فرزین ندیمی، پژوهشگر ارشد امور دفاعی و امنیتی، درباره انفجار بندر رجایی به ایراناینترنشنال گفت به نظر میرسد این سانحه ارتباطی با مواد سوختی نداشته و بیشتر شبیه انفجار مواد شیمیایی ذخیرهشده در انبار شرکت بناگستر باشد.
او افزود که هرچند نمیتوان با اطمینان گفت این مواد چه بودهاند، اما با توجه به سابقه این شرکت، از جمله دریافت محمولههایی از چین و ارتباط با شرکت سپهر انرژی، میتوان حدس زد که مواد انبار شده با مواد اولیه ساخت موشک مرتبط بودهاند.
به گفته ندیمی، همچنین این احتمال وجود دارد که دو کشتی که در ماههای بهمن و فروردین در بندرعباس پهلو گرفتند و حامل مواد جامد سوخت موشک و مهمات جنگی بودند، در این موضوع نقش داشته باشند.
شرکت بناگستر که کانتینرهای آن در بندر رجایی منفجر شدند، وابسته به هلدینگ سپهر انرژی است که ۱۸ بهمن سال گذشته به دلیل نقشآفرینی در انتقال و فروش محمولههای نفتی جمهوری اسلامی، از سوی دولت ترامپ تحریم شد.
بر اساس گزارشها، بناگستر کرانه وارد کننده مواد شیمیایی است و هنگام چهار کانتینر در محوطه بندر رجایی داشت.
اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال حاکی است این شرکت مجوز جابهجایی سوخت داشته و اخیرا از چین بار گرفته است.
مالک این شرکت طالب زارع است که مدیریت در سازمان برنامه و بودجه استان هرمزگان را نیز در سوابق خود دارد.
شرکت بناگستر در زمینه واردات کلیه کالاهای مجاز از جمله (مواد شیمیایی) فعالیت دارد.
هنوز دلیل انفجار در کانتینرهای آن مشخص نشده اما گمرک دقایقی پس از انفجار گزارش داد به احتمال زیاد منشا آن از دپوی کالاهای خطرناک و مواد شیمیایی موجود در محوطه بندر بوده است.
همزمان با دور سوم مذاکرات تهران و واشینگتن در مسقط، پایتخت عمان، نشانهها و پیامهای آشکاری از سوی مقامهای جمهوری اسلامی مخابره میشود.
مرتضی کاظمیان، عضو تحریریه ایراناینترنشنال میگوید: «وقتی مجموع اظهارنظرهای مقامهای جمهوری اسلامی را کنار هم میگذاریم، تنها یک پیام قابل دریافت است. آنها مصمماند به هر شکل ممکن با آمریکا به توافق برسند و مانع حمله احتمالی از سوی ایالات متحده یا اسرائیل شوند.»
جابر رجبی، تحلیلگر سیاسی به ایران اینترنشنال گفت: «مانع بزرگی که جلوی جمهوری اسلامی قرار دارد، مقدار غنیسازی نیست بلکه مقدار اطلاعاتی است که آمریکا از مخفیگاههایی دارد که برای غنیسازی استفاده میشود.»

در بسیاری از جوامعی که با سرکوب سیستماتیک و اختناق رسانهای مواجهاند، خیابان یکی از موثرترین مسیرهای سیاستورزی است؛ اما تنها میدان مقاومت نیست.
تجربه اخیر ترکیه نمونه روشنی است که چگونه «بایکوت» محصولات یا رسانهها میتواند به ابزاری موثر برای نافرمانی مدنی بدل شود؛ امتناعی جمعی از مصرف و مشارکت در نظمی که به تداوم بیعدالتی کمک میکند.
بایکوت، صرفا ابزاری اقتصادی نیست، بلکه نمادین است: وقتی اعتراض خیابانی پرهزینه میشود، بایکوت میتواند به زبان مشترک معترضان تبدیل شود.
در ترکیه، روز دوم آوریل ۲۰۲۵ به لحظهای نمادین برای چنین مقاومتی بدل شد. مخالفان نظم رجبطیب اردوغان، رییسجمهوری ترکیه، در آن روز دعوتی فراگیر برای «نخریدن» و امتناع از مصرف صادر کردند؛ تلاشی برای ایجاد لکنت در چرخ اقتصادی دولت و شکستن انکار رسمی صدای معترضان.
