اخترشناسان سیارهای نوزاد کشف کردند که تنها در سه میلیون سال شکل گرفته است
اخترشناسان سیارهای بسیار جوان را کشف کردهاند که تنها در سه میلیون سال شکل گرفته که سرعتی بسیار سریع در مقیاس کیهانی است. این کشف میتواند درک فعلی ما از فرآیند تشکیل سیارات را به چالش بکشد.
این سیاره جرمی بین ۱۰ تا ۲۰ برابر زمین دارد و یکی از جوانترین سیارات کشفشده در خارج از منظومه شمسی است.
این سیاره در کنار بقایای دیسک گاز و غبار متراکم اطراف ستاره میزبانش (که به آن دیسک پیشسیارهای میگویند) قرار دارد. این دیسک، مواد اولیه تشکیل سیاره را فراهم کرده است.
ستاره میزبان، که در فاصله ۵۲۰ سال نوری از زمین قرار دارد، در نهایت به یک کوتوله نارنجی تبدیل خواهد شد؛ نوعی ستاره که کمجرمتر و کمنورتر از خورشید است.
جرم این ستاره حدود ۷۰ درصد خورشید و روشنایی آن نصف خورشید است.
اهمیت این کشف
به گفته مدیسون باربر، دانشجوی دانشگاه کارولینای شمالی و نویسنده اصلی این مطالعه که در مجله Nature منتشر شده، این کشف تایید میکند که سیارات میتوانند در کمتر از سه میلیون سال شکل بگیرند، در حالی که زمین در ۱۰ تا ۲۰ میلیون سال شکل گرفته است.
اندرو من، یکی از همکاران این تحقیق، گفت: «ما هنوز دقیقا نمیدانیم سیارات چقدر سریع شکل میگیرند، اما میدانیم که غولهای گازی باید سریعتر از زمان انحلال دیسک گازیشان شکل بگیرند، که معمولا بین پنج تا ۱۰ میلیون سال طول میکشد.»
ویژگیهای سیاره
این سیاره هر ۸/۸ روز یکبار به دور ستاره خود میچرخد و فاصله آن از این ستاره حدود یکپنجم فاصل عُطارِد از خورشید است.
جرم این سیاره بین زمین و نپتون و قطر آن حدود ۱۱ برابر زمین است.
روش کشف و فرضیات
این سیاره با استفاده از روش «ترانزیت» یا عبور، با استفاده از تلسکوپ فضایی تیایاساس ناسا کشف شده است.
در این روش با بررسی از کاهش روشنایی ستاره هنگام عبور سیاره از مقابل آن سیارات فراخورشیدی کشف میشوند.
باربر توضیح داد که بهطور غیرمنتظرهای، دیسک بیرونی این سیستم دچار پیچش شده و دیدی واضح به سمت ستاره ایجاد کرده است، که امکان مشاهده ترانزیت را فراهم کرده است.
این کشف درک ما از سرعت تشکیل سیارات و نحوه تکامل آنها را گسترش میدهد.
یک زن ترنس در چین موفق شد علیه بیمارستانی که او را بدون رضایت تحت درمانهای شوک الکتریکی قرار داده بود، به پیروزی حقوقی دست یابد و غرامتی تاریخی دریافت کند.
به گزارش گاردین، دادگاه شهرستان چانگلی در شهر چینگهوانگدائو، استان هبئی، حکم پرداخت ۶۰ هزار یوان (حدود شش هزار و ۵۵۲ پوند) غرامت به لینگر، هنرمند ۲۸ سالهای که در بدو تولد مرد شناخته شده اما خود را زن میداند، صادر کرد.
این حکم از سوی فعالان الجیبیتیکیو پلاس (LGBTQ+) بهعنوان پیروزی مهمی برای حقوق ترنسها در چین توصیف شده است.
