جلسه محرمانه ترامپ و بیبی درباره ایران
بنیامین نتانیاهو در جریان سفر به آمریکا برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، با دونالد ترامپ هم در واشنگتن دیدار خواهد کرد. برنامهی این دو رهبر برای جمهوری اسلامی در آستانهی فعال شدن مکانیسم ماشه چیست؟
بنیامین نتانیاهو در جریان سفر به آمریکا برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، با دونالد ترامپ هم در واشنگتن دیدار خواهد کرد. برنامهی این دو رهبر برای جمهوری اسلامی در آستانهی فعال شدن مکانیسم ماشه چیست؟

در آستانه پایان مهلت ۳۰روزه مکانیسم ماشه، همه طرفها هنوز پای میز مذاکره هستند، اما نه برای رسیدن به توافق. آنچه در دقیقه ۹۰ جریان دارد، بیشتر شبیه کالبدشکافی یک دیپلماسی مرده است؛ تلاش برای تعیین اینکه چه کسی مقصر شکست است.
توافق برجام سازوکاری را تعیین کرده بود که اگر کشوری از طرفین توافق، جمهوری اسلامی را به نقض تعهدات متهم کند، بتواند ظرف ۳۰ روز، تحریمهای سازمان ملل را به صورت خودکار بازگرداند.
اکنون این دوره ۳۰ روزه در حال پایان است: ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۵، تا ساعت ۲۰:۰۰ به وقت واشینگتن، آخرین لحظاتی است که شورای امنیت میتواند با یک قطعنامه تازه روند بازگشت تحریمها را برای مدتی متوقف کند. با این حال طرفین در حوالی دقیقه ۹۰ با وجود همه اختلافها اساسی از تداوم مذاکره یا احتمال آن میگویند.
اما در طی این مدت آنچه در عمل اتفاق افتاده، نه مذاکره بلکه ژست مذاکره بوده است. آمریکا و اروپا خواستههایی روی میز گذاشتهاند که میدانند جمهوری اسلامی در شرایط پس از جنگ ۱۲روزه امکان پذیرش آن را نخواهد داشت و اساسا نپذیرفتن این خواستهها بود که جنگ را ممکن کرد.
در مقابل تهران با ارسال پیامها و موضعگیریهای رسمی میکوشد نشان دهد که تا آخرین لحظه آماده مذاکره «عادلانه» بوده است.
بستههای مسئولیت؛ سه روایت متضاد
از زمان مطرح شدن موضوع مذاکره در اوایل ۱۴۰۴، غرب مذاکره را در قالب «دیپلماسی همراه با تهدید» پیش برده است. پس از جنگ ۱۲ روزه این رویکرد، تغییری نکرده است. آنها خواستههای مشخصی از جمهوری اسلامی دارند. همکاری فوری با آژانس انرژی هستهای، مشخص کردن مکان و سرانجام اورانیوم ۶۰ درصدی، مهار برنامه موشکی و رسیدن به توافقی مشخص با آمریکا.
آنها احتمالا میدانند که پاسخ تهران به این خواستهها منفی است اما همین پاسخ منفی دلیلی برای ساخت روایت: «ما فرصت دادیم، ایران رد کرد» خواهد بود. این در حالی است که مواضع پس از جنگ ۱۲ روزهای که آمریکا داشته است مذاکره با ایران نیست.
اگر چه استیو ویتکاف، فرستاده آمریکا در امور خاورمیانه اخیرا از تمایل برای گفتگو با ایران خبر داد اما هم محمدرضا عارف معاون اول رییسجمهوری و هم اخیرا رویترز در گزارشی، گفتند تهران چندین پیام به واشینگتن فرستاده اما پاسخی نگرفته است.
سیگنالهایی که این روزها مقامات تهران میدهند از دسترس نبودن توافق خبر میدهد. اما با این حال بیشتر مقامات جمهوری اسلامی بر انجام مذاکره تاکید داشتهاند اما شرط عادلانه بودن و عدم حمله را برای آن عنوان میکنند.