این تجربه، برای ایرانی که بسیاری آن را در آستانه بازگشت به کنشهای جمعی میدانند، میتواند واجد درسهایی مهم باشد؛ بهویژه آنکه تلاشهای مشابه در سالهای گذشته، برخلاف ترکیه، تاکنون نتوانسته به موفقیت دست یابد.
بایکوت بهمثابه کنش اعتراضی در ترکیه
پس از بازداشت اکرم اماماوغلو، شهردار استانبول، موجی از اعتراضات سراسر ترکیه را در بر گرفته است. این بازداشت، که با طرح اتهامهای سیاسی و فشار بر حلقه نزدیکان او همراه بود، از نظر مخالفان دولت، ضربهای به دموکراسی ترکیه دانسته شد که در عین حال جلوهای از بیعدالتی در کشور بود.
در واکنش، معترضان هم به تجمعات خیابانی دست زدند و هم به بایکوت شرکتها و رسانههای طرفدار حزب حاکم.
ایده بایکوت، ابتدا از دل محافل دانشجویی برآمد اما با همراهی حزب جمهوریخواه خلق (CHP) با این ایده به سرعت در جامعه گسترش یافت.
این حزب با بهرهگیری از امکانات شهرداریها و شبکههای اجتماعی خود، به انسجامبخشی و عمومیسازی بایکوت کمک کرد و سایتهایی نظیر boykotyap.net محل انسجام این اقدام شدند.
همچنین ریيس حزب، برای تاثیر بیشتر، خود لیست بایکوتیها را در تجمعات اعتراضی میخواند. رسانههای نزدیک به دولت یکی از مقاصد بایکوت بود. مخالفان دولت، بهویژه بهخاطر حذف نظاممند صدای معترضان آنها را داخل این لیست قرار داده بودند، رسانههایی مانند خبرگزاری آناتولی یا TRT.
در راستای سیاست بایکوت، حزب جمهوریخواه روز دوم آوریل را «روز عدم مصرف» اعلام کرد. بسیاری در فضای مجازی، از آن حمایت کردند و بهواسطه نشر پوسترهای مختلف، پخش ویديوها و نوشتهها، از لزوم شرکت در این پویش گفتند. د
در واقع، از سکوهای دیجیتال برای انتشار ایده بایکوت استفاده شد، مکانیسمهایی برای پشتیبانی از آن شکل گرفت، و تلاش جمعی قابلتوجهی برای تحقق این فراخوان بهکار گرفته شد.
جنگ روایتها و بازنمایی بایکوت
دولت برخی از کسانی را که از بایکوت دوم آوریل حمایت کرده بودند، مانند آیبوکه پوسات، بازیگر شبکه TRT، از کار خود بیکار کرد و به فعالیت هرکسی که در این شبکه از او حمایت کرده بود، پایان بخشید.
در مقابل این اقدام دولت که انتقادهای بسیاری را برانگیخت، حمایتهایی جدی در جامعه مخالفان نسبت به این افراد شکل گرفت و شرکتهای دیگر پیشنهادهای کاری به آنها دادند.
دولت ترکیه از همان ابتدای اعلام لیست بایکوتها از سوی رییس حزب جمهوریخواه خلق، واکنشی تند به این حزب و بایکوتکنندگان نشان داد.
مقامات رسمی و رسانههای وابسته، این اقدام را «تروریزه کردن» اقتصاد و ضربه به «اقتصاد ملی» خواندند و همچنین تلاش کردند چهرهای منزوی و غیرموثر از معترضان ارائه دهند.
اعضای هیئت دولت در روز دوم آوریل به فروشگاهها رفتند و خرید کردند و رسانههای دولت نیز این اقدام را بهطور گسترده پوشش دادند. در فردای روز بایکوت عمومی نیز وزیر بازرگانی ترکیه اعلام کرد: «تلاش مخالفان برای کودتا علیه اقتصاد ترکیه بینتیجه مانده است».
با این حال، برخی نهادهای دانشگاهی و پژوهشی تلاش کردند از مسیر مستندسازی میدانی و تحلیل دادهها، روایتی متفاوت از واقعیت ارائه دهند. یک پژوهش دانشگاهی در آنکارا نشان داد که در روز دوم آوریل، حجم خرید در این شهر تا ۴۸ درصد کاهش یافته و ۵۶.۷ درصد از پاسخدهندگان اقدام به بایکوت را موجه و مشروع دانستهاند. همزمان، دادههای رسمی بانک مرکزی نیز کاهش ۲۶ درصدی در مصرف روزانه را ثبت کرد؛ آماری که بهنحوی غیرمستقیم، موفقیت نسبی این کنش مدنی را تایید میکرد.
