دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، در نشست خبری مشترک با محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان سعودی، گفت که جمهوری اسلامی «بهشدت خواهان دستیابی به توافق با ایالات متحده است».
علیحسین قاضیزاده، عضو تحریریه ایراناینترنشنال، در این باره معتقد است که جمهوری اسلامی به هر دری میزند تا آمریکاییها را ترغیب کند مذاکرهای کنند که در آن طرف مقابل درخواستهای خود را مطرح نکند: «یعنی یک توافق بسیار کوچک مورد نظرشان است؛ مثل برداشتن چند تحریم محدود در ازای یک تعهد کوچک. توافقی که معنای آن این باشد که جنگی صورت نمیگیرد و همزمان جمهوری اسلامی مجبور نشود برنامه هستهای یا برنامه موشکی خود را کنار بگذارد.»
قاضیزاده تاکید کرد: «تهران برای رسیدن به یک توافق حداقلی تلاش میکند تا به این ترتیب سایه جنگ را از سر خود دور کند.»
به گفته او، اگر چنین اتفاقی بیفتد، فضا برای حاکمان جمهوری اسلامی به گونهای پیش خواهد رفت که این چند سال باقیمانده از دولت ترامپ را به آسانی طی کنند.
قاضیزاده بر این باور است که نگاه حکومت ایران به مذاکره با آمریکا حداقلی و نگاه ترامپ، حداکثری است.

سفر محمد بنسلمان به واشینگتن و رویکرد تازه دولت ترامپ نشانه چرخشی جدی در نظم امنیتی خاورمیانه است. موافقت آمریکا با فروش جنگندههای اف۳۵ به عربستان سعودی نشان میدهد واشینگتن دیگر نمیخواهد روی یک متحد واحد تکیه کند و در حال ساختن معماری چندستونی تازهای در منطقه است.
این معماری قدرتهای منطقه را در موازنهای قابلکنترل قرار میدهد و ایران را در موقعیتی تحت فشارتر مینشاند.
عربستان سالها در پی چنین موقعیتی بود و اکنون واشینگتن در را برای ریاض باز کرده است. بنسلمان به واشینگتن رفته تا این ارتقا را قطعی کند و عربستان را نه فقط قدرت اول خلیج فارس، بلکه مرجع سیاسی جهان اسلام نشان دهد.
درخواست جنگندههای اف۳۵، پیگیری توافق هستهای غیرنظامی و مطالبه تضمین امنیتی، اجزای یک پروژه واحدند: ساختن عربستانی که وزنش در منطقه به حدی برسد که رقبایی مانند ایران نتوانند بهسادگی با آن مقابله کنند.
اسرائیل از این روند ناراضی است، چون برتری نظامیاش در منطقه همیشه بیرقیب بوده. ارتش اسرائیل میداند ورود عربستان به سطح تسلیحات نسل پنجم یعنی شکسته شدن انحصاری که تلآویو سالها با فشار سیاسی و محدودیت تکنولوژیک حفظ کرده بود؛ تغییری که برای نخستین بار برتری هوایی اسرائیل را در موقعیت چالشی واقعی قرار میدهد.
پایان انحصار اسرائیل؛ آغاز نقشآفرینی عربستان
سفر محمد بنسلمان به واشینگتن تنها یک دیدار تشریفاتی نیست؛ نقطه عطفی در بازآرایی نظم امنیتی خاورمیانه است. به نظر میرسد آمریکا پس از جنگ غزه و حمله اسرائیل به دوحه به این جمعبندی رسیده که اتکا به یک متحد واحد دیگر کارآمد نیست.
در معماری تازه، واشینگتن بهجای یک قدرت بلامنازع، یک «نظم چندستونی» میسازد که چند شریک موازی در آن نقش ستونهای امنیتی را بازی میکنند.
آمریکا اکنون آماده است عربستان را به سطحی از شراکت راهبردی ارتقا دهد که پیش از این فقط برای اسرائیل تعریف شده بود.
برای عربستان، این سفر تنها یک دیدار دیپلماتیک نیست؛ لحظهای است که محمد بنسلمان عملاً در قامت «پادشاه آینده» وارد صحنه میشود. او با همان منطقی به واشینگتن رفته که تام باراک، سفیر آمریکا در آنکارا، درباره رهبران خاورمیانه گفته بود: این آمریکا است که به آنها مشروعیت میدهد. بنسلمان در پی همین مشروعیت است؛ مشروعیتی که قصد دارد آن را به ابزار بازتعریف جایگاه عربستان بدل کند، از قدرت اول خلیج فارس تا مدعی رهبری جهان اسلام نه بر پایه سنت مذهبی، بلکه بر مبنای ترکیبی از نفوذ اقتصادی، فناوری و امنیتی.
