احمد وخشیته، استاد دانشگاه دوستی ملل روسیه به ایراناینترنشنال گفت: «تحلیل خامنهای اصلا کار پیچیدهای نیست و مردم ایران به راحتی میتوانند او را تحلیل کنند.»
او اضافه کرد: «نکته عجیب اینجاست که خامنهای میگوید ما در قله هستیم و درست بعد از صحبتهای او ارزش ریال بیش از قبل سقوط میکند.»
حسین علیزاده، دیپلمات پیشین و تحلیلگر مسائل بینالملل، در گفتوگو با ایراناینترنشنال به بررسی بیانیه مجلس شورای سالامی و تاکید دولت چهاردهم بر تداوم غنیسازی و تاثیر آن بر روند و سرنوشت مذاکرات هستهای پرداخت.
مجلس ظهر چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت اعلام کرد جمهوری اسلامی نه تنها روند غنیسازی اورانیوم را ادامه خواهد داد، بلکه سطح این غنیسازی نیز «بر اساس مصلحت» از حدود مجاز فراتر خواهد رفت.
علیزاده درباره این موضعگیریها گفت پرونده هستهای جمهوری اسلامی نه در کابینه دولت و نه در مجلس شورای اسلامی تعیین تکلیف نمیشود، بلکه منحصرا در دستان شخص علی خامنهای است.
به گفته او، دولتها و مجالس آمدهاند و رفتهاند اما اراده خامنهای بر ادامه غنیسازی بوده و تاکنون هم آن را پیش برده است.
این تحلیلگر، بیانیه مجلس را «رتونیک و فاقد حرفی جدید» اما در عینحال تناقضآمیز خواند و گفت رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بارها گفته چشم نظارتی خود را در ایران از دست داده است.
علیزاده افزود در چنین شرایطی هرچه تهران ادعای صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود را مطرح کند، کسی آن را نمیپذیرد.
او یادآور شد جمهوری اسلامی به خاطر پرونده هستهای خود، زیر سه فشار آمریکا و احتمال حمله نظامی آن، تروئیکا و احتمال فعالسازی مکانیسم ماشه اروپا و از همه مهمتر فشار داخلی قرار دارد.
به گفته این تحلیلگر، هرچه در پرونده هستهای رخ دهد آثار علنی و روشن در اقتصاد ایران دارد و اگر مذاکرات لغو شود دلار بلافاصله به نرخ ۱۰۰ هزار تومان پیش از آغاز مذاکرات و چه بسا بیش از آن میرسد.
علیزاده تاکید کرد جمهوری اسلامی با توجه به این فشارها، نمیخواهد مذاکرات بر هم بخورد اما در عینحال به این صرافت هم نیافتاده است که غنیسازی صفر را بپذیرد.
او ارزیابی کرد تهران در کانالهای پشت پرده با آمریکا و اروپاییها وارد گفتوگو شده و دنبال انعطاف دو سویه و رسیدن به یک حد وسط است.

در تغییر فضای سیاسی ایران پس از مرگ ابراهیم رئیسی و جانشینی مسعود پزشکیان میتوان اجرای دومین پروژه مهندسی جمهوری اسلامی برای بازسازی خود را مشاهده کرد؛ پروژهای با دو هدف: ترمیم پایههای مشروعیت و بازسازی سیستم اقتدار.
سقوط رئیسی، فارغ از دلایل و عوامل حادثه بالگرد، فرصتی بود برای هسته سخت قدرت تا در پی موجهای عظیم اعتراضات مردمی، به ویژه در سالهای اخیر، نمایشی از یک چرخش ظاهری با هدف بازسازی وجهه سیاسی خود در داخل کشور را به راه اندازد؛ نمایشی برگرفته از تجربه پیشین نظام در زمینه «اقتدارگرایی ارتقایافته» در سال ۱۳۷۶.
ارتقای اقتدارگرایی در پایان قرن بیستم
در دهههای پایانی قرن بیستم، شماری از حکومتهای اقتدارگرا در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، از جمله در کشورهای الجزایر، مصر، سوریه و لیبی، نسخهای مشابه از نوعی دموکراتیزاسیون از بالا را اجرا کردند.