شرح ماجرا لینگر، که از یک نام مستعار استفاده میکند، در تیر ۱۴۰۱، پس از آنکه سال قبل از آن هویت جنسیتی خود را به والدینش اعلام کرد، به بیمارستان روانی شهر چینگهوانگدائو منتقل شد.
والدینش بهشدت با هویت جنسیتی او مخالف بودند و او را «از نظر روانی بیثبات» تلقی کردند.
لینگر در بیمارستان، لینگر با تشخیص «اختلال اضطراب و گرایش جنسی ناسازگار» روبهرو شد، هرچند که مشکل او مربوط به هویت جنسیتیاش بود و نه گرایش جنسیاش.
او به مدت ۹۷ روز در بیمارستان نگه داشته شد و طی این مدت هفت جلسه شوک الکتریکی را تحمل کرد.
به گفته لینگر این اولین باری است که یک فرد ترنس در چین موفق شده قانون درمانهای تبدیلی را به چالش بکشد.
او گفت: «امیدوارم این مورد بتواند به سایر افراد جامعه الجیبیتیکیو پلاس برای دفاع از حقوقشان کمک کند.»
درمانهای تبدیلی
درمانهای تبدیلی به مجموعهای از روشها یا مداخلات پزشکی و روانشناسی گفته میشود که هدف آنها تغییر گرایش جنسی یا هویت جنسیتی فرد است تا با انتظارات جامعه یا خانواده هماهنگ شود.
این روشها معمولا بر این فرض نادرست استوارند که همجنسگرایی یا هویت جنسیتی ترنس، نوعی اختلال یا بیماری است که باید «اصلاح» شود.
این روشها میتوانند شامل تکنیکهای مختلفی همچون شوک الکتریکی، هیپنوتیزم، دارودرمانی و مشاوره یا دعاهای مذهبی باشند
این درمانها به طور گسترده توسط جامعه علمی و سازمانهای بهداشتی رد شدهاند، زیرا نه تنها بیاثر هستند، بلکه میتوانند به سلامت روان و جسمی افراد آسیب جدی وارد کنند، از جمله ایجاد افسردگی، اضطراب، اختلالات روانی و حتی افکار خودکشی.
پیامدهای چنین حکمی لینگر گفت: «این درمانها آسیب جدی به بدنم وارد کردند. هر بار که تحت درمان قرار میگرفتم، بیهوش میشدم. من با این درمانها موافقت نکردم، اما چارهای هم نداشتم.»
او تاکید کرد که این درمانها مشکلات قلبی مداومی برایش ایجاد کرده و او اکنون نیازمند مصرف دارو است.
قانون و چالشهای حقوقی قانون سلامت روانی چین تصریح میکند که افراد نباید بدون تهدید برای امنیت خود یا دیگران تحت درمان روانپزشکی اجباری قرار گیرند. اما در چین، درمانهای تبدیل جنسیت در یک فضای قانونی اعمال میشوند.
در حالی که همجنسگرایی در سال ۲۰۰۱ از فهرست اختلالات روانی حذف شد، تشخیصهایی که باعث درمانهای تغییر جنسیت میشدند همچنان وجود داشتند.
اگرچه نسخه جدید راهنمای پزشکی چین این تشخیص را حذف کرده، اجرای قوانین در بیمارستانها همچنان با مشکلاتی همراه است.
نخستین در چین این مورد نخستین نمونه در تاریخ چین است که یک فرد ترنس توانسته علیه درمانهای تبدیلی به موفقیت برسد.
پیش از این، در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۷، افراد همجنسگرا علیه روشهای مشابهی مانند هیپنوتیزم و دارودرمانی موفقیتهای محدودی کسب کرده بودند.
