احمد وخشیته، استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه به ایران اینترنشنال گفت که نباید از نشست مسکو میان کارشناسان جمهوری اسلامی، روسیه و چین انتظار چندانی داشت.
قرار است مسکو سهشنبه نوزدهم فروردین میزبان نشست سهجانبه روسیه، چین و ایران درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی باشد.
وخشیته گفت که جمهوری اسلامی فکر میکند میتواند با روسیه و چین و همچنین سه کشور اروپایی به طور موازی مذاکره و آنها را قانع کند.
او افزود که مقامات جمهوری اسلامی فکر میکنند تصمیمات این کشورها مستقل از آمریکا است.

بهدستور علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، نیروهای مسلح کشور در حالت آمادهباش کامل قرار گرفتهاند؛ اقدامی که از سوی ناظران بهعنوان نشانهای از نزدیک شدن خطر جنگ تلقی میشود.
همزمان با این دستور، خبرگزاری رویترز گزارش داد تهران به کشورهای همسایه هشدار داده است در صورت استفاده از خاک یا حریم هوایی آنها برای حمله به جمهوری اسلامی، این اقدام بهمثابه عملی خصمانه تلقی خواهد شد و عواقب سنگینی در پی خواهد داشت.
محمد باقری، رییس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، نیز تصریح کرد جمهوری اسلامی آغازگر جنگ نخواهد بود، اما در صورت لزوم، برای رویارویی آماده است.
وضعیت فعلی از جهاتی مشابه شرایط پیش از حمله آمریکا به عراق در سال ۱۹۹۱ است. همچنین از منظر دیگری، شباهتهایی با تهاجم دوم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و سقوط صدام حسین قابل مشاهده است.
در آن زمان نیز صدام باور نداشت که ایالات متحده دست به اقدام نظامی بزند، اما در نهایت، محاسباتش اشتباه از آب درآمد و با شکست سنگینی مواجه شد.
اکنون به نظر میرسد خامنهای نیز دچار نوعی خوشخیالی مشابه باشد؛ چنانکه در خطبههای نماز عید فطر، با اعلام پایین بودن احتمال حمله نظامی آمریکا، این دیدگاه را بیان کرد.
مقایسه با صدام حسین در دو مقطع تاریخی، یعنی سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳، این هشدار را در خود دارد که خوشبینی به عدم وقوع جنگ، میتواند منجر به اشتباهات راهبردی جبرانناپذیر شود.
صدام در هر دو نوبت توصیههای روسیه را برای مذاکره و مصالحه با ایالات متحده نادیده گرفت و نتیجه آن، سقوط حکومتش بود.
روسیه اخیرا از طریق اعزام سرگئی لاوروف، وزیر خارجهاش، به تهران کوشید خامنهای را به گفتوگو با ترامپ ترغیب کند، اما بهنظر میرسد فرماندهان سپاه با گزارشهای خود، رهبر جمهوری اسلامی را متقاعد کردهاند که آمریکا جسارت حمله ندارد یا در صورت حمله، خسارات وارده محدود خواهد بود و بقای حکومت به خطر نخواهد افتاد.
چنین محاسبهای ممکن است اشتباه باشد.
از دیگر نشانههای تغییر وضعیت، اعلام آمادگی مقامات جمهوری اسلامی برای انجام مذاکره غیرمستقیم با آمریکا است. در حالی که خامنهای پیشتر گفته بود مذاکره شرافتمندانه، هوشمندانه و علاقلانه نیست و بهطور کلی آن را رد کرده بود، اکنون به مذاکره غیرمستقیم چراغ سبز نشان داده است.
این چرخش موضع را میتوان عقبنشینی از مواضع تند پیشین تلقی کرد، هرچند مقامات جمهوری اسلامی تلاش دارند آن را بهعنوان «مصلحتسنجی برای حفظ راه گفتوگو» توجیه کنند.
واقعیت اما این است که با افزایش فشارهای خارجی و نارضایتیهای داخلی، احتمال مواجهه جمهوری اسلامی با بحران بقا جدی است.