ایران و بایکوت: چرا تلاشها در جنبش ۱۴۰۱ کمتر موفق بودند؟
میتوان گفت آنچه در ترکیه بهعنوان بایکوت اتفاق افتاد نسبتا موفق بوده است. اما در جریان خیزش «زن، زندگی، آزادی» در ایران، تلاش برای شکلگیری بایکوت تقریبا موفق نبود.
در شبکههای اجتماعی، فراخوانهایی برای تحریم محصولات شرکتهایی همچون «میهن»، «چای گلستان» و «دیجیکالا» و برخی دیگر منتشر شد. هدف، نه صرفا فشار اقتصادی، بلکه اعتراض به همراهی یا سکوت این شرکتها در برابر سرکوب مردم و روایت رسمی دولت بود. اما با وجود گستردگی شعارها و خشم عمومی، این بایکوتها در اکثر موارد، به نتایج ملموس و پایداری نرسیدند.
دلایل این ناکامی را باید در ترکیبی از عوامل ساختاری و فرهنگی جستوجو کرد.
نخست، نبود هماهنگی و انسجام میان فراخواندهندگان بایکوت و بدنه اجتماعی معترض، باعث شد بایکوتها بیشتر جنبه هیجانی و لحظهای داشته باشند.
دوم، فضای بیاعتمادی نسبت به برخی نهادهای اپوزیسیون و نبود روایت جمعی قابلاتکا، زمینه همپوشانی میان کنشگران را محدود کرد.
سوم، فقدان ابزارهای موثر برای روایتسازی و مستندسازی موفقیت بایکوت، سبب شد بایکوتهای انجامشده حس عمومی موفقیت ایجاد نکند.
میتوان گفت تلاش برای بایکوت در ایران اغلب از سطح یک «دعوت» فراتر نرفت؛ چرا که بهمثابه یک پروژه جمعی پیگیری نشد. نه ساختار حزبی یا شبکهای برای هدایت و پشتیبانی از آن وجود داشت، نه میدان دیجیتال به اندازهی کافی برای شکلگیری گفتوگویی راهبردی آماده بود.
تجربه ایران نشان میدهد که برای موفقیت یک بایکوت، پیش از آنکه مردم به «نخریدن» فراخوانده شوند، باید «باور جمعی» به امکان و اثربخشی آن ساخته شود، موضوعی که در ترکیه اتفاق افتاد.
درسهایی برای ایران از تجربه ترکیه
تجربه ترکیه نشان میدهد که بایکوت زمانی میتواند به ابزار موثر کنش جمعی بدل شود که بر پایه انسجام، روایتسازی و اعتماد بنا شده باشد.
در شرایطی که اعتراض خیابانی پرهزینه است یا امکان سازماندهی میدانی کاهش یافته، بایکوت میتواند به شکلی از بازسازی «ما»ی معترض در زندگی روزمره تبدیل شود، بهشرط آنکه صرفا یک واکنش لحظهای نباشد و به مثابه تلاشی برای تداوم مقاومت مدنی تلقی شود؛ مسئلهای که در تجربه زیسته بسیاری از کنشگران مدنی و کاربران فعال در پویش بایکوت نیز بهوضوح نمایان بود.
در ترکیه، دوم آوریل تنها روز «نخریدن» نبود؛ زبان نمادینی برای مقاومت در برابر تلاش عامدانه یک جریان برای حذف جریانی دیگر بود. ورود حزب جمهوریخواه خلق، بایکوت را از حاشیه به مرکز سیاست رسمی برد و فضای دیجیتال نیز امکان گسترش آن را فراهم کرد.
در ایران هیچ گروه سیاسی منسجمی با برنامه، از تلاش برای بایکوت حمایت نکرد، اما پویش بایکوت در ترکیه، قدرت شبکههای مردمی، انجمنها و جمعهای فرهنگی را نشان داد که میتوانند گروههای منسجم بسازند و همدیگر را برای ادامه مسیر تشویق کنند و نتایج کار خود را ببینند.
آنچه در ترکیه شکل گرفت، بازگشت به یکی از امکانهای مقاومت بود؛ امکانی که در ایران، شاید بار دیگر سربرآورد.

همزمان با اعلام کشف ۱۴ میدان نفت و گاز در عربستان سعودی و قرارداد ۱.۶ میلیارد دلاری امارات متحده عربی برای اکتشافات دریایی، مدیر اکتشاف شرکت ملی نفت ایران اظهار امیدواری کرده است اکتشافات نفت و گاز در بخش دریایی ایران «بعد از شش سال توقف»، از سر گرفته شود.