یکی از معدود پزشکان فعال در حوزه بهداشت ترنس در چین گفت: «بیمارستانها نمیدانند چگونه با بیماران ترنس رفتار کنند. آنها تصور میکنند این روشها مؤثر هستند، در حالی که در واقعیت به دلیل کمبود دانش، آسیب بیشتری وارد میکنند.» یک مطالعه در سال ۲۰۱۹ نشان داد که از میان ۳۸۵ فرد ترنس در چین، تقریبا یکپنجم آنها تحت فشار والدین وادار به قبول درمانهای تبدیلی شدهاند.
قطب شمال مغناطیسی زمین در حال حرکتی شگفتانگیز است. این نقطه حیاتی که مرجع اصلی تمام قطبنماها محسوب میشود با سرعت قابل توجه، یعنی ۲۴ کیلومتر (۱۵ مایل) در سال، در حال جابهجایی به سمت سیبری روسیه است.
به گزارش اکسپرس این جابهجایی که از سوی جریانهای مذاب آهن در هسته زمین ایجاد میشود، توجه دانشمندان را به خود جلب کردهاست.
دلیل نگرانی آنها تاثیر احتمالی این حرکت بر فنآوریهای مدرن است. سیستمهای ناوبری دیجیتال، از جمله تلفنهای هوشمند که برای جهتیابی به میدان مغناطیسی زمین متکی هستند، ممکن است تحت تاثیر این تغییرات قرار بگیرند.
قطب شمال مغناطیسی زمین از قرن ۱۹ تاکنون مسیری طولانی را به سمت روسیه پیموده است.
این نقطه که با قطب شمال جغرافیایی متفاوت است، محل همگرایی خطوط میدان مغناطیسی زمین بوده و عامل جهتگیری سوزنهای قطبنما است.
این نقطه به دلیل تاثیر جریانهای مغناطیسی درون زمین، همواره در حال حرکت است.
در تحولی که موجب شگفتی کارشناسان شده، سرعت حرکت قطب شمال مغناطیسی که تحت تاثیر جریانهای آهن مذاب درون زمین است، طبق مدل جهانی مغناطیسی به حدود ۲۴ کیلومتر در سال رسیده است.
این میزان در مقایسه با سال ۲۰۲۰، کاهشی حدود ۱۶ کیلومتری (۱۰ مایل) در سال را نشان میدهد که بیانگر تغییری قابل توجه در الگوی حرکتی این پدیده طبیعی است.
بر اساس نقشه حرکت قطب شمال مغناطیسی، این نقطه مهم زمین مسیری پیچیده را از شمال کانادا آغاز کرده و پس از گذر از اقیانوس منجمد شمالی، به سوی سیبری روسیه پیش میرود.
این جابهجایی که از سوی جریانهای مغناطیسی هسته بیرونی زمین هدایت میشود، تنها یک حرکت ساده جغرافیایی نیست و تغییرات پیچیده در لایه مذاب هسته زمین عامل اصلی این حرکت است.
این جریانهای مذاب همچون رودخانهای پویا در اعماق زمین، الگوی میدان مغناطیسی سیاره زمین را شکل میدهند.
روند تغییر قطب مغناطیسی
دکتر سیاران بگان، پژوهشگر سازمان زمینشناسی بریتانیا، در گفتوگو با روزنامه دیلی میل، تاریخچه جالبی از حرکت قطب مغناطیسی زمین ارائه کرد.
به گفته او این نقطه از قرن شانزدهم میلادی تا مدتها با سرعتی بسیار کم در محدوده کانادا جابهجا میشد اما در دو دهه اخیر، الگوی حرکت آن دستخوش تغییری چشمگیر شد: «قطب مغناطیسی با شتابی فزاینده به سمت سیبری حرکت کرد و هر سال بر سرعت آن افزوده شد. این روند تا حدود پنج سال پیش ادامه داشت تا این که به طور غیرمنتظرهای سرعت آن از ۵۰ به ۴۰ کیلومتر در سال کاهش یافت.»
دکتر بگان با اشاره به بیسابقه بودن این رفتار، تاکید کرد که این تغییرات، پیشبینی تحولات میدان مغناطیسی زمین را پیچیدهتر کرده است.
