است. در این شرایط، به دلیل وجود شواهد متعدد و تصاویر عینی، تشخیص واقعیت از دروغ دشوارتر میشود.
این مساله در جنبش مهسا و پس از آن مشاهده شد. برای مثال، در حادثه قتل نیکا شاکرمی، روایتهای مختلفی، به خصوص از سوی بازیگران دولتی یا وابستگان به جمهوری اسلامی با هدف تغییر حقیقت اصلی ماجرا منتشر شد تا توجهها را از حقیقت دور کند.
اخبار کاملا جعلی
این نوع اخبار، اطلاعاتی از اساس نادرست هستند و معمولا برای تحریک احساسات جامعهای ملتهب منتشر میشوند. به عنوان مثال، شایعاتی همچون ترور قاضی صلواتی یا خبرهای دروغین درباره مرگ رهبران سیاسی نظیر خبر مرگ خامنهای از طریق کانالهای تلگرامی به شدت بین مردم منتشر میشوند. اگرچه ممکن است بخش بزرگی از جامعه به واسطه آگاهی این اخبار را باور نکنند، اما انتشار آنها به انحراف مقطعی و برهم زدن توجه افکار عمومی به یک مساله خاص دامن میزند.
به حاشیه بردن واقعیت
گاهی اوقات اخبار جعلی به گونهای طراحی میشوند که واقعیتهای مهم را لوث کرده و با ایجاد حاشیه، توجه عمومی را از مسائل اصلی دور کنند. این روش در واقع نوعی مهندسی اطلاعات و افکار عمومی به شمار میرود.
در ادوار اعتراضهای سراسری مردم در سالهای اخیر نمونههایی از این مورد مشاهده شد که به آنها اشاره میکنیم.
قتل مهسا امینی و حاشیهسازی با بحث حجاب: در پی قتل مهسا امینی در بازداشت گشت ارشاد، اعتراضهای گستردهای شکل گرفت و توجه بینالمللی به وضعیت حقوق بشر و سرکوب در ایران بیش از پیش جلب شد.
در پاسخ به این بحران، حکومت به جای رسیدگی به اعتراضها و خواستههای مردم، تلاش کرد تا با مطرح کردن بحثهای حاشیهای درباره وضعیت پوشش و حجاب مهسا در زمان بازداشت، اصل ماجرای سرکوب و خشونت نیروهای انتظامی را به حاشیه براند. این نوع حاشیهسازی موجب شد تا به جای تمرکز بر خشونت پلیس، توجه برخی از رسانهها و افکار عمومی به بحثهای فرعی و بیارتباط معطوف شود.
اعتراضات آبان ۹۸ و محدودسازی دامنه اعتراض: در جریان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ که به دلیل افزایش ناگهانی قیمت بنزین رخ داد، حکومت تلاش کرد تا اعتراضها را به «اعتراضهای به گرانی بنزین» محدود کند و اینگونه جلوه دهد که مردم تنها به مسائل اقتصادی اعتراض دارند.
اما در حقیقت، اعتراضهای مردمی همانطور که شعارهای آن هم نشان میداد، به سرعت به مسائل گستردهتری چون فساد، نبود آزادیهای مدنی و سرکوب سیستماتیک گسترش یافت. در میان این شعارها به وضح مخالفت جامعه با اصل جمهوری اسلامی فریاد زده شد. با این حال، رسانههای حکومتی سعی کردند توجه را به مسئله بنزین معطوف کنند و با به حاشیه بردن خواستههای اصلی مردم، اعتراضها را محدود به موضوعی اقتصادی نشان دهند.
حکومت و تحریف اطلاعات
در کشوری مانند ایران که شبکههای اجتماعی با وجود فشار و تحمیل حکومت همچنان به شدت گسترده و فراگیر هستند، حکومت نمیتواند بهطور کامل از انتشار اطلاعات جلوگیری کند.
اما رویکردی که معمولا در این شرایط از سوی رهبران و نهادهای حاکم اقتدارگرا اتخاذ میشود، تحریف اطلاعات و ارائه روایتهای جعلی است. به این ترتیب، با کنترل رسانهها و ایجاد روایتهای موازی، حقیقت مخدوش میشود و عموم مردم به اشتباه میافتند.
در جنبش مهسا و اعتراضهای مشابه حکومت تلاش کرد با روایتسازی و اطلاعات غلط افکار عمومی را منحرف کند
تهدیدهای امنیتی برای معترضان
استفاده از شبکههای اجتماعی و اینترنت برای اطلاعرسانی اگرچه ابزاری موثر برای اقدام معترضان علیه نظام سیاسی است، اما میتواند حریم خصوصی و امنیت آنها را نیز به خطر بیندازد.