محیالدین جعفری علت توقف اکتشافات نفت و گاز در بخش دریایی ایران را «محدودیت دکل» عنوان کرده اما گزارشهای اوپک و وزارت نفت ایران نشان میدهند شمار دکلهای کشور طی سالهای گذشته تغییری نداشته و حول ۱۶۰ دستگاه بوده که حدود ۲۰ دستگاه آن مربوط به حفاری چاه در بخش دریایی است.
با این حال معلوم نیست چه تعداد از دکلهای حفاری ایران که بخش اعظم آنها ساخت شرکتهای غربی با دههها قدمت است، هنوز قابلیت استفاده دارند اما پیشتر و در سال ۲۰۲۰، خبرگزاری رویترز با اشاره به مشکلات ایران در دستیابی به قطعات یدکی دکلهای غربی گزارش داده بود یک-چهارم سکوهای حفاری ایران بلااستفاده و شمار زیادی نیز نیمهفعال هستند.
خبرگزاری دولتی ایرنا نیز همان سال طی گزارشی از قول مقامات نفتی گزارش داده بود ۸۵ درصد دکلهای ایرانی نیاز به تعمیر و جایگزینی قطعه دارند.
یکی دیگر از معضلات ایران، کمبود منابع مالی است. پیشتر مرکز پژوهشهای مجلس از نصف شدن سرمایهگذاری سالانه در بخش بالادستی نفت و گاز ایران (اکتشاف و تولید) و رسیدن آن به حدود سه میلیارد دلار بعد از تحریمهای سال ۲۰۱۸ آمریکا علیه ایران (نسبت به نیمه ابتدایی دهه ۲۰۱۰) خبر داده بود.
برای مقایسه در تصویری بزرگتر، این رقم در دهه ۲۰۰۰ و اوج مشارکت شرکتهای غربی در پروژههای نفت و گاز ایران، حدود ۱۹ میلیارد دلار بود.
نکته اینجاست که هزینه اکتشاف و حفاری در بخش دریایی به مراتب بیشتر از بخش خشکی است و با توجه به محدودیتهای مالی، توسعه میادین دریایی در دستور کار دولت نبوده است.
دریای خزر
ایران تنها کشور ساحلی دریای خزر است که هیچ تولید نفت و گازی از این دریا ندارد. با توجه به اینکه تنها کشتی لرزهنگاری ایران در دریای خزر با نام «پژواک» در سال ۲۰۰۵ دچار حریق شد و کلا از بین رفت و از طرفی تنها سکوی حفاری ایران در دریای خزر به نام «امیرکبیر» یک دهه پیش برای تعمیر به سواحل ایران در خزر منتقل شد و هنوز هم در فاصله چند کیلومتری از نوار ساحلی آبهای خزر غیرفعال است، اصولا امکان کشف یک میدان گازی جدید برای ایران در آبهای این دریاچه وجود ندارد.
الهام شبان، مدیر مرکز مطالعات نفت خزر در جمهوری آذربایجان، به ایراناینترنشنال گفت که این کشور پارسال روزانه ۵۸۰ هزار بشکه، قزاقستان ۳۵۰ هزار بشکه و ترکمنستان و روسیه نیز هر کدام بیش از ۱۰۰ هزار بشکه از میادین دریایی در خزر تولید نفت داشتند.
جمهوری آذربایجان همچنین حدود ۵۰ میلیارد متر مکعب تولید گاز از این دریا داشته که نیمی از آن راهی بازارهای خارجی، خصوصا اروپا شده است.
روسیه نیز حدود ۱.۵ میلیارد متر مکعب تولید گاز از دریای خزر دارد.
کشورهای عربی جنوب ایران نیز مشارکت فزایندهای در توسعه پروژههای دریایی سه کشور ترکزبان ساحلی خزر دارند. شرکت دراگون اویل امارات طی دو دهه گذشته ۱۰ میلیارد دلار در بخش دریایی ترکمنستان سرمایهگذاری کرده و قرارداد سرمایهگذاری خود را تا سال ۲۰۳۵ تمدید کرده است.
شرکت ملی نفت ابوظبی نیز سال ۲۰۲۳ حدود ۳۰ درصد از سهم میدان گازی آبشرون، دومین میدان بزرگ گازی دریای خزر در آبهای جمهوری آذربایجان را خریداری کرد و شریک شرکت توتال فرانسه در این پروژه شد.
