با وجود تلاشهای گسترده جمهوری اسلامی برای توجیه عقبنشینی علی خامنهای در برابر دولت آمریکا و پذیرش مذاکرهای که پیشتر بهشدت آن را رد کرده بود، افکار عمومی این عقبنشینی را به مثابه تحقیر نظام میبیند و بهعنوان یک شکست آشکار برای حکومت ارزیابی کرده است.
هر اندازه که مقامات جمهوری اسلامی سعی دارند با استفاده از واژگان متناقض و حتی اظهارات خلاف واقع، این تغییر موضع ناگهانی را توضیح دهند، نتیجهای جز افزایش بیاعتمادی عمومی و برجسته شدن تناقضهای آشکار در گفتار و رفتارشان نداشته است.
در ۲۴ ساعت گذشته، شهروندان بسیاری از سراسر کشور با شبکه ایران اینترنشنال تماس گرفته و از زوایای مختلف به تحلیل این عقبنشینی پرداختهاند. یکی از برجستهترین نکاتی که در پیامهای مردم دیده میشود، یادآوری سخنان اخیر علی خامنهای است که مذاکره با آمریکا را «غیرعاقلانه»، «غیراخلاقی» و «غیرشرافتمندانه» توصیف کرده بود.
اکنون که جمهوری اسلامی ناچار به پذیرش مذاکره با آمریکا شده، بسیاری از شهروندان با لحن انتقادی و تمسخرآمیز، از حکومت میپرسند: "پس آن همه شعار درباره شرافت چه شد؟"
متن کامل این تحلیل را اینجا بخوانید.

با وجود تلاشهای گسترده جمهوری اسلامی برای توجیه عقبنشینی علی خامنهای در برابر دولت آمریکا و پذیرش مذاکرهای که پیشتر بهشدت آن را رد کرده بود، افکار عمومی این عقبنشینی را به مثابه تحقیر نظام میبیند و بهعنوان یک شکست آشکار برای حکومت ارزیابی کرده است.
هر اندازه که مقامات جمهوری اسلامی سعی دارند با استفاده از واژگان متناقض و حتی اظهارات خلاف واقع، این تغییر موضع ناگهانی را توضیح دهند، نتیجهای جز افزایش بیاعتمادی عمومی و برجسته شدن تناقضهای آشکار در گفتار و رفتارشان نداشته است.
در ۲۴ ساعت گذشته، شهروندان بسیاری از سراسر کشور با شبکه ایران اینترنشنال تماس گرفته و از زوایای مختلف به تحلیل این عقبنشینی پرداختهاند. یکی از برجستهترین نکاتی که در پیامهای مردم دیده میشود، یادآوری سخنان اخیر علی خامنهای است که مذاکره با آمریکا را «غیرعاقلانه»، «غیراخلاقی» و «غیرشرافتمندانه» توصیف کرده بود.
اکنون که جمهوری اسلامی ناچار به پذیرش مذاکره با آمریکا شده، بسیاری از شهروندان با لحن انتقادی و تمسخرآمیز، از حکومت میپرسند: "پس آن همه شعار درباره شرافت چه شد؟"
آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، سکوت مطلق مقامات رسمی جمهوری اسلامی و رسانههای داخلی در برابر این تناقض بزرگ است. هیچیک از مسئولان، از جمله سخنگوی دولت، جرات ورود به این بحث را ندارند، زیرا بیان واقعیت، مستقیما شرافت و اعتبار شخص رهبر جمهوری اسلامی را زیر سؤال میبرد. رسانههای رسمی نیز در فضایی از سانسور و خودسانسوری، ترجیح دادهاند از کنار این موضوع عبور کنند.
با این حال، این سکوت سنگین مانع از آن نشده که مردم، این موضوع را به روشنی و با صراحت تمام مورد انتقاد قرار دهند. بسیاری از مخاطبان ایران اینترنشنال، با زبانی ساده اما پر از نکات دقیق سیاسی، به تحلیل این رویداد پرداختهاند.
آنها این عقبنشینی را نشانهای از درماندگی حکومت و ضعف ساختاری آن میدانند و تاکید میکنند که علیرغم تمامی شعارهای تند و تهدیدهای پیشین، سرانجام حکومت مجبور شد برای بقای خود، در برابر فشارهای آمریکا تن به مذاکره بدهد.