او همچنین به تفاوت قابل توجه میان رفتار قطبهای مغناطیسی شمال و جنوب اشاره کرد و گفت: «در حالی که قطب شمال چنین تحرک چشمگیری دارد، قطب جنوب با سرعتی بسیار کمتر حرکت میکند.»
به گفته او، دلیل این تفاوت رفتار میان دو نیمکره همچنان برای دانشمندان معما است.
اهمیت این تغییرات در زندگی روزمره
حرکت قطب مغناطیسی زمین گرچه ممکن است در نگاه اول پدیدهای دور از زندگی روزمره به نظر برسد، اما تاثیرات گستردهای بر فنآوریهای مدرن و سیستمهای ناوبری دارد.
این تاثیر را میتوان در طیف وسیعی از کاربردها از قطبنمای ساده تلفنهای هوشمند گرفته تا سیستمهای پیچیده ناوبری هواپیماها و زیردریاییها مشاهده کرد.
در عصر حاضر وابستگی ما به فنآوریهایی که از میدان مغناطیسی زمین برای جهتیابی استفاده میکنند، بیش از هر زمان دیگری است. دقت و صحت این سیستمها نقشی حیاتی در زندگی ما ایفا میکنند.
این امر بر لزوم بهروزرسانی مداوم سیستمهای ناوبری جهانی تاکید دارد تا بتوانند همگام با تغییرات میدان مغناطیسی زمین، دقت و کارایی خود را حفظ کنند.
از کشف قطب شمال مغناطیسی در سال ۱۸۳۱، دانشمندان شاهد حرکت تدریجی این قطب به سمت سیبری بودهاند.
برای رصد این تغییرات، مدل مغناطیسی جهانی با همکاری مشترک سازمان زمینشناسی بریتانیا و مرکز ملی دادههای ژئوفیزیک ایالات متحده، توسعه یافته است.
این مدل با بهرهگیری از دادههای ماهوارههای آژانس فضایی اروپا، به بررسی این تغییرات میپردازد.
پروفسور فیل لیورمور از دانشگاه لیدز بر این باور است که نوسانات در قطب مغناطیسی، نتیجه حرکت جریانهای آهن مایع در هسته زمین است.
اگرچه توانایی ردیابی این حرکت به دانشمندان در پیشبینی تغییرات کمک میکند اما عمق زیاد آهن مایع در زیر سطح زمین، این فرآیند را با پیچیدگیهای خاصی روبهرو کردهاست.
تحقیقات نشان میدهند بیمارانی که سابقه سرطان دارند کمتر احتمال دارد دچار زوال عقل شوند و افرادی که آلزایمر گرفتهاند با کاهش خطر ابتلا به سرطان مواجهاند. دانشمندان میگویند درک این رابطه معکوس، میتواند به کشف درمانهای جدید منجر شود.
با افزایش سن، احتمال ابتلا به انواع بیماریها نیز افزایش مییابد. سرطان، زوال عقل و آلزایمر از رایجترین و ترسناکترین بیماریها بهویژه در کشورهایی با جمعیت سالخورده هستند.
تحقیقاتی اولیه که ۱۲ سال پیش انجام گرفت
چند دهه پیش، محققان یک مرکز روانپزشکی در نیویورک، در مطالعات بالینی خود رابطه معکوس و عجیبی بین سرطان و بیماری آلزایمر مشاهده کردند.
یکی از اولین مطالعات اپیدمیولوژیک در این زمینه از سوی جین درایور در بیمارستان بریگهام و زنان در بوستون آمریکا انجام گرفت.
درایو در این مطالعات، وضعیت هزار و ۲۷۸ شرکتکننده بالای ۶۵ سال را بهطور میانگین بهمدت ۱۰ سال بررسی کرد.