دولتها و سازمانهای اطلاعاتی در نظامهای غیردموکراتیک قادرند از اطلاعات موجود در بسترهای مجازی برای شناسایی و هدفگیری معترضان استفاده کنند. اطلاعات شخصی، عکسها و حتی پیامهای خصوصی میتوانند به دست نهادهای امنیتی مورد بررسی قرار گیرند و به عنوان ابزاری برای سرکوب استفاده شوند.
تبدیل فیلترشکن به تهدید امنیت معترضان
از طرفی دیگر، یکی از تهدیدهای اصلی برای معترضان ایرانی در استفاده از اینترنت و شبکههای اجتماعی، نظارت و ردیابی اطلاعات شخصی از طریق فیلترشکنها است.
در ایران، بسیاری از کاربران از فیلترشکنها برای دسترسی به وبسایتها و اپلیکیشنهایی که از سوی حکومت مسدود شدهاند، مانند تلگرام، اینستاگرام و توییتر، استفاده میکنند. اما برخی از این فیلترشکنها، بهویژه آنهایی که رایگان یا از منابع ناشناس در دسترس هستند، میتوانند با اهداف جاسوسی و جمعآوری دادهها طراحی و توزیع شده باشند.
برخی فیلترشکنها میتوانند به عنوان ابزارهای نظارتی عمل کنند و ارتباطات کاربران را رمزگشایی کنند. این اطلاعات ممکن است شامل پیامهای خصوصی، ایمیلها و اطلاعات حساس دیگر باشد که میتواند شناسایی و هدفگیری معترضان را برای نهادهای قضایی و اطلاعاتی ممکن کند.
در برخی موارد گزارش شده که دولتهای استبدادی، از جمله حکومت ایران، خود اقدام به ارائه فیلترشکنهای جعلی کردهاند که به منظور دسترسی به اطلاعات معترضان طراحی شدهاند. این فیلترشکنها به ظاهر به کاربران اجازه میدهند به اینترنت بدون فیلتر دسترسی پیدا کنند، اما در پشت صحنه، اطلاعات فعالیتهای آنها را به دولت منتقل میکنند. یکی از مثالهای شناختهشده در ایران، استفاده از فیلترشکنهای آلوده به بدافزار است که به طور مخفیانه اطلاعات کاربران را ضبط و ارسال میکنند.
در برخی از موارد، کارشناسان امنیت سایبری گزارش دادهاند که این بدافزارها میتوانند اطلاعات حساس مانند نام کاربری، رمزهای عبور و حتی محتوای مکالمات کاربران را ضبط کنند.
به عنوان مثال، پس از اعتراضات آبان ۱۳۹۸، شایعات و گزارشهایی منتشر شد مبنی بر اینکه برخی از فیلترشکنهایی که به طور گسترده در بین معترضان استفاده میشد، از سوی نهادهای اطلاعاتی طراحی شدهاند تا فعالیتهای کاربران را نظارت کنند. این فیلترشکنها در اوج بحران و نیاز معترضان به اینترنت آزاد، این امکان را میدادند که به اینترنت دسترسی داشته باشند، اما در عین حال، اطلاعات آنها به سرورهایی منتقل میشد که از سوی نهادهای حکومتی کنترل میشدند.
اینترنت ملی: رویای غیرعملی قطع ارتباط
یکی از راهکارهایی که برخی حکومتها برای مقابله با اعتراضات اینترنتی به کار میگیرند، راهاندازی «اینترنت ملی» یا «اینترنت داخلی» است.
این اقدام به معنی محدود کردن دسترسی کاربران به منابع و وبسایتهای جهانی و تمرکز بر محتوای داخلی و تحت کنترل دولت است. این رویکرد اگرچه ممکن است جریان اطلاعرسانی بینالمللی را کاهش دهد، اما لزوما به پایان اعتراضها منجر نخواهد شد.
عواملی چون نارضایتی عمومی، بیاعتمادی به حکومت و مشکلات اقتصادی و اجتماعی همچنان میتوانند موتور محرک اعتراضها باقی بمانند و همچنان امکانی برای تداوم ارتباط با اینترنت جهانی بیابند.
در عصر فعلی نامی چون «استارلینک» و مساله پوشش این اینترنت در ایران نشان میدهد رویای جمهوری اسلامی برای بستن درهای اینترنت کشور و کنترل اعتراضهای آتی به واسطه آن چندان عملی نخواهد بود.