پیامهای شهروندان، فراتر از گلایههای سطحی یا ابراز خشمهای لحظهای، بازتابدهنده تحلیلهای عمیق اجتماعی و سیاسی هستند. در این پیامها، طنز، طعنه و کنایه بهشکل طبیعی در کنار تحلیل قرار گرفته و گاه، سادهترین واژهها بهروشنی از بحران مشروعیت و اعتبار حکومت سخن میگویند.
بسیاری از مردم، از خفت و ذلت حکومت و بهویژه شخص خامنهای ابراز شادمانی میکنند و این احساس عمومی، نه صرفا یک تخلیه احساسی، بلکه نمودی از فروپاشی تدریجی وجهه حکومت در سطح جامعه است.
از دیگر نکات تکرارشونده در واکنشها، این است که مردم به وضوح متوجه شدهاند که جمهوری اسلامی حتی در اوج عقبنشینی و شکست، همچنان در پی توجیه و فرافکنی است. همانطور که خامنهای پس از کشته شدن حسن نصرالله توسط اسرائیل حاضر نشد شکست حزبالله را بپذیرد و مدعی پیروزی شد، اکنون نیز مقامات جمهوری اسلامی میکوشند پذیرش مذاکره با آمریکا را بهعنوان اقدامی در راستای «منافع ملی» جا بزنند.
یکی از مصادیق بارز این تلاش برای توجیه، مصاحبه کوتاه عباس عراقچی است. او در مصاحبهای با صداو سیما، تلاش میکند این چرخش ناگهانی سیاست خارجی را توجیه کند، اما جملاتش مملو از تناقض است.
در بخشی از این مصاحبه، عراقچی میگوید مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم تفاوتی ندارد، اما در عین حال بر «غیرمستقیم بودن» مذاکره تاکید دارد، گویی از بیان حقیقت فراری است. حتی در سطح واژگان، هنگامی که نام نماینده ویژه ترامپ را میبرد، ابتدا واژه «تشریف میآورد» را استفاده میکند و بلافاصله، متوجه بار سنگین استفاده از این عبارت در جمهوری اسلامی میشود و آن را به «میآید» تغییر میدهد.
یکی دیگر از مواردی که باعث خشم و تمسخر مردم شده، ادعای عراقچی درباره نبود شبهه در مورد برنامه هستهای جمهوری اسلامی است. او میگوید: «هیچکس در دنیا در مورد صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران شبههای ندارد»، در حالی که هماکنون آژانس بینالمللی انرژی اتمی در حال تهیه گزارشی درباره ابهامات برنامه هستهای جمهوری اسلامی است. آلمان، فرانسه و بریتانیا نیز بهصراحت نسبت به عدم شفافیت ایران در این زمینه اعتراض کردهاند و در گذشته قطعنامهای علیه ایران به تصویب رساندهاند.
در مجموع، افکار عمومی نهتنها در برابر عقبنشینی جمهوری اسلامی سکوت نکرده، بلکه با دقت و صراحت، در حال نقد آن هستند. پیامهای مردمی نشان میدهند که جامعه بهشدت نسبت به تناقضهای آشکار موجود در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی حساس است و دیگر حاضر نیست این تناقضها را نادیده بگیرد.
آنچه اکنون در فضای عمومی جریان دارد، نوعی «حسابکشی اجتماعی» از حکومت است؛ حکومتی که سالها با ادعاهای پوچ و شعارهای توخالی، سیاست خارجی خود را به بنبست کشانده و امروز ناچار است، برای حفظ موجودیت خود، در برابر همان دشمنی که روزی او را «شیطان بزرگ» میخواند، سر تعظیم فرود آورد.

جمعه چهارم آوریل، اد شیرن تکآهنگی به نام «عزیزم» منتشر کرد که به سرعت به یکی از پرگفتوگوترین قطعات سال ۲۰۲۵ تبدیل شد؛ نه فقط به خاطر امضای همیشگی شیرن، بلکه بهدلیل ادای احترام صمیمانه و غیرمنتظرهاش به فرهنگ ایرانی.