نتایج این مطالعه که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، نشان داد افرادی که از بیماری سرطان جان سالم به در بردهاند، نسبت به کسانی که سابقه سرطان ندارند، ۳۳ درصد کمتر در معرض ابتلا به بیماری آلزایمر هستند.
هرچند یافتههای مطالعات درایو جالب بود، اما جامعه علمی با آن با احتیاط برخورد کرد و به مشکلات احتمالی در مواجهه با بیماریهای مرتبط با افزایش سن اشاره کرد.
یکی از این مشکلات و نگرانیها مربوط به آن چیزی بود که به آن «سوگیری بقا» گفته میشود.
بر اساس این اصل، شاید افرادی که سابقه ابتلا به سرطان دارند بهاندازه کافی عمر نمیکنند تا به بیماری آلزایمر مبتلا شوند.
از آن زمان، دانشمندان در سراسر جهان رابطه بین سرطان و بیماری آلزایمر را با جزییات بیشتری تحلیل و دلایل فزایندهای را برای اثبات این ارتباط جمعآوری کردهاند.
مطالعات جدید درباره رابطه دو طرفه زوال عقل و سرطان چه میگویند؟
گاردین در گزارشی نوشت نتایج بزرگترین مطالعه انجام گرفته در این زمینه، در ماه ژوئیه سال جاری میلادی منتشر شد.
در این مطالعه، محققان کالج امپریال لندن شواهد قانعکنندهای درباره شیوع کمتر زوال عقل پس از تشخیص سرطان ارائه دادند.
آنها دادههای بهداشتی بیش از سه میلیون فرد بالای ۶۰ سال را از سیستم بهداشت ملی بریتانیا بررسی کردند.
محققان این دادهها را بهطور میانگین، به مدت ۹/۳ سال پیگیری کردند و دقت زیادی در تصحیح سوگیریهای احتمالی بهخرج دادند.
نتایج این مطالعه نشان داد که بازماندگان سرطان ۲۵درصد کمتر از افراد دیگر احتمال دارد که به زوال عقل وابسته به افزایش سن مبتلا شوند.
این رابطه معکوس برای رایجترین انواع سرطانها مانند پروستات، روده بزرگ، ریه و پستان مشاهده شد.
ارین ابنر، استاد دانشگاه کنتاکی به گاردین گفت: «رابطه بین سرطان و بیماری آلزایمر بسیار جذاب و پایدار است. بسیاری از افراد نتایج مطالعه را زیر سوال بردند و تلاش کردند توضیحات دیگری برای این رابطه معکوس پیدا کنند، اما این رابطه حتی پس از در نظر گرفتن عوامل مخدوشکننده همچنان ظاهر میشود.»
ابنر دو سال پیش شواهد بالینی برای این رابطه معکوس منتشر کرد.
برخلاف مطالعات اپیدمیولوژیک قبلی، او به کالبدشکافی مغز بیماران در مرکز تحقیقاتی بیماری آلزایمر دانشگاه پرداخت.
او گفت: «ما رابطه نسبتا پایدار و ثابتی بین داشتن سابقه سرطان و سطوح پایینتر آسیبهای آمیلوئید در مغز پیدا کردیم که نشانه مشخص بیماری آلزایمر است.»
در مطالعه ابنر، این رابطه معکوس تنها با بیماری آلزایمر مشاهده شده و زوال عقل را بهطور کلی در برنمیگیرد.
بسیاری از مطالعات اپیدمیولوژیک قبلی، بین آلزایمر و دیگر انواع زوال عقل مرتبط با افزایش سن تفاوتی قائل نشده بودند.
با این حال، اکثریت بیماران سالمند مبتلا به زوال عقل، آلزایمر دارند.
اما این تمام داستان نیست و یک پیچش دیگر هم در این رابطه معکوس وجود دارد.
نه تنها افرادی که سابقه سرطان دارند کمتر به زوال عقل مبتلا میشوند، بلکه افرادی که مبتلا به بیماری آلزایمر هستند نیز کمتر احتمال دارد که دچار سرطان شوند.