با این موضعگیری، جمهوری اسلامی تلاش دارد تا بگوید: «ما سعی کردیم و آنها نپذیرفتند.» این رویکرد، منطق مدیریت آسیب است. اظهارنظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی از رهبر آن تا علیلاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، عملا بر این تاکید دارد که غربیها و آمریکا بدعهد هستند، بی آنکه به رفتار خود اشارهای داشته باشند.
این استدلال، صرفا برای مدیریت افکار عمومی داخل به کار میرود و عملا با غرب بهدنبال گفتگو نیست. ادامه این رویکرد را میتوان در جناحهای سیاسی داخل ایران مشاهده کرد که منتظرند تا شکست یا پیروزی را به حساب طرف دیگر بگذارند.
در میانه بن بست مذاکراتی به وجود آمده بین غرب و جمهوری اسلامی، پکن و مسکو نیز به دنبال پیشبرد اهداف خود هستند. طرح تعویق ششماههای که آنها به شورای امنیت آوردهاند، احتمال بسیار کمی برای تصویب دارد؛ اما این اقدام یک مهندسی وقفه است.
اولاً، نشان میدهند که راه دیپلماسی هنوز وجود دارد و اگر ماشه فعال شود، این غرب است که مسئول بنبست است. ثانیاً، با این اقدام یک تعهد بلندمدت برای ایران میسازند، چرا که این اقدام باعث میشود که با برگشت تحریمهای سازمان ملل، تهران بیشتر از پیش به سمت آنها متمایل شود. ثالثا در سطح ژئوپلیتیک، این اقدام تلاش برای وقتکشی و فرسایش ظرفیت دیپلماتیک آمریکا و اروپا در خاورمیانه است.
به بیان دیگر، این اقدامی است نمادین برای به دست آوردن امتیاز، چرا که اگر دو کشور نیت حل معضل را داشتند، پیش از این میتوانستند اقدام عملی کنند.
انتخاب محل فرود بمب شکست
مکانیسم ماشه به احتمال زیاد در موعد خود فعال خواهد شد. جنگ ۱۲ روزه عملاً توان تهران برای دادن امتیاز فوری را از میان برده، غرب حاضر به عقبنشینی از شروطش نیست، و روسیه و چین بیش از میانجیگری بهدنبال وقتکشی ژئوپلیتیکاند.
آنچه در دقیقه ۹۰ جریان دارد، دیگر تلاشی برای حل بحران نیست، بلکه تلاشی برای انتخاب محل فرود بمب شکست است؛ طرفین میخواهند بگویند که آن چه باعث به اینجا رسیدن قضایا شد حریف مقابل بود.
برای آمریکا و اروپا، پرونده باید طوری بسته شود که بگویند «ایران فرصت را از دست داد.» برای جمهوری اسلامی، باید ثابت شود که «ما مذاکره کردیم اما آنها نخواستند.» و برای روسیه و چین، هدف این است که تاریخ ثبت کند «ما راه دیپلماسی پیشنهاد دادیم، غرب نپذیرفت.»
تلاش دقیقه ۹۰ طرفین را بیشتر باید کوششی جهت ساختن بستههای حقوقی و روایی دانست، نه جستوجوی راهی برای توافق و حتی تداوم مذاکره.
همین نکته را یک دیپلمات ارشد اروپایی در گفتوگو با المانیتور خلاصه کرده است: «مذاکرات شکست خورد و اسنپبک رخ خواهد داد.»
این جمله صرفاً خبر شکست نیست؛ بلکه تاکید بر این موضوع است که از هماکنون کالبدشکافی در دیپلماسی «برجامی» آغاز شده است.
مئیر جاودانفر، تحلیلگر مسائل اسرائیل، در گفتوگو با ایراناینترنشنال، سخنرانی اخیر نتانیاهو در سازمان ملل را آخرین حضور او پیش از انتخابات آینده دانست.
او گفت نتانیاهو از این فرصت برای تقویت سیاست خارجی و ارسال پیام به دوستان و دشمنان استفاده کرد.
اشکان صفایی، خبرنگار ایراناینترنشنال، محورهای اصلی سخنرانی بنیامین نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل را تشریح کرد. به گفته او، نخستوزیر اسرائیل سخنان خود را حول پنج محور کلیدی جمهوری اسلامی، حماس، سوریه، لبنان و جامعه بینالمللی سازماندهی کرد.