برای بسیاری از ایرانیان، از جمله خود من، «عزیزم» فراتر از یک ترانه، بلکه تجربهای شخصی و بسیار جالب توجه است.
در اولین شنیدن، واژه «عزیزم» فورا توجه را جلب میکند چون واژهای است گرم و آشنا. اما آنچه این آهنگ را از یک حرکت فانتزی به اثری صادقانه ارتقا میدهد، شیوهای است که شیرن و تیم خلاقش نه فقط از نظر زبانی، بلکه از نظر صوتی، احساسی و ریتمیک، موسیقی پاپ رقصی ایرانی را به آغوش کشیدهاند.
ادای احترام به پاپ ایرانی یا چیزی فراتر؟
جرقه این تعامل فرهنگی از سوی ایلیا سلمانزاده، پرودیوسر سوئدی-ایرانی که پشت بسیاری از آهنگهای جهانی بوده، زده شد.
در یک ویدیوی پشتصحنه در یوتیوب که فرآیند ساخت «عزیزم» را نشان میدهد، ایلیا پیشنهاد میدهد که چند فرهنگ موسیقی بیشتر، از جمله فرهنگهای ایرانی و عربی را بررسی کنند.
این لحظه، آغازمسیری است که حس ترانهسرایی شیرن را به بافت موسیقی پاپ رقصی ایرانی پیوند میزند.
چندین نوازنده ایرانی و هندی به پروژه پیوستند و با سازهای سنتی نظیر دف، سنتور، گاتام، دولسیمر چکشی و دیگر سازها نواختند و نتیجه قطعهای شنیدی، غیرمنتظره و متفاوت از موسیقی پاپ جریان اصلی غربی شد.

الهام یا کپی؟ منطقه خاکستری در موسیقی جهانی
اما پیچشی جالب در این میان وجود دارد: عدهای از ایرانیان در فضای مجازی، از جمله خود من، بلافاصله ملودی ریف اصلی آهنگ یا به عبارتی دیگر، موتیف موسیقاییای را که در طول آهنگ نواخته میشود، بسیار آشنا یافتیم.
این ملودی شباهت زیادی دارد به قطعه معروف و خاطرهانگیز «عسل» از داوود بهبودی، منتشرشده در سال ۱۳۶۵. این موضوع سؤالی جالب و مهم را مطرح میکند: آیا این یک ادای احترام آگاهانه است؟ یک برداشت ناخودآگاه؟ یا چیزی دیگر؟
بر اساس ویدیوهای مستند منتشرشده از فرآیند ساخت آهنگ، به نظر نمیرسد که این شباهت نتیجه نمونهبرداری مستقیم یا کپی آشکار باشد. در مراحل ابتدایی ساخت آهنگ، شیرن دیده میشود که نسخهای ساده از ملودی را زمزمه میکند که بعد ایلیا آن را با استفاده از صداهای سنتی خاورمیانهای بلافاصله اجرا میکند.
به نظر میرسد که بهمرور، این ملودی تکامل مییابد. دیرتر ملودیای تکامل یافتهتر، در حالی که بر یک لوپ ریتمی ۶/۸ سوار شده، به شکلی بسیار نزدیک به ملودی «عسل» داوود بهبودی به گوش میرسد.
اینکه این شباهت عمدی بوده، تصادفی، یا محصول ناخودآگاه، مشخص نیست اما بدون تردید حاصل یک فرآیند گروهی و تدریجی بوده است.
از منظر قانونی، مسائلی چون نقض کپیرایت معمولا به نیت و میزان شباهت بستگی دارند. با توجه به ماهیت تکاملی ساخت آهنگ و اصالت در متن و تنظیم، این اثر به احتمال زیاد در منطقه خاکستری «الهام» قرار میگیرد تا «تقلید». با این حال، به دلیل شباهت بسیار زیاد و اهمیت این ریف در حس کلی این آهنگ، شایسته است که تیم تولید «عزیزم» برای احترام و شفافیت، با خانواده داوود بهبودی تماس بگیرند یا به او اشارهای داشته باشند.