برای دستیابی به چنین مقامی، عربستان رویکردی ترکیبی به قدرت در پیش گرفته است و پیوند امنیتی اخیر با پاکستان نیز بخشی از همین طرح بزرگتر است. ریاض اکنون پشت خود را به تنها کشور مسلمانِ دارای سلاح هستهای گرم کرده و با همین پیام به واشینگتن آمده است که میخواهد در کنار اسرائیل، دومین ستون نظم امنیتی جدید آمریکا در خاورمیانه باشد.
بنسلمان در این سفر تنها بهدنبال امتیاز نیست؛ او میخواهد تثبیت کند که عربستان دیگر یک شریک تجاری نیست، بلکه «ستون راهبردی تازه» در معماری امنیتی منطقه است.
با این حال، ارتش اسرائیل آشکارا با فروش اف۳۵ به عربستان مخالفت کرده، چون برتری هوایی ستون فقرات امنیت ملی آن است. بازدارندگی تلآویو دههها بر این اصل بنا بوده که هیچ کشور منطقهای نباید به سطح توان تکنولوژیکش نزدیک شود، اصلی که پس از ۷ اکتبر حساسیت بیشتری پیدا کرده است.
از نگاه اسرائیل، ورود عربستان به باشگاه دارندگان جنگندههای نسل پنجم صرفاً یک معامله نظامی نیست، بلکه شکستن انحصاری است که با لابیگری، فشار دیپلماتیک و محدودیتهای تکنولوژیک حفظ شده بود.
حتی اگر سیستمهای حساس محدود بماند یا تحویل هواپیماها سالها طول بکشد، تهدید پابرجاست: کیفیت برتر نظامی اسرائیل برای نخستین بار در معرض تحدید قرار گرفته است. تلآویو میداند عربستان در جنگ غزه علیه آن موضعی خصمانه نگرفت، اما این رویکرد برایش آرامش نمیآورد؛ زیرا از نگاه اسرائیل، خطر اصلی قدرتیابی یک کشور عربی ثروتمند و برخوردار از چتر امنیتی واشینگتن و پیوند راهبردی با اسلامآباد است، حتی اگر امروز در جبهه مقابل قرار نداشته باشد.
ایران و صعود سعودیها
ترامپ در کنار بنسلمان گفت ایران «بهشدت خواهان توافق است»، آمریکا با تهران «مشغول گفتوگوست» و حمله هوایی به تاسیسات هستهای ایران، جمهوری اسلامی را «در وضعیت کاملاً متفاوتی» قرار داده است؛ او پیش از سفر نیز اعلام کرده بود که آمریکا جنگندههای اف۳۵ را به عربستان خواهد داد و همزمان تاکید کرده بود حمله به ایران، عربستان را در «موقعیت بسیار خوبی» قرار داده است.
مجموع این پیامها نشان میدهد که از نگاه واشینگتن و ریاض، توافق در حال شکلگیری، عربستان را به بازیگر برتر معادلات منطقه تبدیل میکند.
برای جمهوری اسلامی، نگرانی اصلی تغییر موازنه نظامی منطقه است. جنگ ۱۲روزه نشان داد پدافند ایران در برابر جنگندههای نسل پیشرفته آسیبپذیر است و خرید اف۳۵ از سوی عربستان جبهه تازهای علیه تهران ایجاد میکند؛ جبههای که میتواند ترکیبی از فشار غرب و قدرت هوایی عربستان را متوجه ایران کند.
در سالهای گذشته نیز بخش مهمی از جهش تسلیحاتی عربستان از همین رقابت با ایران تغذیه شده است؛ تهران طی یک دهه گذشته از طریق محور مقاومت بارها منافع ریاض را از یمن تا حملات پهپادی هدف قرار داده و عربستان اکنون میکوشد هم شکافهای امنیتی آن دوره را ببندد و هم خود را در برابر ضربه احتمالی اسرائیل تقویت کند.
در حوزه هستهای نیز حرکت عربستان برای ایران بیهزینه نیست. جمهوری اسلامی طی دو دهه منابع مالی، فنی و امنیتی عظیمی صرف برنامه هستهای کرده اما حاصل آن چیزی جز تحریم، انزوا و حمله نظامی نبوده است.