این نسخه رهبران اقتدارگرا که عمدتا در پاسخ به فشارهای حقوق بشری غرب و نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل اجرا شد، از کانال انتخابات و چرخش قدرت مهندسیشده بین جناحهای درون حکومتی میگذشت.
تحولات اجتماعی و سیاسی پس از اجرای چنین نسخه سیاسی، اصلاحاتی حکومتی شامل ظهور نهادهای جامعه مدنی تحت نظارت دولت، آزادی محدود رسانهها و خصوصیسازی اقتصادی برای خواص وفادار به حکومتهای اقتدارگرا بود.
جمهوری اسلامی نیز در دوران «اصلاحات» محمد خاتمی، با پیروی از همین الگوی مشابه تلاش کرد اصلاحاتی سیاسی را بهگونهای مهندسیشده و در راستای بقای نظام پیاده کند.
با این حال، مطالعات سیاسی نشان داد تجربه اینگونه چرخش قدرت در سطح دولت این کشورها، بهرغم ظاهر دموکراتیک و دادن حس تغییر به عموم مردم، در عمل به تثبیت بیشتر ساختار قدرت و خلق نهادهایی انجامید که نهایتا در خدمت بقای نظام قرار گرفتند.
شواهد آماری، مانند افزایش تعداد مطبوعات یا تشکلهای جامعه مدنی ساختگی در آن دوره در همه این کشورها، بهعنوان نمونه تغییرات اصلاحات حکومتی در مطالعات سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است.

تکرار تاریخ؛ از تراژدی به کمدی
کارل مارکس زمانی گفت: «تاریخ یک بار به صورت تراژدی و بار دیگر به شکل کمدی تکرار میشود.»
این توصیف شاید بهترین تصویر از گذار از دولت رئیسی به دولت پزشکیان با نسخه تکرار دولتی مشابه دولت خاتمی باشد؛ بازسازی چهره نظام از طریق چهرهای با ظاهر مدرنتر اما با باطنی وفادار به همان اصول اقتدارگرایانه.
در این یک سال پس از مرگ رئیسی و بعد از آغاز به کار دولت پزشکیان، چندین گام در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برداشته شده که اراده نظام سیاسی برای مستحکمسازی مشروعیت سیاسی خود تحت یک دولت اصلاحطلب را نشان میدهد.
در دوره دولت خاتمی بهعنوان نخستین تجربه جمهوری اسلامی از این دست اصلاحات نیمبند و کنترلشده، دستکم فضایی موقت و محدود برای تنفس سیاسی پدید آمد اما دولت پزشکیان حتی نشانی از آن حداقلیترین اصلاحات نیز ندارد و تنها به عنوان ابزار تثبیت سازوکارهای امنیتی و دینی عمل میکند.

دولت وفاق؛ نمایش وحدت برای تثبیت اقتدار
دولت پزشکیان با شعار «وفاق ملی» کوشید شکاف مدیریتشده اصولگرا-اصلاحطلب را که سالها ماشین گردش مهندسیشده قدرت را میگرداند، بهکلی مستحیل کند. به این ترتیب، جمهوری اسلامی برای گذار به دوران جدید مد نظر خود که در آن دیگر دوگانگی داخلی کمرنگ میشود، آماده شد.
ترکیب ناهمگون کابینه با وزرایی از جبهه اصلاحطلب و حامیان رئیسی، انذار دادن مداوم رییسجمهور از منازعه سیاسی درون کشور و تاکید او بر عبارت مکرر «دعوا نکنید» را باید در این چارچوب تحلیل کرد.
این وحدت دستوری و ظاهری میان نیروهای متعهد نظام در خدمت کاهش تنشهای درونسیستمی و تقویت انحصار قدرت قرار گرفته است.
از سوی دیگر، اظهارات مکرر پزشکیان درباره وفاداریاش به رهبر، تاکید بر اینکه بدون هماهنگی با علی خامنهای تصمیمی نمیگیرد و ابراز «مدیون» بودن به او، همگی بیانگر جایگاه فرعی ریاستجمهوری در نسبت با راس هرم قدرتاند.