جین درایو در مطالعهای که سال ۲۰۱۲ انجام داد گزارش کرد که این رابطه معکوس در هر دو جهت وجود دارد.
این یافته در مطالعهای روی بیش از یک میلیون نفر در شمال ایتالیا و همچنین اخیرا در پژوهشی در کره جنوبی تکرار شد.
بر اساس این مطالعه، بیماران مبتلا به آلزایمر و زوال عقل، ۳۷ درصد کمتر از دیگران به سرطان مبتلا میشوند.
هرچند که این یافته نیز با شک و تردید مواجه شد.
منتقدان استدلال کردند که شاید افراد مبتلا به زوال عقل، به دلیل محدود بودن مزایای بالقوه درمانها، کمتر برای سرطان غربالگری میشوند.
الیو ریبولی رهبری مطالعاتی را در کالج امپریال لندن بر عهده داشت و دوطرفه بودن این رابطه را تایید کرد.
او به گاردین گفت: «این نتایج بارها و بارها تکرار شدهاند و بیشتر کارشناسان در این زمینه اکنون معتقدند که رابطه معکوس واقعی به نظر میرسد. گام بعدی این است که زیستشناسی پشت این پدیده را درک کنیم.»
برخی از محققان معتقدند ممکن است خود درمان سرطان بر خطر ابتلا به زوال عقل تاثیر داشته باشد.
در سالهای اخیر، التهاب بهعنوان یک فرآیند مرکزی در آغاز و پیشرفت بیماری آلزایمر شناخته شده است. بنابراین ممکن است شیمیدرمانی با سرکوب التهاب، از نورونها محافظت کند.
با اینحال برای الیو ریبولی، این تمام ماجرا نیست.
این واقعیت که رابطه معکوس دوطرفه است، نشان میدهد احتمالا مکانیزمهای بیولوژیکی زمینهای وجود دارند که بر دو گروه از بیماریها در جهتهای مخالف تاثیر میگذارند.
محققان در کالج امپریال تحلیلات ژنتیکی در این زمینه انجام دادند.
درک این رابطه میتواند به کشف درمانهای جدید کمک کند
ریبولی گفت: «با بررسی صدها ژن، ما یک پروفایل ژنتیکی شناسایی کردیم که خطر افزایش ابتلا به سرطان را پیشبینی میکند و دریافتیم که این پروفایل، با کاهش خطر ابتلا به زوال عقل مرتبط است.»
به گفته ریبولی، عوامل ژنتیکی خاص ممکن است در بازسازی بافتها نقش داشته باشند.
او گفت: «فاکتورهای رشد یک خانواده بزرگ از مولکولها هستند که بازسازی و رشد بافتها را تنظیم میکنند که معمولا با سلامت بهتر قلب و عروق مرتبط هستند.»
ریبولی افزود: «داشتن ترکیب ژنتیکی که تکثیر را ترجیح میدهد، به بازسازی بهتر بافتها و رگهای خونی کمک میکند، اما ممکن است خطر ابتلا به برخی از سرطانها را هم اندکی افزایش دهد.»
او تاکید کرد یافتههای شگفتانگیز میتوانند خطهای جدیدی از تحقیقات را در این زمینه باز کنند.
بهعنوان مثال، مدتهاست که مشخص شده که افراد مبتلا به دیابت، ریسک بالاتری برای ابتلا به سرطان دارند اما با یک استثنای قابل توجه: مردان مبتلا به دیابت، ۱۰ تا ۲۰ درصد کمتر احتمال دارد که به سرطان پروستات مبتلا شوند.
ریبولی این پرسش را مطرح کرد که چرا دیابت داشتن، با کاهش خطر ابتلا به سرطان پروستات همراه است؛ در حالی که علم به شدت میکوشد فاکتورهای خطرآفرین را درباره آن درک کند.