در مقابل، عربستان میکوشد با همان برچسب «صلحآمیز»، اما در چارچوب مورد تایید آمریکا و آژانس، وارد مسیر هستهای شود و از دل آن مشروعیت، سرمایهگذاری و فناوری بگیرد.
در چنین شرایطی، هر میز مذاکرهای این تضاد را پررنگتر میکند: برنامهای پرهزینه و پرریسک که برای ایران عمدتاً هزینه تولید کرده، در برابر مدلی که از ابتدا در شبکه همکاری رسمی جا میگیرد. همین تضاد است که تلاش هستهای عربستان را برای تهران حساس و ضربهزننده میکند؛ چرا که روایت ایران از حق هستهای در مقایسه با مدل عربستان بیشتر شبیه یک بنبست پرخرج دیده میشود تا یک دستاورد راهبردی.
توافق آمریکا با عربستان و پیش از آن با قطر، همراه با تحرکات تازه واشینگتن در قبال سوریه و ترکیه، چیدمان امنیتی خاورمیانه را وارد مرحلهای جدید کرده است؛ مرحلهای که بیحضور ایران طراحی شده و تهران را در وضعیت انتخاب قرار میدهد.
ایران اکنون در نقطهای ایستاده که باید روشن کند آیا، همانطور که ترامپ میگوید، وارد مسیر توافق میشود یا هزینههای انزوای استراتژیک را میپذیرد. موازنه منطقه تغییر کرده و جمهوری اسلامی ناچار است با پیامدهای آن روبهرو شود.

اروپا دیگر یک میانجی نیست، بلکه در کنار آمریکا به یک همکار در معماری فشار بر جمهوری اسلامی تبدیل شده است و روابط تهران و کشورهای اروپایی پس از اسنپبک احتمالاً وارد مرحلهای آشکارا خصمانهتر میشود.
فعالسازی دوباره مکانیسم ماشه یا اسنپبک در اواخر سپتامبر، آخرین عناصر باقیمانده از توافق هستهای ۲۰۱۵ را از میان برداشت.
اسنپبک، فراتر از یک اقدام فنی، یک تغییر راهبردی را تثبیت میکند که پیش از این نیز در اروپا آغاز شده بود.
از سال ۲۰۰۶، سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه و آلمان (E3) بیشتر نقش «تسهیلکننده» و در واقع «حامی» تحریمهای بینالمللی تحت رهبری آمریکا را ایفا میکردند تا نقش یک میانجی را، اما پس از تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ و تعمیق همکاری نظامی تهران و مسکو، اروپا دیگر به ایفای نقش ضربهگیر فشارهای واشینگتن بسنده نمیکند. آنها در حال تبدیل شدن به شریک کامل ـ و حتی معماری همسو با واشینگتن ـ در راهبردهای غرب برای مهار ایران هستند.
آینده این رابطه بر سه حوزه درهمتنیده استوار خواهد بود: ۱) لنز امنیتی که اروپا اکنون از طریق آن جمهوری اسلامی را میبیند، ۲) محدودیتهای اقتصادی که دامنه مانور هر دو طرف را شکل میدهد، ۳) و پویاییهای نظامی منطقهای که ممکن است اروپا را وادار به انتخابهای سختتری نسبت به گذشته کند.
دیپلماسی گروگانگیری
نگرانیهای امنیتی اکنون محور سیاست اروپا نسبت به جمهوری اسلامی است. استمرار «دیپلماسی گروگانگیری» حکومت ایران، بازداشت و نگهداشتن طولانیمدت شهروندان خارجی برای اهرمسازی سیاسی، نگرشها را در پایتختهای اروپایی بهشدت سختگیرانهتر کرده است.
ماجرای سیسیل کولر و ژاک پاریس، شهروندان فرانسوی، که بیش از سه سال به اتهام جاسوسی زندانی بودند و ۵ نوامبر ۲۰۲۵ در یک مبادله آزاد شدند، نمونهای برجسته از این وضعیت است.
امروز، هر دو هنوز در داخل سفارت فرانسه در تهران محبوس هستند و منتظرند ببینند آیا پس از دادگاه ژانویه ۲۰۲۶ مهدیه اسفندیاری، که او نیز در سفارت جمهوری اسلامی در پاریس گیر افتاده، میتوانند به کشور بازگردند یا نه.
این پرونده الگویی را روشن کرد که اروپا اکنون آن را «دیپلماسی اجباری» میبیند، نه حوادثی موردی.