چنین نظمی در عصر فعلی جمهوری اسلامی با سیطره نیروهای نظامی و امنیتی، دیگر کمتر جایی برای نهادهای انتخابی مثل مجلس و ریاستجمهوری در ساختار قدرت باقی میگذارد و این در واقع حرکت از حکومتی نیمهدموکراتیک به کاملا اقتدارگرا در طول چهار دهه گذشته است.

فرمان دیپلماسی؛ ادامه حمایت از «مقاومت»
در سیاست خارجی، در این یک سال از مرگ رئیسی و ریاستجمهوری پزشکیان ادامه مسیر «امتیاز در برابر بقا» با چهرهای میانهروتر پیگیری شد.
در این دوره چهرهای بهنام عباس عراقچی از همان خط محمدجواد ظریف سر کار آمد اما دستور کارش همان بود: مذاکره محدود با غرب برای کاهش فشار و آزادسازی منابع مالی، «علاج» دردها و زخمهای حقوق بشری که حکومت ایجاد میکند، بدون تغییر در بنیادهای ایدئولوژیک و منطقهای سیاست جمهوری اسلامی.
در همین حال، حمایت بیقید و شرط دولت از نیروهای نیابتی همچنان ادامه دارد؛ پزشکیان خود از امضاکنندگان طرح دوفوریتی حمایت از نیروهای مقاومت در مجلس بود و بارها بر پایداری این خط مشی تاکید کرد. اکنون نیز که او رییسجمهور است، در تریبون رسمی هر چند وقت تکرار میکند که حمایت از «مقاومت» ادامه خواهد یافت.
این را نیز نباید از یاد برد که بهرغم زبان «صلحجو» نمایانه و ابراز تمایل نمایشی به «دیپلماسی تنشزدایی»، سایر تحرکات برونمرزی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی در دوره پزشکیان دستنخورده باقی مانده است؛ از تلاش برای ترور مخالفان در کشورهای اروپایی تا توطئه حمله به رسانههای فارسیزبان.
بازسازی فرهنگی-اجتماعی؛ تقویت کنترل ایدئولوژیک
در حوزه اجتماعی و فرهنگی، تمرکز دولت پزشکیان بر دو وزارتخانه آموزشوپرورش و ارشاد (فرهنگ و ارشاد اسلامی) که به چهرههایی امنیتی و مذهبی سپرده شدهاند، نشانگر ادامه سیاست اسلامیسازی و کنترل فرهنگی است.
امضای طرحهایی مانند حضور پلیس در مدارس برای کنترل حجاب، افزایش بودجه برنامههای قرآنی و ادامه اجرای طرح جذب طلاب بهعنوان معلم و کارمند در مدارس، بخشی از راهبرد وزارت آموزش و پرورش پزشکیان برای تحکیم ارزشهای حکومت در نسلهای آینده است.
پزشکیان بدون هیچ قید و شرطی همان برنامههای دولت رئیسی را در این عرصه پیش میبرد؛ از جمله اجرای سند دولت پیشین بهنام «مدارس تراز» جمهوری اسلامی.
علیرضا کاظمی، وزیر آموزشوپرورش پزشکیان نیز خود را سرباز احمدرضا رادان، فرمانده انتظامی کشور، مینامد و تاکیدش بر اجرای «نظام تعلیم و تربیت مورد دغدغه رهبری» است.
همزمان عباس صالحی، وزیر ارشاد پزشکیان، با سابقه حوزوی نیز تاکید دارد که: «هنر و رسانه باید متاثر از قرآن باشند.»
لغو کنسرتها، تعطیلی مراسم فرهنگی مانند «جشنواره کوچه» در بوشهر و حمایت صریح پزشکیان از حجاب اجباری، ولو به قول خودش با روشی متفاوت، موید همین ادامه رویکرد دولت رئیسی و عدم تغییر روند است.
پزشکیان ابایی نداشت که حتی درباره حجاب اجباری از تریبون ریاست دولت صاف و روشن بگوید: «در مقابل ساختارشکنی و برهنگی بیتفاوت نخواهم بود و اقدام خواهم کرد.»