خامنهای در خطبههای نماز عید فطر بهصراحت از خطر قیام داخلی سخن گفت و با ادبیات رایج خود از آن بهعنوان «فتنه» یاد کرد. این امر نشان میدهد که نگرانی او از خیزشهای مردمی حتی بیش از حمله خارجی است.
او کوشیده است تا با تهدید به سرکوب، از شکلگیری اعتراضات داخلی جلوگیری کند؛ تهدیدهایی که بیش از آنکه نشاندهنده اقتدار باشد، بیانگر ترس عمیق حاکمیت از قیام مردم است.
در این میان، دونالد ترامپ صراحتا اعلام کرده که خواهان مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی است و مایل نیست خامنهای با وقتکشی، از مسیر گفتوگو برای عبور از بحران بهره گیرد.
افزون بر این، خواستههای دولت آمریکا شامل برچیده شدن کامل برنامه هستهای جمهوری اسلامی، توقف توسعه برنامه موشکی بالستیک، پایان حمایت از گروههای نیابتی در منطقه و توقف اقدامات بیثباتکننده در خاورمیانه است؛ مواردی که پذیرش آنها برای خامنهای بهمثابه تسلیم کامل و تحقیر است.
با مرور مواضع گذشته میتوان دریافت که مخالفت با آمریکا و اسراییل، برای خامنهای و سپاه، نه تاکتیکی موقت بلکه راهبردی اساسی است. خامنهای حتی در دوره پیشین ریاستجمهوری ترامپ نیز که امکان مذاکره وجود داشت، با گفتوگو مخالفت کرد.
علی جنتی، وزیر ارشاد دولت حسن روحانی، اخیرا در سخنانی فاش کرد در آن دوران، ترامپ مایل به مذاکره بود، اما خامنهای مخالفت کرد؛ آنهم در شرایطی که هنوز ترامپ از برجام خارج نشده و قاسم سلیمانی کشته نشده بود.
بعدها نیز با وجود تمایل بایدن به بازگشت به توافق هستهای و کاهش فشارهای اقتصادی، خامنهای باز هم اجازه توافق نداد.
محمود واعظی، رییس دفتر حسن روحانی، در همین ارتباط گفت توافق میان مذاکرهکنندگان ارشد دو طرف، یعنی عباس عراقچی و رابرت مالی، نهایی شده بود، اما خامنهای با امضای آن مخالفت کرد.
این عدم انعطاف نشان میدهد مساله برای خامنهای نه ترامپ یا بایدن و نه شکل مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم، بلکه مخالفت او با دست کشیدن از سیاست «آمریکاستیزی و اسراییلستیزی» است.
این سیاست طی ۴۷ سال گذشته هزینههای سنگینی بر دوش مردم ایران گذاشته و همچنان ادامه دارد، بدون آنکه هیچگاه از مردم پرسیده شود که آیا موافق تداوم این خط مشی هستند یا خیر.
خامنهای در گذشته نیز صراحتا اعلام کرده به همهپرسی در موضوع رابطه ایران و آمریکا اعتقادی ندارد و گفته مردم فهم لازم برای تصمیمگیری در این زمینه را ندارند، اظهاراتی که اهانتی آشکار به شعور عمومی تلقی میشود.
در مقطع کنونی، کشور در بحرانهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گرفتار است و بخش فزایندهای از وزرا و مقامات پیشین جمهوری اسلامی سیاستهای کلان کشور را زیر سوال میبرند، از جمله مخالفت با مذاکره با آمریکا، فیلترینگ شبکههای اجتماعی و تحمیل حجاب اجباری.
با این وجود، رهبر جمهوری اسلامی همچنان بر ادامه مسیر پرهزینهای پافشاری میکند که به اعتراضات داخلی و انزوای بینالمللی دامن زده و فراتر از آن، کشور و مردم را در خطر جنگی ویرانگر قرار داده است.
مراد ویسی، تحلیلگر ایراناینترنشنال معتقد است: «با اجماع منطقهای علیه جمهوری اسلامی و عقبنشینی نیروهای نیابتیاش، بعید است آمریکا و اسرائیل فرصت را از دست بدهند.»
او افزود: «هدف، توقف کامل برنامه هستهای، محدودسازی موشکی و نابودی شبکههای نیابتی ایران است؛ یعنی نابودی همه محورهای قدرتنمایی جمهوری اسلامی.»

ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده پیشین ستاد فرماندهی مرکزی ارتش ایالات متحده (سنتکام)، در گفتوگو با ایراناینترنشنال، برای نخستینبار جزییاتی از طرح حمله نظامی آمریکا به تاسیسات هستهای جمهوری اسلامی را فاش کرده است.
به گفته او، این طرح سالها پیش طراحی شده و حتی یک بار بهصورت کامل در خاک آمریکا تمرین و بازبینی شده است.
پترائوس که در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱، فرماندهی سنتکام را بر عهده داشت، گفت این طرح تنها محدود به هدف قرار دادن تاسیسات هستهای نیست، بلکه شامل نابودی سامانههای پدافندی و موشکی جمهوری اسلامی نیز میشود.
او که یکی از چهرههای برجسته ارتش ایالات متحده به شمار میرود، پیشتر در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ بهعنوان فرمانده ارشد ناتو در بالکان و سپس در سال ۲۰۰۷ بهعنوان فرمانده ارشد نیروهای آمریکایی در عراق خدمت کرده است.
پترائوس پس از پایان دوران فرماندهیاش در سنتکام در سال ۲۰۱۱، به ریاست سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) منصوب شد. با توجه به سوابق نظامی و اطلاعاتی پترائوس، او بهخوبی با ایران، ساختار سپاه پاسداران و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی آشنایی دارد.
او در سالهای حضورش در عراق و منطقه، بارها با نیروی قدس سپاه پاسداران و فرمانده وقت آن، قاسم سلیمانی، درگیر شد و تقابل این دو از موضوعات مورد توجه رسانههای جهانی در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ بود.
پترائوس در گفتوگو با ایراناینترنشنال تاکید کرد طرح عملیات نظامی آمریکا علیه جمهوری اسلامی، یک طرح جامع و چندلایه است که نهتنها تاسیسات هستهای، بلکه سامانههای پدافند هوایی و موشکی، و ظرفیت پهپادی حکومت ایران را نیز هدف قرار میدهد.
او افزود این طرح ۱۵ سال پیش تهیه و از آن زمان بهطور مداوم بهروزرسانی شده است. در دوران فرماندهی او بر سنتکام، این عملیات یک بار بهشکل کامل و عملیاتی در خاک آمریکا تمرین شده تا خلبانان تمامی مراحل را اجرا و ایرادات احتمالی را شناسایی و رفع کنند.
به گفته پترائوس، ارتش آمریکا در مقطعی، برای اجرای این طرح در حالت آمادهباش کامل قرار گرفته بود؛ بهطوری که هواپیماهای جنگی، پایگاههای پروازی، بمبها، هواپیماهای سوخترسان و حتی تدارکات غذایی آماده اجرای عملیات شده بودند، اما در لحظه آخر، تصمیم به عدم اجرای حمله گرفته شد.
یکی از نکات کلیدی در اظهارات پترائوس، تاکید او بر ضرورت نابودی سامانههای پدافند هوایی و موشکی جمهوری اسلامی پیش از آغاز حمله به تاسیسات هستهای است.
او تصریح کرد از آنجا که بمبافکنهای آمریکایی دارای سرنشین هستند، باید پیش از ورود به حریم هوایی ایران، اطمینان حاصل شود که احتمال هدف قرار گرفتن این هواپیماها به حداقل ممکن رسیده باشد.
آمریکا نمیخواهد که هواپیماهایش در جریان حمله سرنگون شوند یا خلبانان آنها اسیر یا کشته شوند، چرا که این موضوع میتواند به ابزار تبلیغاتی جمهوری اسلامی تبدیل شود.
پترائوس همچنین تاکید کرد توان موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی در فهرست اهداف اصلی حمله قرار دارد، زیرا این قابلیتها ممکن است در پاسخ تلافیجویانه حکومت ایران علیه اسرائیل یا پایگاههای آمریکایی در منطقه مورد استفاده قرار گیرند.
او در واکنش به اظهارات اخیر فرماندهان سپاه پاسداران، از جمله امیرعلی حاجیزاده، که تهدید کردهاند در صورت حمله آمریکا، منطقه را به آتش خواهند کشید، گفت: «جمهوری اسلامی خود در خانهای شیشهایتر از دیگران زندگی میکند.»