در بریتانیا نیز بازداشت لینزی و کریگ فورمن از ژانویه ۲۰۲۵ بهدست اطلاعات سپاه پاسداران، و آغاز اعتصاب غذای آنها، موجی مشابه از خشم ایجاد کرده و اندک حسننیت باقیمانده از بین رفته است.
عملیات خنثیشده
افزایش شواهد درباره فعالیت پنهانی جمهوری اسلامی در اروپا تنشها را تشدید کرده است.
نهادهای امنیتی فرانسه، آلمان، بریتانیا و دیگر کشورها طرحهایی را خنثی کردهاند که در آن عوامل جمهوری اسلامی یا شبکههای تبهکار مرتبط با حکومت ایران مامور رصد یا هدفگیری مخالفان، روزنامهنگاران یا حتی مقامات دولتی بودند.
در بیانیه مشترک ۱۴ کشور غربی در ژوئیه ۲۰۲۵ اعلام شد که تنها در بریتانیا بیش از بیست عملیات از سال ۲۰۲۲ خنثی شده است.
تهران این اتهامات را «جعلی» میداند، اما نتیجه روشن است: اروپا در حال اولویت دادن به بازدارندگی، تشدید هماهنگی امنیتی و آمادهسازی برای یک دوره طولانی دیپلماسی تدافعی است؛ دورهای که ممکن است شامل اخراجهای بیشتر دیپلماتهای جمهوری اسلامی نیز باشد.
افت تجارت
ساحت اقتصادی نیز چشمانداز روشنی برای کاهش تنش ارائه نمیدهد.
تصمیم اروپا برای بازگرداندن تحریمها از طریق مکانیسم اسنپبک، دسترسی ایران به فناوری، سرمایهگذاری و بازارهای ارزشمند را در زمانی که اقتصاد داخلی بهشدت تحت فشار است، تقریباً قطع کرده است.
کل تجارت کالا میان اتحادیه اروپا و ایران در سال ۲۰۲۴ به ۴.۵ میلیارد یورو رسید — ۸۰۰ میلیون یورو واردات و ۳.۷ میلیارد یورو صادرات. اکنون انتظار میرود شرکتهای اروپایی که پیشتر نیز نگران تحریمهای ثانویه آمریکا بودند، هرچه بیشتر از بازار ایران خارج شوند.
با این حال، ابهامی ماندگار وجود دارد: اروپا میداند که هرگونه گشایش دیپلماتیک میان واشینگتن و تهران ممکن است نیازمند بازگشت سریع به نوعی تعامل گزینشی باشد، بهویژه در بخش انرژی.
پرونده هستهای
این تناقضات اکنون در وین در حال آشکار شدن است. پیش از نشست ۱۹ تا ۲۱ نوامبر شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، سه کشور اروپایی پیشنویس قطعنامهای را تهیه کردهاند که از ایران میخواهد غنیسازی و بازفرآوری را متوقف کند؛ بر اساس گزارشهای مدیرکل رافائل گروسی درباره فعالیتهای اعلامنشده.
جمهوری اسلامی این اقدام را غیرقانونی میداند و میگوید با انقضای قطعنامه ۲۲۳۱ در اکتبر ۲۰۲۵ چنین مطالباتی بیمعناست.
اروپا اما خود را در دو نقش گرفتار میبیند: از یک سو شریک آمریکا در اعمال تحریم و از سوی دیگر مدافع نظارت چندجانبه.
عاملی به نام روسیه
اسنپبک محدودیتهای برنامه موشکی ایران را بازمیگرداند، در حالیکه تواناییهای تهران در همکاری با روسیه رشد کرده است.
ایران از ۲۰۲۲ پهپاد و مهمات برای جنگ اوکراین تامین کرده و همزمان همکاریها در زمینه فناوری، دفاعی و هستهای با مسکو را تعمیق بخشیده است. این همکاری در قالب «توافقنامه راهبردی ۲۰ ساله» در ژانویه ۲۰۲۵ امضا و در مه ۲۰۲۵ تصویب شد.
امتیازدهی روسیه در برابر ایران در شورای امنیت، فشار اروپا از مسیرهای چندجانبه را پیچیده کرده است.
سایه جنگ
هرگونه رویارویی بزرگ میان جمهوری اسلامی و اسرائیل، مستقیم یا از مسیر نیروهای نیابتی، پیامدهایی فوری برای امنیت، تامین انرژی و سیاست داخلی اروپا خواهد داشت.
اروپا ممکن است با افزایش ارسال تسلیحات به اسرائیل یا تحریمهای گستردهتر علیه ایران واکنش نشان دهد. اما شکافهای داخلی، بهویژه بر سر رفتار اسرائیل در غزه، میتواند وحدت اروپا را تضعیف کند.