رئیسی تا پزشکیان؛ دو روی یک سکه
با وجود تفاوتهای ظاهری، گفتمان سیاسی، شخصیت و سبک رهبری پزشکیان با رئیسی تفاوت ماهوی چندانی برای سیاست ایران ندارد.
یکی تحصیلکرده حوزه علمیه بود و دیگری مبلغ آموزههای همان حوزه است؛ آیات و احادیث بخش اعظم سخنرانیهای هر دوی این نامهاست. اگر رئیسی به عنوان یک آخوند در تریبونها به آیات رجوع میکرد، پزشکیان نیز دستور کارش و علم حکومتداری و سخنرانیاش بر محور «نهجالبلاغه» است.
البته هر دو خطاهای کلامی و رفتاری متعدد داشتهاند که در سطح افکار عمومی زیر سوال رفتهاند. رفتارها و سخنانی که ویدیوهای آن در شبکههای اجتماعی بازنشر و دستبهدست میشود. ویدیوی پزشکیان از تقلید بحثبرانگیز صدای معلولان تا اشتباهات لفظی مانند اینکه نیروی هوایی ارتش را «هواداران» بخواند، نمونههایی از همین وجه شخصیت رییس دولت است. روندی که افکار عمومی را یاد گافهای رئیسی انداخته و اکنون میپرسد تفاوت این رییسجمهور «متخصص و باسواد» که در انتخابات تبلیغ میشد، با رئیسی «ششکلاسه» چیست.
حامیان این دو چهره، از جناح اصولگرا و اصلاحطلب، یکی چهره مطلوب خود را «قاضیالقضات» و دیگری چهره مورد علاقهاش را «طبیب ملت» معرفی کردند اما عملکرد هر دو، به تمسخر همین عناوین انجامید. پزشکیانی که در ایام انتخابات بهعنوان جراح نجاتبخش و متخصص قلب معرفی میشد، نتوانست در مناظرات وزن قلب را درست بگوید و حالا پس از یک سال نشستن بر مسند ریاست دولت اعتراف کرده است در پزشکی نیز موفق نبوده و در دورهای بیمارانش یکی در پی دیگری، پس از جراحی جان میباختند.
لباسی نو بر تن نظامی کهنه
آنچه در یک سال گذشته در سیاست ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی رخ داده، انتقال مهندسیشده قدرت از چهرهای متعلق به هسته سخت قدرت به چهرهای با ظاهر مدرنتر اما در عمل وفادارتر به همان ساختارهاست. تغییری نمایشی که درصدد ترمیم مشروعیت فروپاشیده جمهوری اسلامی است.
در حالی که در دوره خاتمی، دستکم فضای محدودی برای مشارکت و تنفس سیاسی فراهم شده بود، امروز حتی آن میزان اندک تغییر نیز ضرورتی برای نظام ندارد و پزشکیان آمده است تا با استفاده از مفاهیم دموکراتیک، محتوای اقتدارگرایانه و میلیتاریستی را تزریق و تحکیم کند.

تجربه تاریخی جامعه؛ چالشی برای مهندسی قدرت
اگرچه حکومت سعی کرد با همان نسخه قدیمی و تکنیک مشابه دهه ۱۳۷۰ خود را پس از یک دوره بحران بازیابی و بازسازی کند اما تفاوت اکنون با آن دهه در سطح آگاهی و حافظه جمعی جامعه است.
خیزشهای دی ۹۶، آبان ۹۸ و انقلاب «زن، زندگی، آزادی» در ۱۴۰۱ نهتنها اعتماد عمومی را بهشدت فرسوده کردهاند بلکه مشروعیت حاکمیت را در سطح بیسابقهای زیر سوال بردهاند.
طبق نظرسنجیها از جمله افکارسنجیهای موسسه «گمان»، بیش از ۸۰ درصد مردم ایران خواهان گذار از جمهوری اسلامی هستند.