صعود جهانی ریتم «شیش و هشت»
فراتر از ملودیها و موتیفها، یکی از جذابترین عناصر «عزیزم» ریتم آن است. این آهنگ بر مبنای میزان ۶/۸ ساخته شده. ساختاری که مدتهاست قلب موسیقی رقص پاپ ایرانی است اما بهندرت در موسیقی پاپ غربی شنیده شده است.
همانطور که ریتم «تِرِسیو» صحنه پاپ دهه ۲۰۱۰ را در آهنگهای متنابهی مانند Shape of You و Sorry درنوردید، حالا معرفی ریتم ۶/۸ در «عزیزم»، شاید آغاز موج جدیدی در موسیقی پاپ غربی باشد.
این ریتم پرانرژی، و در تمپوهای پایین ترهیپنوتیزم کننده و پر از احساس است.
جالبتر اینکه در آهنگ «عزیزم» این ریتم نه بهعنوان طعمی عجیب-غریب و «اگزاتیک»، بلکه بهعنوان اساس اصلی آهنگ بهکار گرفته شده است.
این یک قطعه پاپ غربی با چاشنی ایرانی نیست بلکه فضایی موسیقایی است که هر دو دنیا در آن همزیستی دارند و بهوسیله یکی از بزرگترین ستارههای پاپ جهان خوانده شده است.
لحظهای برای ساختن پلهای فرهنگی
واکنش ایرانیان به این آهنگ بسیار مثبت بوده است. فضای مجازی پر است از واکنشهایی از شگفتی و لذت تا قدردانی عمیق. برای بسیاری از ایرانیان، «عزیزم» مانند لحظهای از دیده شدن در صحنه جهانی احساس میشود. در زمانی که اغلب اخبار با تنش همراه هستند، چنین همدلی موسیقاییای، شگفتانگیز و التیامبخش است.
شیرن میتوانست صرفا بر همان سبک آشنای خود تکیه کند و همچنان استادیومها را پر کند اما او به همکارانش گوش کرد؛ به صداهای تازه، به موسیقی ناشناخته و با این کار، میلیونها شنونده را با قابلیتهای موسیقی پاپ ایرانی آشنا کرد.
این نوع پذیرا بودن، کنجکاوی و احترام، سزاوار تحسین است.
چه ملودی «عزیزم» بازتابی ناخودآگاه از یک قطعه خاطرهانگیز باشد، چه ادای احترام آگاهانه، یک چیز مسلم است: این آهنگ اهمیت دارد. درها را باز میکند. گفتوگو ایجاد میکند. فرهنگها را به هم نزدیک میکند و شاید راه را برای جریانی تازه در ساختار ریتمیک موسیقی پاپ غربی هموار کند.

علی خامنهای، که پیشتر مذاکره با ترامپ را "بیشرافتی" و "بیعقلی" خوانده بود، از موضع خود عقبنشینی کرده و به گفتوگوی مستقیم با آمریکا تن داده است. ترامپ گفته است این مذاکرات مستقیم هماکنون در جریان است و قرار است ادامه یابد.
این تحول در شرایطی رخ میدهد که تنها دو ماه پیش خامنهای با قاطعیت هرگونه مذاکره مستقیم با دولت ترامپ را رد کرده بود. اکنون، این چرخش آشکار در مواضع رهبر جمهوری اسلامی، نوعی عقبنشینی تحقیرآمیز به شمار میرود.
ورود دومین ناو هواپیمابر آمریکا، استقرار بمبافکنهای B2 و B52 در منطقه و انتقال سامانههای دفاع موشکی پاتریوت از کره جنوبی به اسرائیل، نشانههایی از آمادگی نظامی آمریکا برای مواجههای تهاجمی بودند.
این تغییر آرایش نظامی، همانگونه که ترامپ تأکید کرده، جمهوری اسلامی را تحت فشار جدی قرار داد تا به گفتوگوهای مستقیم تن دهد. دیپلماسی قایقهای توپدار در پی ورود دومین ناو هواپیمابر ایالات متحده به منطقه، جواب داد و خامنهای تن به مذاکره داد.
دو ماه پیش، خامنهای مذاکره با ترامپ را نه عاقلانه، نه شرافتمندانه، و نه هوشمندانه توصیف کرده بود، اما فشارهای فزاینده، از جمله تهدیدات جنگی و فشار حداکثری اقتصادی، سبب شد راهبرد جمهوری اسلامی تغییر کند.