در این میان، ماه گذشته شرکت ملی نفت قزاقستان، گازمونای گاز، رسما از شرکت ملی نفت ابوظبی برای سرمایهگذاری در میادین دریایی خود دعوت کرد.
این شرکت در میادین خشکی قزاقستان نیز فعال است.

آبهای جنوب ایران
برخلاف دریای خزر که ایران میدان مشترکی با همسایهها ندارد، همه همسایههای جنوبی، میادین مشترک دریایی با ایران دارند و نه تنها چندین برابر ایران تولید نفت و گاز انجام میدهند، بلکه پروژههای خود را با سرعت جلو میبرند.
همزمان عربستان سعودی از کشف ۱۴ میدان نفت و گاز جدید خبر داد و امارات نیز خبر قرارداد ۱.۶۳ میلیارد دلاری برای اکتشافات دریایی را منتشر کرد. این در حالی است که ایران بهخاطر کمبود منابع مالی، حوزه اکنتشاف میادین نفتی را مسکوت گذاشته است.
ایران تنها روزانه ۳۵ هزار بشکه نفت از میدان مشترک فروزان (مرجان) با عربستان سعودی دارد، در حالی که عربستان سعودی نه تنها ۱۸ برابر ایران تولید نفت از این میدان دارد بلکه قراردادهایی به ارزش ۱۲ میلیارد دلار با شرکتهای خارجی برای افزایش تولید روزانه نفت به ۸۰۰ هزار بشکه و گاز به ۷۰ میلیون متر مکعب از این میدان مشترک تا چهار سال آینده امضا کرده است.
دومین میدان مشترک ایران و عربستان سعودی فرزاد (حصبه) است که ایران تولیدی ندارد اما عربستان سعودی از سال ۲۰۱۳ تولید روزانه ۳۰ میلیون متر مکعب گاز از آن را آغاز کرده و شرکت آرامکو عربستان سعودی در تلاش برای افزایش این رقم به ۷۵ میلیون متر مکعب است.
عربستان سعودی و کویت همچنین دو میدان مشترک اسفندیار (لؤلؤ) و آرش (الدره) با ایران دارند که اولی را توسعه داده و برای توسعه میدان دومی نیز قرارداد امضا کردهاند.
ایران میگوید در این میادین سهم دارد اما دو کشور عربی این ادعا را رد کردهاند.
عربستان سعودی و کویت دو میدان مشترک دیگر با نامهای خفجی و وفره با ظرفیت تولید روزانه ۵۰۰ هزار بشکه را طی بیش از یک دهه گذشته توسعه دادهاند که البته این میادین با ایران مشترک نیست.
میادین سلمان و نصرت میان ایران و امارات مشترکاند که از اولی هر کدام ۵۰ هزار بشکه تولید نفت دارند اما امارات از میدان دومی ۲۰ برابر ایران و حدود ۶۵ هزار بشکه تولید نفت دارد.
ایران یک میدان مشترک با نام هنگام با عمان دارد که هر کدام روزانه ۱۰ هزار بشکه تولید نفت دارند.
اما مهمترین میدان دریایی ایران، پارس جنوبی، بزرگترین میدان گازی جهان است که با قطر مشترک است. قطر یک دههای زودتر از ایران تولید گاز از این میدان را آغاز کرد و تاکنون ۲.۵ برابر ایران از پارس جنوبی که در قطر گنبد شمالی گفته میشود، تولید گاز داشته است.
در حالی که بخش ایرانی این میدان از سال گذشته وارد نیمه دوم عمر خود شده و هر سال ۱۰ میلیارد متر مکعب از تولید آن کاسته خواهد شد، قطر با امضای ۲۹ میلیارد دلار قرارداد جدید با شرکتهای بینالمللی، در نظر دارد تا پایان دهه جاری تولید گاز از این میدان مشترک را ۶۵ درصد افزایش دهد.
رضا علیجانی، فعال و تحلیلگر سیاسی به ایران اینترنشنال گفت که علی خامنهای با توجیه مذاکره با آمریکا در پی فریب دادن هواداران خودش است.
پیشتر خامنهای در اظهاراتی، بدون اشاره به عقبنشینی خود در برابر دونالد ترامپ، با استناد به روایتی از تاریخ اسلام، تاکید کرد که صلح امام دوم شیعیان با معاویه «موقت و تاکتیکی» بوده است.