این سطح از نارضایتی نشان میدهد که بازی با چهرهها، دیگر کارکرد سابق را ندارد.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در تازهترین موضعگیری رسمی با لحنی همراه با بدبینی نسبت به نتیجهبخش بودن مذاکرات هستهای ابراز تردید کرد و گفت: «در دولت رئیسی مذاکرات غیرمستقیم بود ولی بینتیجه؛ حالا هم گمان نمیکنم به نتیجه برسد و نمیدانم چه خواهد شد.»
با این جمله، در عمل، سرنوشت تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی، بیش از پیش بیاهمیت جلوه داده شد؛ سخنی که هم فصلالخطاب است و هم خنثیکننده هرگونه تلاش دیپلماتیکی که تاکنون جریان داشته است.

واقعیت روی زمین چیست؟
همین اظهارنظر رهبر جمهوری اسلامی بلافاصله بر بازار ارز اثر گذاشت؛ نرخ دلار در بازار آزاد افزایش یافت و به بالای ۸۵ هزار تومان رسید. اما این تنها پیامد اقتصادی نبود. موضع خامنهای بار دیگر نشان داد که سیاستهای نظام در زمینه مذاکرات، بیش از آنکه بر اساس منافع ملی یا عقلانیت سیاسی تنظیم شود، تابع نوسانات درونی و نگاه ایدئولوژیک رهبر حکومت است.
خامنهای در سالهای گذشته بارها مواضع متناقضی اتخاذ کرده؛ زمانی مذاکره را «سم» خوانده و زمانی دیگر آن را «نرمش قهرمانانه» دانسته است. در فروردینماه امسال نیز او تاکید کرد که اگر هم مذاکراتی باشد، مسئلهای فرعی برای وزارت امور خارجه است، نه امری اصلی.
خامنهای در گذشته نیز، برای توجیه عقبنشینی از مواضع پیشین، بارها به «صلح امام حسن» متوسل شده بود؛ نمونهای از مشروعسازی ایدئولوژیک برای انعطاف سیاسی.
متن کامل این تحلیل را اینجا بخوانید
در سالگرد کشته شدن مشکوک ابراهیم رئیسی، علی خامنهای با ستایش از عملکرد او در برابر ایالات متحده، اعلام کرد که چشمانداز روشنی برای موفقیت مذاکرات میان جمهوری اسلامی و آمریکا نمیبیند. این اظهارنظر بهعنوان نشانهای مهم از افزایش احتمال شکست مذاکرات تلقی میشود.
نکته مهمی که در سخنان خامنهای به چشم میآید، تمجید او از رئیسی بهخاطر مقاومت در برابر به گفته وی «تهدید و تطمیع» و خودداری از مذاکره با آمریکا است؛ این تمجید در واقع کنایهای تلویحی به دولتهای حسن روحانی و مسعود پزشکیان محسوب میشود که رویکرد مذاکرهگرایانهتری با ایالات متحده داشتهاند یا دارند.
خامنهای با این نوع اظهارات سعی دارد پیشاپیش زمینه را برای رفع مسئولیت از خود در صورت شکست مذاکرات فراهم کند. او میخواهد در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات، ادعا کند که از ابتدا با گفتوگو با آمریکا مخالف بوده است.
این تاکتیکی است که پیش از این نیز در دولتهای روحانی و خاتمی به کار برد؛ زمانی که توافقی حاصل میشد، آن را به خود منتسب میکرد و میگفت مذاکرات زیر نظر او انجام شده است، اما اگر مذاکرات به شکست میانجامید یا توافق به نتیجه نمیرسید، مسئولیت را متوجه دولت میدانست و از بیاعتمادی به آمریکا سخن میگفت.
متن کامل این تحلیل را اینجا بخوانید


علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در تازهترین موضعگیری رسمی با لحنی همراه با بدبینی نسبت به نتیجهبخش بودن مذاکرات هستهای ابراز تردید کرد و گفت: «در دولت رئیسی مذاکرات غیرمستقیم بود ولی بینتیجه؛ حالا هم گمان نمیکنم به نتیجه برسد و نمیدانم چه خواهد شد.»
با این جمله، در عمل، سرنوشت تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی، بیش از پیش بیاهمیت جلوه داده شد؛ سخنی که هم فصلالخطاب است و هم خنثیکننده هرگونه تلاش دیپلماتیکی که تاکنون جریان داشته است.