ابتدا بحث از مذاکره غیرمستقیم مطرح شد، اما حال مشخص شده که گفتوگوی مستقیم در جریان است. حتی تا صبح روز دوشنبه، سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی از آمادگی برای مذاکره غیرمستقیم خبر میداد و آن را تصمیمی «سخاوتمندانه» و «خردمندانه» توصیف میکرد.
این تغییر رویکرد خامنهای را میتوان با حکایتی از امام محمد غزالی مقایسه کرد؛ فقیهی که همواره علیه فرقه اسماعیلیه سخن میگفت تا آنکه شبی یکی از پیروان این فرقه خنجری بر بستر او فروکوبید. پس از آن، غزالی سکوت پیشه کرد و دیگر استدلالی علیه آنها نیاورد و گفت که «برهان قاطع را دیدم»؛ امروز نیز، خامنهای در برابر "دیپلماسی قایقهای توپدار" آمریکا برهان قاطع دیده و عقبنشینی کرده است.
خامنهای، که تا دو ماه پیش مذاکره با ترامپ را نشانه بیخردی و بیشرفی میدانست، پس از اعمال فشار حداکثری آمریکا برای قطع کامل صادرات نفت ایران، بهویژه هشدارها به شرکای تجاری جمهوری اسلامی مبنی بر توقف مبادلات اقتصادی، دریافت که دیگر نمیتوان با روشهای گذشته از فشارها گریخت.
با اعزام بمبافکنهای راهبردی به منطقه و حملات سنگین به حوثیهای یمن، یکی از متحدان منطقهای جمهوری اسلامی، ترامپ پیام روشنی به تهران ارسال کرد: دوره مماشات پایان یافته است.
این تغییر موضع، نتیجه مستقیم تفاوت استراتژی ترامپ با رویکرد مماشاتآمیز دولت بایدن است. در دوره بایدن، خامنهای جسورتر شد، چرا که رییسجمهور آمریکا بارها تاکید کرده بود که قصد جنگ با جمهوری اسلامی را ندارد. همین امر موجب حملات مکرر حشد الشعبی به پایگاههای آمریکایی شد، بدون آنکه واکنش متقابل جدیای از سوی دولت بایدن صورت گیرد.
اما ورود ترامپ به کاخ سفید، شرایط را تغییر داد. برخلاف بایدن، ترامپ همزمان با فشار نظامی، خواهان توقف کامل برنامه هستهای، تعطیلی برنامه موشکی و پایان حمایت تهران از گروههای نیابتی نظیر حزبالله، حماس، حوثیها و شبهنظامیان عراق شد. این مطالبات برای خامنهای بسیار دشوار است، چرا که او تاکنون مذاکره درباره توان موشکی را غیرممکن اعلام کرده و حضور منطقهای را بخشی از سیاست دفاعی نظام دانسته است.
خامنهای حالا وارد مرحلهای شده که مذاکره مستقیم با آمریکا را پذیرفته، آنهم در شرایطی که خواستههای طرف مقابل، نه به محدودسازی بلکه به تعطیلی کامل برنامههای راهبردی جمهوری اسلامی معطوف است. این نوع مذاکره، از نگاه ترامپ، نه توافقی محدود مانند برجام، بلکه نوعی تسلیم و از موضع دیکته کردن است.
پیش از این، ترامپ بارها اعلام کرده بود که توافق هستهای گذشته بهدرد نمیخورد، چرا که به جمهوری اسلامی اجازه داد با بهرهگیری از اموال آزاد شده از سوی دولت اوباما، به حمایتهای منطقهای خود ادامه دهد. اکنون، با بازگشت ترامپ و رویکرد سختگیرانهاش، جمهوری اسلامی با انتخابی دشوار روبرو شده است: یا تسلیم کامل، یا مواجهه با گزینه نظامی.
در نهایت، هرچند خامنهای در ظاهر بر حفظ عزت نظام پافشاری میکند، اما واقعیت صحنه، آنگونه که ترامپ نشان داده، حاکی از عقبنشینی جدی و تحقیرآمیز خامنهای است. این چرخش، شاید مهمترین تحول دیپلماتیک جمهوری اسلامی در سالهای اخیر باشد.