به همین ترتیب، تحقیقات در مورد رابطه معکوس بین سرطان و زوال عقل ممکن است به درک بهتر مسیرهای مولکولی جدیدی کمک کند که در توسعه زوال عقل یا محافظت از افراد در برابر آن نقش دارند.
ریبولی گفت: «شما پنجرهای را باز میکنید و ناگهان یک افق جدید میبینید.»
سرطان با رشد غیرقابل کنترل سلولها مرتبط است، در حالی که زوال عقل به مرگ بیش از حد نورونها مربوط میشود.
میکیانگ پارک از موسسه علوم و فناوری کره جنوبی، اخیرا مقالهای درباره نتایج تحقیقاتی در زمینه مکانیسمهای مولکولی را منتشر کرده است که بهطور معکوس در سرطان و تخریب تدریجی نورونهای عصبی (نورودژنراسیون) عمل میکنند.
بر اساس این مقاله، برخی به مقاومت بیشتر در برابر مرگ سلولی و برخی دیگر به افزایش خطر مرگ سلولی منجر میشوند.
میتوکندریهای ناکارآمد که نیروگاههای سلولی هستند، ممکن است پیوندی اساسی بین سرطان و نورودژنراسیون ایجاد کنند.
این فرضیه ۱۰ سال پیش از سوی جین درایور و لوید دمیتریوس بر اساس استدلالهای ریاضی مطرح شد.
کشف رابطه معکوس بین سرطان و بیماریهای نورودژنراتیو در نهایت ممکن است به درمان یا پیشگیری از این شرایط شایع کمک کند اما بسیاری از سوالات هنوز بیپاسخ ماندهاند.
ارین ابنر گفت: «سرطان و زوال عقل در واقع مجموعهای از بیماریهای مختلف هستند. ما دادههای دقیقی برای نتیجهگیریهای قطعی در مورد هر نوع بیماری خاصی نداریم.»
علاوه بر این، هم در آلزایمر و هم سرطان، یک دوره نهفتگی طولانی بین بروز پاتولوژی و شروع علائم وجود دارد که سوالاتی را درباره زمانبندی این رابطه معکوس مطرح میکند.
این یافتههای مرموز در حال حاضر هیچ ارتباط عملی ندارند.
ابنر گفت: «اما حتی اکنون، ممکن است برای بازماندگان سرطان تسلی کوچکی مبنی بر این باشد که در آینده اوضاع برایشان کمی آسانتر خواهد بود.»
تصور علمی ما از حافظه در آستانه تحولی بنیادین قرار گرفته است. بر اساس پژوهشهای نوین، توانایی ذخیره و پردازش خاطرات، برخلاف باور پیشین، تنها به نورونهای مغزی محدود نمیشود و سلولهای دیگر بدن نیز از این توانایی برخوردارند.
به گزارش نوروساینس نیوز، مطالعهای که پژوهشگران دانشگاه نیویورک انجام دادند، نشان میدهد ویژگی منحصر به فرد نورونهای مغزی در فعالسازی «ژن حافظه» در پاسخ به محرکهای شیمیایی، تنها محدود به مغز نیست و سلولهای دیگر بدن نیز این توانایی را دارند.
اهمیت این یافته را میتوان از دو جنبه بررسی کرد؛ از یک سو، این پژوهش خاطرنشان میکند که یادگیری از طریق تکرار میتواند ویژگی ذاتی تمام سلولهای بدن باشد و از سوی دیگر، این مطالعه جدید میتواند مسیرهای نوینی را در درمان اختلالات حافظه و یادگیری بگشاید.
نیکولای کوکوشکین، پژوهشگر ارشد این تحقیق، که نتایج آن در مجله «نیچر کامیونیکیشنز» منتشر شد، گفت: «اگرچه همواره یادگیری و حافظه را منحصر به مغز و سلولهای مغزی میدانستیم، پژوهش ما نشان میدهد که سلولهای دیگر بدن نیز میتوانند یاد بگیرند و خاطرات را شکل دهند.»