سه سال پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی»، خیابانهای ایران چهرهای تازه به خود گرفتهاند. زنان بسیاری دیگر روسری بر سر نمیگذارند و در کافهها، پارکها، مترو و حتی بازارها، بدون حجاب اجباری ظاهر میشوند.
آنچه تا پیش از شهریور ۱۴۰۱ کنشی پرخطر بود، امروز در بسیاری نقاط بدل به امری عادی شده است. این تغییر بزرگ، نه محصول اصلاح قانونی، بلکه نتیجه مقاومت روزمره زنان و هزینههای سنگینی است که در اعتراضات پرداخت شد.
این دستاورد اجتماعی، هرچند مهم و چشمگیر است، هنوز به معنای پایان مبارزه نیست. ساختار حقوقی و نهادی جمهوری اسلامی همچنان پابرجاست و در ادارات دولتی، دانشگاهها، دادگاهها و بسیاری از محیطهای کاری، حجاب اجباری با سختگیری اعمال میشود.
پرسش اصلی این است: آیا جنبش زنان با رسیدن به این پیروزی نسبی وارد مرحلهای از رخوت و رکود خواهد شد، یا میتواند دستاوردهای خود را به تغییرات نهادی و قانونی پیوند بزند؟

خیابان؛ نقطه عطف
جنبش «زن، زندگی، آزادی» در واکنش به کشته شدن مهسا ژینا امینی در بازداشت گشت ارشاد آغاز و خیلی زود به فراگیرترین اعتراضات چند دهه اخیر تبدیل شد.
در این خیزش، حجاب اجباری نه صرفا یک قانون پوشش، بلکه نماد سرکوب ساختاری و نابرابری شد. زنان در خیابان روسریهایشان را آتش زدند و شعار آزادی و برابری سر دادند.
هرچند حکومت با سرکوب شدید توانست اعتراضات خیابانی را خاموش کند، اما نتیجه معکوس هم گرفت: بیحجابی بدل به امری گستردهتر و ریشهدارتر شد.
امروز در بسیاری از شهرها زنان بدون حجاب ظاهر میشوند و این مقاومت به سطحی از «عادیسازی» رسیده است.
جنبشها در برابر «توهم پیروزی»
برای درک وضعیت کنونی جنبش زنان ایران، چارچوبهای نظری، نوری روشن بر پویایی این جنبش میاندازند.
سیدنی تارو، دانشمند علوم سیاسی، با مفهوم «چرخههای اعتراض» توضیح میدهد که جنبشهای اجتماعی در دورههایی از اوج و افول حرکت میکنند.
در ایران، مرگ مهسا ژینا امینی در سال ۱۴۰۱ موجی از اعتراضات را برانگیخت و بیحجابی را به یک کنش جمعی تبدیل کرد.
اما تارو هشدار میدهد بدون تبدیل این انرژی به تغییرات نهادی و حقوقی (مانند اصلاح قوانین مربوط به حجاب)، هر جنبشی ممکن است به رکود کشیده شود و دستاوردهایش در سطح نمادین باقی بماند.
آلبرتو ملوچی، جامعهشناس ایتالیایی، بر نقش «هویت جمعی» در بقای جنبشها تاکید دارد.
او معتقد است که اگر هویت جنبش به یک دستاورد نمادین (در مورد جنبش مهسا، بیحجابی) محدود شود، در معرض فرسایش قرار میگیرد.
در جنبش زنان ایران، شعار «زن، زندگی، آزادی» هویت جمعی قدرتمندی ایجاد کرده است اما برای پایداری، این هویت باید فراتر از بیحجابی، به سوی مطالبات گستردهتر مانند برابری حقوقی و کرامت انسانی گسترش یابد.

روایتهای زنان در ایکس: پیروزیهای کوچک و واقعی
پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی»، شبکههای اجتماعی بدل به آینهای از تجربههای روزمره زنان شد.
روایتهای متعدد نشان میدهند بیحجابی در خیابان دیگر امری غیرعادی نیست.
یک کاربر در تهران نوشت: «امروز تو مترو بودم، بدون روسری. چند نفر نگاه کردند ولی هیچکس چیزی نگفت. انگار دیگه عادی شده. این همون چیزیه که ما بهش میگیم پیروزی کوچیک اما واقعی.»
این روایتها، همراه با هشتگهایی چون #زن_زندگی_آزادی و #حجاب_اجباری، بیانگر آن است که کنش فردی زنان به کنش جمعی بدل شده و این «شیوه اعتراض» روزمره توانسته فضای عمومی را تغییر دهد.
برخی روایتها از حمایت اجتماعی حکایت دارند.
زنی در شیراز نوشته است: «تو یه کافه وسط شهر، گارسون بهم گفت: دیگه نگران روسری نباش، اینجا خودمون حواسمون هست.»
این حس امنیت اجتماعی نشانه تقویت هویت جمعی است؛ کنشگران تنها نیستند بلکه حمایت اجتماعی آنان را توانمند میکند.
محدودیتها و فشارها؛ شکاف میان خیابان و نهاد
با وجود این پیروزیهای اجتماعی، روایتهای بسیاری نیز نشاندهنده ادامه محدودیتهای نهادی است.
یک کاربر نوشته است: «تو دانشگاه تهران هنوز اگه بدون روسری بری، حراست تذکر میده. تو خیابون آزادیم ولی تو محیط آکادمیک انگار هیچی عوض نشده.»
این شکاف میان «خیابان آزاد» و «نهاد رسمی بسته» همان جایی است که خطر رکود شکل میگیرد: زنان در خیابان دست بالا را دارند اما در دانشگاه، اداره و دادگاه، همچنان تحت کنترل هستند.
کاربری از تبریز به فشار فرهنگی اشاره کرده است: «مادرم میگه تو خیابون روسری نذار ولی تو جمع فامیل رعایت کن وگرنه حرف درمیاد. این یعنی هنوز کلی راه داریم تا آزاد باشیم.»
حتی برخی بهصراحت از خطر «توهم پیروزی» نوشتهاند: «دیگه خیلیها فکر میکنن چون تو خیابون روسری نمیذاریم، کار تمومه. ولی قانون هنوز همونه، گشت ارشاد هنوز هست. اگه ساکت بشیم، دوباره برمیگردیم به همون نقطه اول.»
این آگاهی نسبت به خطر «چرخه نزولی اعتراض» نشان میدهد که خود زنان هم نگران این رکود هستند. اینکه همبستگی نمادین کافی نیست؛ این همبستگی باید به ابزار فشار حقوقی و سیاسی علیه ساختار جمهوری اسلامی بدل شود.