خامنهای می خواست مذاکرات پنهانی باشد اما ترامپ آن را علنی کرد. خامنهای نشان داد به جای گوش سپردن به مطالبات مردم خود و حتی به جای گوش دادن به خواسته پزشکیان رییس جمهور نظام برای مذاکره؛ وقتی تغییر راهبرد میدهد که پای فشار و زور یک رهبر خارجی در میان باشد.
احمد وخشیته، استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه به ایران اینترنشنال گفت که نباید از نشست مسکو میان کارشناسان جمهوری اسلامی، روسیه و چین انتظار چندانی داشت.
قرار است مسکو سهشنبه نوزدهم فروردین میزبان نشست سهجانبه روسیه، چین و ایران درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی باشد.
وخشیته گفت که جمهوری اسلامی فکر میکند میتواند با روسیه و چین و همچنین سه کشور اروپایی به طور موازی مذاکره و آنها را قانع کند.
او افزود که مقامات جمهوری اسلامی فکر میکنند تصمیمات این کشورها مستقل از آمریکا است.

بهدستور علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، نیروهای مسلح کشور در حالت آمادهباش کامل قرار گرفتهاند؛ اقدامی که از سوی ناظران بهعنوان نشانهای از نزدیک شدن خطر جنگ تلقی میشود.
همزمان با این دستور، خبرگزاری رویترز گزارش داد تهران به کشورهای همسایه هشدار داده است در صورت استفاده از خاک یا حریم هوایی آنها برای حمله به جمهوری اسلامی، این اقدام بهمثابه عملی خصمانه تلقی خواهد شد و عواقب سنگینی در پی خواهد داشت.
محمد باقری، رییس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی، نیز تصریح کرد جمهوری اسلامی آغازگر جنگ نخواهد بود، اما در صورت لزوم، برای رویارویی آماده است.
وضعیت فعلی از جهاتی مشابه شرایط پیش از حمله آمریکا به عراق در سال ۱۹۹۱ است. همچنین از منظر دیگری، شباهتهایی با تهاجم دوم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و سقوط صدام حسین قابل مشاهده است.
در آن زمان نیز صدام باور نداشت که ایالات متحده دست به اقدام نظامی بزند، اما در نهایت، محاسباتش اشتباه از آب درآمد و با شکست سنگینی مواجه شد.
اکنون به نظر میرسد خامنهای نیز دچار نوعی خوشخیالی مشابه باشد؛ چنانکه در خطبههای نماز عید فطر، با اعلام پایین بودن احتمال حمله نظامی آمریکا، این دیدگاه را بیان کرد.
مقایسه با صدام حسین در دو مقطع تاریخی، یعنی سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳، این هشدار را در خود دارد که خوشبینی به عدم وقوع جنگ، میتواند منجر به اشتباهات راهبردی جبرانناپذیر شود.
صدام در هر دو نوبت توصیههای روسیه را برای مذاکره و مصالحه با ایالات متحده نادیده گرفت و نتیجه آن، سقوط حکومتش بود.
روسیه اخیرا از طریق اعزام سرگئی لاوروف، وزیر خارجهاش، به تهران کوشید خامنهای را به گفتوگو با ترامپ ترغیب کند، اما بهنظر میرسد فرماندهان سپاه با گزارشهای خود، رهبر جمهوری اسلامی را متقاعد کردهاند که آمریکا جسارت حمله ندارد یا در صورت حمله، خسارات وارده محدود خواهد بود و بقای حکومت به خطر نخواهد افتاد.
چنین محاسبهای ممکن است اشتباه باشد.
از دیگر نشانههای تغییر وضعیت، اعلام آمادگی مقامات جمهوری اسلامی برای انجام مذاکره غیرمستقیم با آمریکا است. در حالی که خامنهای پیشتر گفته بود مذاکره شرافتمندانه، هوشمندانه و علاقلانه نیست و بهطور کلی آن را رد کرده بود، اکنون به مذاکره غیرمستقیم چراغ سبز نشان داده است.