واقعیت روی زمین چیست؟
همین اظهارنظر رهبر جمهوری اسلامی بلافاصله بر بازار ارز اثر گذاشت؛ نرخ دلار در بازار آزاد افزایش یافت و به بالای ۸۵ هزار تومان رسید. اما این تنها پیامد اقتصادی نبود. موضع خامنهای بار دیگر نشان داد که سیاستهای نظام در زمینه مذاکرات، بیش از آنکه بر اساس منافع ملی یا عقلانیت سیاسی تنظیم شود، تابع نوسانات درونی و نگاه ایدئولوژیک رهبر حکومت است.
خامنهای در سالهای گذشته بارها مواضع متناقضی اتخاذ کرده؛ زمانی مذاکره را «سم» خوانده و زمانی دیگر آن را «نرمش قهرمانانه» دانسته است. در فروردینماه امسال نیز او تاکید کرد که اگر هم مذاکراتی باشد، مسئلهای فرعی برای وزارت امور خارجه است، نه امری اصلی.
خامنهای در گذشته نیز، برای توجیه عقبنشینی از مواضع پیشین، بارها به «صلح امام حسن» متوسل شده بود؛ نمونهای از مشروعسازی ایدئولوژیک برای انعطاف سیاسی.
طرفهای دیگر چه میگویند؟
در صحنه بینالملل، موضعگیریها صریحتر شدهاند. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه آمریکا گفت: «غنیسازی حتی در درصدهای پایین هم راه را برای ساخت سلاح باز میگذارد.»
استیو ویتکاف، مذاکرهکننده ارشد آمریکا، نیز تاکید کرد که «غنیسازی حتی یک درصد هم پذیرفتنی نیست.» از نظر واشینگتن، خط قرمز کاملا روشن است.
در همین حال، روزنامهه نشنال چاپ امارات گزارش داده که جمهوری اسلامی دعوت عمان برای دور پنجم مذاکرات در رم را نپذیرفته است. به نظر میرسد مذاکرات بار دیگر در آستانه شکست است.
عباس عراقچی پس از سخنان خامنهای فضای مذاکرات را «تمامشده» توصیف کرد و جواد لاریجانی با کنایه گفته است: «اگر غنیسازی نکنیم، فردا میگویند فیزیک هم نخوانید!»
روزنامهه کیهان نیز، به شکلی معنادار، تحلیل کرد که سخنان خامنهای بیش از تهدید ترامپ در افزایش نرخ دلار تاثیرگذار بوده است.
یک حکومت، چند روایت
واقعیت این است که جمهوری اسلامی، با مواضع چندگانه و متغیر خود، مردم ایران را در بلاتکلیفی دائم نگه داشته است؛ سیاستهایی که یک روز استکبارستیزند، روز بعد به نام «مصلحت» یا «نرمش» تغییر ماهیت میدهند و روز دیگر، ناگهان بیاهمیت جلوه داده میشوند.
در این فضای غبارآلود، نقش رییسجمهوری نیز بیش از پیش به «تدارکاتچی» نظام تقلیل یافته است؛ مقامی که بیش از آنکه سیاستگذار باشد، تنها برای پذیرش هزینه تصمیمهای کلان آماده نگه داشته میشود.
امروز، جمهوری اسلامی در وضعیت اقتصادی شکنندهای قرار دارد؛ جامعه با بحرانهای معیشتی، آب، دارو و انرژی دستوپنجه نرم میکند و همزمان، سیاست خارجی در بنبست مزمنی گرفتار شده است که هزینه آن بهطور مستقیم بر دوش مردم ایران سنگینی میکند.
اینبار اما، به نظر میرسد نه «نرمش قهرمانانه» جواب خواهد داد، نه «غرش دلیرانه».
ما در «برنامه با کامبیز حسینی» از شما پرسیدیم: آیا شکست احتمالی مذاکرات، تغییری در زندگی شما ایجاد خواهد کرد؟
نسخه کامل این برنامه با حضور علیحسین قاضیزاده را این پایین میتوانید ببینید.