او افزود آمریکا کاملا آگاه است جمهوری اسلامی در صورت حمله ممکن است اقدام تلافیجویانه انجام دهد و بنابراین برای وارد آوردن ضربات سهمگینتر و موثرتر به جمهوری اسلامی نیز آمادگی دارد.
در همین چارچوب، ایالات متحده اخیرا اقدام به انتقال سامانههای پدافندی پاتریوت از کره جنوبی به منطقه خلیج فارس کرده است. این اقدام تنها بهمنظور بازدارندگی نیست، بلکه نشانهای از آمادگی کامل نظامی آمریکا برای حمله احتمالی به جمهوری اسلامی است.
انتقال یکسوم از کل بمبافکنهای بی۲ به منطقه، همچنین جابهجایی ناو هواپیمابر «کارل وینسون» از اقیانوس آرام به حوزه سنتکام، همه نشانههایی از آمادهسازی نظامی برای حمله است.
پترائوس یادآور شد اسرائیل بهتنهایی توانایی انجام چنین حملهای را ندارد، زیرا نه بمبهای سنگرشکن GBU-57 را در اختیار دارد (که هرکدام وزنی حدود ۱۴ تُن دارند) و نه هواپیماهایی که قادر به حمل این بمبها باشند.
از همین رو، ایالات متحده تنها کشوری است که میتواند چنین عملیاتی را بهصورت کامل و موثر انجام دهد.
او در بخش دیگری از سخنان خود احتمال داد حمله بهطور کامل توسط آمریکا صورت گیرد و نیازی به مشارکت اسرائیل نباشد، چرا که مشارکت اسرائیل ممکن است با موانع لجستیکی و سیاسی مواجه شود.
آمریکا با استقرار ناوهای هواپیمابر، بمبافکنها در جزیره دیهگو گارسیا، و ناوهای موشکانداز همراه، قادر است حمله را از دریا و هوا بهصورت مستقل و بدون نیاز به استفاده از پایگاههای خود در کشورهای عربی منطقه انجام دهد.
برخلاف تصور بسیاری، ترامپ هرچند علاقهمند به آغاز جنگ نبود، اما در صورت ضرورت، هم اراده و هم توان اجرای عملیات نظامی را دارد.
رهبران جمهوری اسلامی در این زمینه دچار سوءبرداشت شدند. جمهوری اسلامی در آستانه تسلیم سیاسی و تن دادن به توافقی دردناک یا روبهرو شدن با خطر حمله کمسابقه آمریکا است.
امید شمس، تحلیلگر سیاسی به ایران اینترنشنال گفت که جمهوری اسلامی بیش از هر چیز نیازمند خرید زمان است و این زمان میتواند به آمادگی شرایط سیاسی در داخل کشور برای «نرمش قهرمانانه» کمک کند.
او افزود که آمریکا تنها چیزی که مایل نیست، طولانیتر شدن فرایند مذاکره احتمالی با جمهوری اسلامی است.

این روزها، رسانههای معتبر بینالمللی همه درباره حمله به ایران صحبت میکنند. ایران به بحث داغ جهانی تبدیل شده است، نه بهخاطر پیشرفت، توسعه، صلح یا آرامش، بلکه بهدلیل خطر جنگ.
در شرایطی که هر لحظه و هر روز ممکن است کشور به درون جنگی خانمانسوز سقوط کند، خامنهای میگوید که تغییراتی در سیاستهای خود ایجاد نخواهد کرد. در حالی که همه درباره یک جنگ ویرانگر هشدار میدهند، او به مردم میگوید که آرام باشند و این سختیها، دشواریهای رسیدن به قله است.
بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و اسرائیلی، از جمله ترامپ و نتانیاهو، مکررا اعلام کردهاند که دشمن آنها حکومت جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران است، نه مردم ایران. جالبتر اینجاست که ترامپ و نتانیاهو بیشتر از خامنهای در وصف فرهنگ و تمدن مردم ایران صحبت کرده و تفاوتی بین حکومت جمهوری اسلامی و مردم ایران قائل هستند.