این چرخش موضع را میتوان عقبنشینی از مواضع تند پیشین تلقی کرد، هرچند مقامات جمهوری اسلامی تلاش دارند آن را بهعنوان «مصلحتسنجی برای حفظ راه گفتوگو» توجیه کنند.
واقعیت اما این است که با افزایش فشارهای خارجی و نارضایتیهای داخلی، احتمال مواجهه جمهوری اسلامی با بحران بقا جدی است.
خامنهای در خطبههای نماز عید فطر بهصراحت از خطر قیام داخلی سخن گفت و با ادبیات رایج خود از آن بهعنوان «فتنه» یاد کرد. این امر نشان میدهد که نگرانی او از خیزشهای مردمی حتی بیش از حمله خارجی است.
او کوشیده است تا با تهدید به سرکوب، از شکلگیری اعتراضات داخلی جلوگیری کند؛ تهدیدهایی که بیش از آنکه نشاندهنده اقتدار باشد، بیانگر ترس عمیق حاکمیت از قیام مردم است.
در این میان، دونالد ترامپ صراحتا اعلام کرده که خواهان مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی است و مایل نیست خامنهای با وقتکشی، از مسیر گفتوگو برای عبور از بحران بهره گیرد.
افزون بر این، خواستههای دولت آمریکا شامل برچیده شدن کامل برنامه هستهای جمهوری اسلامی، توقف توسعه برنامه موشکی بالستیک، پایان حمایت از گروههای نیابتی در منطقه و توقف اقدامات بیثباتکننده در خاورمیانه است؛ مواردی که پذیرش آنها برای خامنهای بهمثابه تسلیم کامل و تحقیر است.
با مرور مواضع گذشته میتوان دریافت که مخالفت با آمریکا و اسراییل، برای خامنهای و سپاه، نه تاکتیکی موقت بلکه راهبردی اساسی است. خامنهای حتی در دوره پیشین ریاستجمهوری ترامپ نیز که امکان مذاکره وجود داشت، با گفتوگو مخالفت کرد.
علی جنتی، وزیر ارشاد دولت حسن روحانی، اخیرا در سخنانی فاش کرد در آن دوران، ترامپ مایل به مذاکره بود، اما خامنهای مخالفت کرد؛ آنهم در شرایطی که هنوز ترامپ از برجام خارج نشده و قاسم سلیمانی کشته نشده بود.
بعدها نیز با وجود تمایل بایدن به بازگشت به توافق هستهای و کاهش فشارهای اقتصادی، خامنهای باز هم اجازه توافق نداد.
محمود واعظی، رییس دفتر حسن روحانی، در همین ارتباط گفت توافق میان مذاکرهکنندگان ارشد دو طرف، یعنی عباس عراقچی و رابرت مالی، نهایی شده بود، اما خامنهای با امضای آن مخالفت کرد.
این عدم انعطاف نشان میدهد مساله برای خامنهای نه ترامپ یا بایدن و نه شکل مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم، بلکه مخالفت او با دست کشیدن از سیاست «آمریکاستیزی و اسراییلستیزی» است.
این سیاست طی ۴۷ سال گذشته هزینههای سنگینی بر دوش مردم ایران گذاشته و همچنان ادامه دارد، بدون آنکه هیچگاه از مردم پرسیده شود که آیا موافق تداوم این خط مشی هستند یا خیر.
خامنهای در گذشته نیز صراحتا اعلام کرده به همهپرسی در موضوع رابطه ایران و آمریکا اعتقادی ندارد و گفته مردم فهم لازم برای تصمیمگیری در این زمینه را ندارند، اظهاراتی که اهانتی آشکار به شعور عمومی تلقی میشود.
در مقطع کنونی، کشور در بحرانهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گرفتار است و بخش فزایندهای از وزرا و مقامات پیشین جمهوری اسلامی سیاستهای کلان کشور را زیر سوال میبرند، از جمله مخالفت با مذاکره با آمریکا، فیلترینگ شبکههای اجتماعی و تحمیل حجاب اجباری.
با این وجود، رهبر جمهوری اسلامی همچنان بر ادامه مسیر پرهزینهای پافشاری میکند که به اعتراضات داخلی و انزوای بینالمللی دامن زده و فراتر از آن، کشور و مردم را در خطر جنگی ویرانگر قرار داده است.