اتکا به آمریکا برای اطلاعات، بازدارندگی و دیپلماسی نیز همچنان بهعنوان مانعی برای «خودمختاری استراتژیک» اروپا باقی میماند.
جمعبندی
ماههای پیش رو تعیین خواهد کرد که آیا مسیر کاهش تنش هنوز امکانپذیر است یا نه. چگونگی تصمیمگیری آژانس در وین، رفتار هستهای ایران، و روند همکاری ایران–روسیه شاخصهایی کلیدی خواهند بود.
اگر گشایش دیپلماتیک معناداری شکل نگیرد، مسیر محتملتر تشدید خصومت و همراستایی بیشتر اروپا با آمریکا در سیاست مهار ایران است. اینکه دیپلماسی بتواند در میان یک چشمانداز ژئوپولیتیک تکهتکه بر اجبار و فشار غلبه کند، همچنان مهمترین سوال درباره آینده روابط جمهوری اسلامی و اروپاست.
جیسون رضائیان، روزنامهنگار واشینگتنپست، با انتقاد از موضع دولت آمریکا درباره قتل جمال خاشقجی، گفت سخنان اخیر دونالد ترامپ و استقبال او از محمد بن سلمان «پیامی هولناک» به جهان میفرستد.
رضائیان گفت آمریکا کشوری است که تاریخش بر آزادی بیان و حقوق بشر تاکید دارد و همیشه خود را متعهد به این اصول دانسته است. او افزود: «این کشور عمیقا به آزادی بیان باور دارد. تاریخ ما این را نشان میدهد و شما آن را در سراسر تاریخ آمریکا میبینید.»
او گفت شگفتانگیز است که رییسجمهوری ایالات متحده، که قدرتمندترین فرد جهان محسوب میشود، درباره قتل خاشقجی چنین موضعی بگیرد.
رضائیان با اشاره به سخنان ترامپ گفت: «وقتی رییسجمهور میگوید خاشقجی شاید یک آدم جنجالی بوده، شاید اتفاقی افتاده و شاید هم نه، عملا موضوع را مبهم میکند و از آن میگذرد.»
او تاکید کرد که فردی که «مسئول مستقیم» تصمیمگیری در روند قتل خاشقجی بوده، اکنون در کاخ سفید مورد استقبال قرار گرفته و این موضوع پیام بسیار خطرناکی به دیگر کشورها ارسال میکند.
شکریا برادوست، پژوهشگر امنیت بینالملل و سیاست خارجی، به ایراناینترنشنال گفت موضع تازه عربستان سعودی درباره عادیسازی روابط با اسرائیل نشان میدهد که ریاض عملا چراغ سبز ورود به توافق ابراهیم را داده است؛ موضعی که به گفته او، تفاوت مهمی با سخنان و رفتار عربستان پیش از هفتم اکتبر دارد.
برادوست توضیح میدهد شرط اصلی عربستان برای عادیسازی، تشکیل دولت فلسطین یا دستکم تدوین برنامهای مشخص برای تشکیل آن است. او تاکید کرد ریاض نگفته که این دولت باید فورا تشکیل شود، بلکه میخواهد نقشه راهی قابل اجرا وجود داشته باشد و سپس عادیسازی روابط انجام شود.
شایان سمیعی، تحلیلگر روابط بینالملل، به ایراناینترنشنال گفت عربستان سعودی تحت رهبری محمد بن سلمان در حال بازتعریف رابطه سنتی خود با ایالات متحده است و تلاش میکند وابستگی یکجانبه گذشته به واشینگتن را تغییر دهد.
او توضیح داد که ریاض از نظر امنیتی و نظامی همچنان به آمریکا متکی است، اما در حوزه انرژی در پی همکاریهای گستردهتر با چین و روسیه است تا بتواند مسیرهای متنوعتری برای برنامهریزیهای آینده خود ایجاد کند.
به گفته سمیعی، آمریکا نیز در تلاش است عربستان سعودی را از نزدیک شدن بیش از حد به چین و روسیه بازدارد؛ اما اکنون این ریاض است که شروط تازهای را برای ادامه همکاریهای راهبردی با واشینگتن تعیین میکند.
او گفت عربستان سعودی پیام روشنی به آمریکا داده است: «اگر میخواهید سرمایهگذاریهای من به سمت شما بیاید، باید شرایط موفقیت من در منطقه را بپذیرید.»