مقایسه کنید این نگاه رهبران آمریکا و اسرائیل به مردم ایران را با نگاه خامنهای و تمام کسانی که جمهوری اسلامی را بر اساس ایدهها و نظرات او ساختهاند.
خامنهای حتی در پیام نوروزیاش نه نوروز را تبریک گفت و نه سال نو را، و بعد از انتقادات شدید، تنها یک تبریک ظاهری در نماز عید فطر گفت و تمام شد. بنیانگذاران جمهوری اسلامی، از جمله خامنهای، چگونه به این مردم و فرهنگ آنها نگاه میکنند؟
خامنهای و دیگر نظریهپردازان انقلاب ۵۷، با توهین به ارزش های مردم ایران، آنها را از فرهنگ خودشان دور کردهاند. همین حالا هم خامنهای نه تنها به نوروز اهمیتی نمیدهد، بلکه میخواهد کشور را به سوی یک جنگ ویرانگر دیگر سوق دهد.
در حالی که رسانهها از خطر حمله قریبالوقوع به ایران صحبت میکنند، رهبر جمهوری اسلامی همچنان در توهمات خود غرق است و به هیچ عنوان تغییراتی در سیاستهایش نمیبینید.
در حالی که تمامی نشانهها نشان میدهند که جنگ قریبالوقوع است، خامنهای یا تحولات اطراف ایران را نادیده میگیرد، یا برایش اهمیتی ندارد که جمهوری اسلامی برای دومین بار در طول عمر ۴۶ سالهاش ایران را وارد یک جنگ دیگر کند.
این جنگ، که بسیاری از تحلیلگران آن را ویرانگرتر از جنگ ایران و عراق میدانند، به شکلی مشابه با اشتباهات تاریخی خمینی میتواند فاجعهای دیگر برای کشور ایجاد کند. خامنهای، مانند خمینی، با تصمیمات اشتباه خود کشور را به سوی یک فاجعه میبرد.
خمینی با تضعیف ارتش ایران، زمینه را برای حمله صدام به ایران فراهم کرد. خامنهای نیز به نوعی همان راه را میرود، اما به شکلی خطرناکتر. او و فرماندهان سپاه فکر میکنند که جمهوری اسلامی به اندازه کافی قوی است که هیچکس نمیتواند به آنها حمله کند، در حالی که این یک توهم خطرناک است.
امروز، برخلاف آنچه که خامنهای و فرماندهان سپاه میگویند، بسیاری از تحلیلگران جهانی هشدار میدهند که این جنگ میتواند سنگینترین حمله پس از جنگ جهانی دوم باشد.
وزیر امور خارجه فرانسه نیز اخیرا اعلام کرده که اگر توافقی به دست نیاید، حمله به ایران تقریبا اجتنابناپذیر است.
کشورهای دیگر همچون بریتانیا نیز اعلام کردهاند که آماده هستند تا حضور نظامی خود را تقویت کنند. رسانهها گزارش دادهاند که آمریکا تجهیزات جنگی بیشتری به منطقه ارسال کرده است و همه اینها نشاندهنده اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی است. این اقدامات نشان میدهند که جهان در حال شکل دادن به یک ائتلاف برای مقابله با جمهوری اسلامی است.
خامنهای و مسئولان جمهوری اسلامی باید از خود بپرسند که چرا کشور و مردم ایران باید هزینه اشتباهات آنها را بپردازند؟ چرا باید مردم ایران بهدلیل سیاستهای آنها در آستانه یک جنگ ویرانگر دیگر باشند؟ آیا این به خطر انداختن جان مردم و آینده ایران نیست؟ مردم ایران این شرایط را نمیخواهند. این جنگها و بحرانها بههیچ وجه نتیجهای جز فقر و فلاکت برای مردم ایران نخواهد داشت.
به نظر میرسد که حکومت جمهوری اسلامی نه تنها نگران این مسئله نیست، بلکه با سیاستهای خود کشور را به سمت یک بحران بزرگتر سوق میدهد. بحرانی که میتواند قمار آخر خامنهای هم باشد و به تضعیف شدید یا سرنگونی جمهوری اسلامی هم منجر شود.