سودانی درباره خروج این نیروها وارد گفتوگوهایی با دولت ترامپ شده و گفته میشود تاریخ خروج کامل سپتامبر ۲۰۲۶ تعیین شده؛ سودانی برای مشروعیت بخشی به خواستهاش میگوید «دیگر داعش وجود ندارد» و دلیلی برای ماندن ۸۶ کشور در عراق نیست.
این صحبتها هم پیام داخلی دارد و هم پیام منطقهای: در داخل، سودانی نمایش میدهد که تصمیم جنگ و صلح در انحصار نهادهای دولتی است. در سطح منطقهای این موضعگیری سیگنالی برای تهران است که درنهایت عراق سرنوشت خودش را به دست خواهد گرفت.
محور کارزار انتخاباتی سودانی پروژه «سازندگی» و ثبات است. خروج نیروهای خارجی به عنوان پیش شرط تثبیت حاکمیت ملی، در کنار تکمیل هزاران پروژه نیمهتمام و انعقاد قراردادهای بزرگ انرژی از جمله وعدههایی است که سودانی به ازای پیروزی در انتخابات میدهد.
در عراق ملتهب نشانههای روشنی از تشدید رقابت میان واشینگتن و تهران دیده میشود.
از یکسو گزارش شده که جمهوری اسلامی تسلیحات پیشرفته برای گروههای شیعی فرستاده و اسماعیل قاآنی برای بازتنظیم میدان به بغداد سفر کرده.
از سوی دیگر میشنویم که آمریکاییها به دولت عراق هشدارهای بیسابقه دادهاند. وزیر جنگ امریکا «آخرین اخطار» درباره مداخله گروههای نیابتی در عملیات برنامهریزیشده آمریکا در منطقه را به دولت سودانی داده و تاکید کرده که گروههای مورد حمایت ایران «در تیررس مستقیم»اند.
حتی اگر جزئیات تماس هگست با العباسی محل تردید و تفسیر باشد، نفس انتشار این اخبار نشان میدهد واشینگتن میخواهد هزینه هر اقدام فرامرزی گروههای عراقی را برای بغداد افزایش دهد و نخستوزیر را پاسخگو نگه دارد.
در این میانه، اسرائیل هم علناً از یک «تهدید نوظهور از عراق» حرف میزند؛ منابع نظامی اسرائیلی میگویند برخی گروههای عراقی برای عملیات تلفیقی زمینی-هوایی علیه اسراییل آماده میشوند.
این، در منظومه بازدارندگی تهران معنای مشخص دارد: بعد از فرسایش ابزارهای نیابتی در جبهههای قدیمیتر (غزه، سوریه، جنوب لبنان)، حالا نوبت «عمقِ عراق» است تا بهعنوان بازوی پشتیبان و جبهه احتیاط مطرح شود.
تهران همزمان دو دغدغه دارد: نخست، ترس از تداوم جنگ و «جنگ بین جنگ» علیه شبکههای تدارکاتیاش؛ دوم، ضرورت حفظ «حاشیه تحرک» برای بازدارندگی چندلایه، از یمن تا عراق.
انتقال تسلیحات پیشرفته به عراق در این چارچوب نوعی بیمه بازدارنده است، حتی اگر جمهوری اسلامی نخواهد جنگی را از خاک عراق کلید بزند. جمهوری اسلامی روشن در حال پیام فرستادن است: هر ضربهای پاسخپذیر است، اگر نه از لبنان و غزه، شاید از «جبهه سوم» در شرق اردن.
در سطح سیاسی-روایتی، تهران صراحتاً شرطهایی را مطرح کرده؛ علی خامنهای آنها را روز دوازدهم آبان علنی کرد: تا وقتی آمریکا از «رژیم صهیونیستی» حمایت میکند و پایگاه نظامی دارد و در منطقه «دخالت» میکند، حرف از همکاری با ایران بیمعناست؛ اگر همه اینها متوقف شود، «میتوان بررسی کرد».
بیان این شروط، بهویژه در سالگرد اشغال سفارت آمریکا، هم مصرف داخلی دارد و هم برای مخاطب منطقهای است. راهبرد این شروط هم روشن است: پرونده حضور آمریکا در عراق را باید به «حاکمیت ملی» گره بزنید تا دولت بغداد در برابر واشینگتن امکان مانور داشته باشد؛ در عین حال، به نیروهای همسو علامت دهید که «صبر راهبردی» ادامه دارد مگر آنکه طرف مقابل دایره فشار را توسعه دهد.
اما از آن سو واشینگتن همزمان دوگانه فشار–جذب را پیش میبرد.
فشار، همان تماس تلفنی هگست است و هدفگذاری علنی گروههای مسلح.
جذب، قراردادهای پرحجم اقتصادی و انرژی است. از توافقهای بزرگ با جنرال الکتریک برای افزایش تولید برق تا پروژههای نفت و گاز با شورون و اکسونموبیل و برنامه واردات LNG—که به سودانی امکان میدهد روایت ثبات-سازی از مسیر اقتصاد را تقویت کند.