خطر رکود: چرا توهم پیروزی خطرناک است؟
در ایران امروز، بیحجابی روزمره به امری طبیعی بدل شده است. این تغییر میتواند توهم ایجاد کند که «کار تمام شده» اما ساختار حقوقی و قانونی همچنان پابرجاست و حکومت بارها نشان داده که توانایی بازگرداندن سرکوب را دارد.
اگر جنبش زنان نتواند از این پیروزی اجتماعی عبور کند و آن را به مطالبه تغییر قانون و نهاد پیوند بزند، خطر آن است که جامعه در یک وضعیت «میانحال» گیر کند: خیابانها آزادتر اما نهادها همچنان سرکوبگر.
این همان چیزی است که تارو آن را «چرخه نزولی» مینامد.

راههای عبور از رکود
برای عبور جنبش زنان از خطر رکود، چند مسیر کلیدی اهمیت دارد: نخست، نوآوری در شیوههای کنشگری ضروری است.
بیحجابی روزمره که در آغاز بار اعتراضی سنگینی داشت، امروز تا حد زیادی به امری عادی بدل شده است. بنابراین جنبش باید راههای تازهای برای مقاومت مدنی پیدا کند تا پیام سیاسیاش همچنان شنیده شود.
فشار حقوقی در داخل کشور هم اهمیت دارد. هرچند شرایط سیاسی سخت است اما حتی تلاشهای محدود برای تغییر یا به چالش کشیدن قوانین میتواند راهی برای نهادینهسازی دستاوردهای اجتماعی بگشاید.
فشار بینالمللی نیز میتواند نقش مهمی ایفا کند. روایتهای زنان ایران نباید صرفا در شبکههای اجتماعی بمانند بلکه باید به ابزارهایی برای فشار حقوق بشری و دیپلماتیک علیه جمهوری اسلامی تبدیل شوند.
بازتعریف هویت جمعی جنبش هم ضرورت دارد. اگر این هویت تنها به «نه گفتن به حجاب اجباری» محدود شود، در معرض فرسایش قرار میگیرد اما اگر بر مفاهیمی گستردهتر همچون برابری حقوقی و کرامت انسانی تاکید کند، میتواند همبستگی بیشتری به وجود آورد.
و در نهایت، پیوند با سایر جنبشهای اجتماعی.
جنبش زنان برای پرهیز از انزوا باید خود را با مطالبات کارگران، دانشجویان و اقلیتهای قومی و مذهبی پیوند دهد تا به یک نیروی اجتماعی فراگیرتر بدل شود.
آینده جنبش زنان ایران به این بستگی دارد که آیا میتواند از «پیروزی نسبی» فراتر رود یا در دام «توهم پیروزی» گرفتار میشود. خیابان آزاد شده اما نهادها همچنان بستهاند؛ این شکاف اگر پر نشود، همه دستاوردها در خطر عقبگرد خواهند بود.

رضا گوهرزاد، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، گفت جمهوری اسلامی با همراهی چین و روسیه در پی به تعویق انداختن تحریمهای جدید است؛ اما اهمیت حق وتوی آمریکا، فرانسه و بریتانیا میتواند در روند تصمیمگیریها تعیینکننده باشد.