اگر بغداد بتواند در افق ۲۰۲۷، سوزاندن گاز مشعل را متوقف کند و به خودکفایی گاز نزدیک شود و واردات از ایران را قطع کند، بهطور ساختاری اهرم فشار ایران را کاهش داده. کاهش وابستگی انرژی به ایران، دست نخستوزیر را در چانهزنی با گروههای همسو بازتر میکند و همزمان به واشینگتن اطمینان میدهد که امکان جایگزینی واقعی دارد.
با این همه، معادله بغداد ساده نیست. حشدالشعبی بهعنوان چتر قانونی مجموعهای از گروهها که برخیشان بهطور تشکیلاتی و ایدئولوژیک به تهران نزدیکند، هم بخشی از ساختار امنیتی دولت است و هم منشاء فشار بر دولت.
ادغام نهادی این نیروها در سالهای گذشته، ظاهر معضل را ظاهری دولتی کرده، اما ماهیتش را تغییری نداده. سودانی خوب میداند که هر تلاش برای خلع سلاح، بدون معامله با تهران و بدون خروج تدریجی و قابلسنجش آمریکا، میتواند برایش در داخل هزینه سیاسی-امنیتی سنگینی داشته باشد.
به همین خاطر، به جای برخورد قهرآمیز، راهبرد «آهسته و پیوسته» را پیش گرفته، آهسته برخی را جذب ساختار سیاسی کند و برخی را مجبور به کنارهگیری و زمان بخرد تا ۲۰۲۶ و موعد خروج نیروهای خارجی.
اسرائیل هم در این میان سنگهایش را با سودانی واکنده: اگر دولت عراق نتواند عملاً مانع استفاده از خاکش علیه اسرائیل یا منافع آمریکا شود، حق پاسخ پیشدستانه محفوظ است. این پیام برای سودانی دردناک است، چون هر ضربه پیشدستانه به خاک عراق، روایت «امنیت و سازندگی» او را در لحظه انتخابات میلرزاند.
از منظر تهران، بهترین سناریو، تداوم روند خروج مدیریتشده آمریکا، حفظ نفوذ بیهزینه از مسیر نهادهای قانونی مثل حشدالشعبی و شبکههای اقتصادی-مذهبی، و نگه داشتن «گزینههای دوربرد» در سطح بازدارندگی است.
بدترین سناریو، ورود عراق به تقابلهای مستقیم است بهنحوی که دست واشینگتن برای حضور مجدد امنیتی-اطلاعاتی یا حملات نقطهای باز شود.
از منظر واشینگتن، بهترین سناریو، کاهش وابستگی انرژی عراق به ایران، تقویت ظرفیتهای ارتش و اطلاعات عراق، و حفظ سطحی از حضور یا دسترسی است که جلو رشد بیمهار شبکههای مورد حمایت جمهوری اسلامی را بگیرد.
برای بغداد، بهترین وضعیت همین تعادل فعال است، یعنی استفاده از رقابت قدرتها برای جذب سرمایه و فناوری، مهار تدریجی نیروهای مسلح موازی در چارچوب ادغام نرم، و گره زدن خروج آمریکا به شاخصهای امنیتی قابل راستیآزمایی تا هم به تهران پیام بدهد و هم به واشینگتن.
مخلص کلام اینکه عراق امروز زمین بازی فشار مدیریتشده است: تهران در حال تقویت خطوط تدارک و نمایش ظرفیتهای جایگزین، سعی میکند بازدارندگیاش را احیا کند. واشینگتن با هشدارهای امنیتی و پیشنهادهای اقتصادی، هزینه میدان را بالا و گزینههای دولت را جذاب میکند. اسرائیل با برجسته کردن تهدید موجودیتی از سوی عراق، تلاش میکند سقف مدارا را پایین بیاورد. حال در این میان، سودانی میخواهد همه اینها را به پروژهای داخلی ترجمه کند که نامش «ثبات» است.
تعادل وقتی پایدار میماند که هر سه بازیگر بیرونی بپذیرند بغداد دولت است نه گذرگاه؛ و بغداد هم بپذیرد که حاکمیت، بدون انحصار تسلیحات و ابزار قهریه و بدون استقلال در حوزه انرژی، بیشتر شعار است تا ساختار.
تا اینجا هشدار آمریکا، ارسال سلاح از سوی جمهوری اسلامی به نیابتیها و ارزیابیهای امنیتی اسرائیلی از تهدید عراق، همگی به نظر جنگ روایتها میرسند. اما وقتی هر سه را کنار هم نگاه میکنیم گوئی شاهد فیلمی سینمایی هستیم در سکانسی که بنزین روی زمین ریخته و بعد قدمهای آرام فردی ناشناس با یک کبریت. نفس فعلا در سینه حبس است.