بررسی اثر تکرار فاصلهدار در سلولهای غیرعصبی انسان
هدف این پژوهش، درک بهتر رفتار سلولهای غیرمغزی در فرآیند حافظه بود. بهطور خاص، محققان به دنبال بررسی این موضوع بودند که آیا این سلولها نیز از یک ویژگی شناختهشده عصبی به نام «اثر تکرار فاصلهدار» بهره میبرند یا خیر.
«اثر تکرار فاصلهدار» یکی از ویژگیهای کلیدی در شکلگیری حافظه است. این اثر بیانگر این واقعیت است که انسانها در یادگیری مطالب با فواصل زمانی مشخص، عملکرد بهتری نسبت به یادگیری فشرده دارند.
به عبارت دیگر، مطالعه با فاصلههای زمانی منظم، نسبت به روش فشرده (که بهطور معمول برای آمادگی در آزمونها مورد استفاده قرار میگیرد)، اثربخشی بیشتری در حفظ اطلاعات دارد.
بررسی رفتار سلولهای غیرمغزی در فرآیند یادگیری
محققان در این پژوهش به مطالعه دو نوع سلول غیرمغزی انسانی در محیط آزمایشگاه پرداختند. آنها سلولهایی از بافت عصبی و کلیه را انتخاب کردند و در شرایطی مشابه سلولهای مغزی قرار دادند.
در این آزمایش، سلولها در معرض الگوهای متنوعی از سیگنالهای شیمیایی قرار گرفتند، درست مانند فرآیندی که هنگام یادگیری اطلاعات جدید در مغز رخ میدهد و نورونها با انتقالدهندههای عصبی تعامل میکنند.
محققان این فرآیند را در طول زمان تکرار کردند تا چگونگی یادگیری این سلولها را بررسی کنند.
واکنش شگفتانگیز سلولهای غیرمغزی در فرآیند حافظه
آزمایشها نشان داد که سلولهای غیرمغزی، درست مانند نورونهای مغز، توانایی فعالسازی «ژن حافظه» را دارند.
این همان ژنی است که در مغز، هنگام شناسایی الگوهای اطلاعاتی و بازسازی اتصالات عصبی برای شکلگیری خاطرات فعال میشود.
برای پایش فرآیند حافظه و یادگیری، دانشمندان با مهندسی ژنتیک، سلولهای غیرمغزی را طوری تغییر دادند که پروتئینی درخشان تولید کنند. این پروتئین نشان میداد که ژن حافظه چه زمانی فعال و چه زمانی غیرفعال میشود.
کشف الگوی یادگیری در سلولهای غیرمغزی
یافتههای پژوهش حاکی از آن است که این سلولها توانایی تشخیص الگوی تکرار پالسهای شیمیایی را دارند.
این پالسها که از روی انتقالدهندههای عصبی در مغز شبیهسازی شده بودند، به جای یک محرک طولانی و پیوسته، بهصورت متناوب ارائه میشدند، درست مانند نورونهای مغز ما که در فرآیند یادگیری به جای دریافت حجم زیادی از اطلاعات در یک جلسه، آن را در فواصل زمانی دریافت میکنند.
همچنین مشخص شد زمانی که این پالسها با فاصلههای زمانی منظم ارسال میشدند، «ژن حافظه» قویتر و طولانیتر فعال میماند، در مقایسه با حالتی که همان میزان محرک به صورت یکجا ارائه میشد.
سلولهای بدن و یک ویژگی مشترک شگفتانگیز
کوکوشکین، دانشیار بالینی علوم زیستی در دانشگاه نیویورک و پژوهشگر مرکز علوم عصبی این دانشگاه، گفت: «این یافتهها به روشنی اثر تکرار فاصلهدار را نشان میدهند. این پژوهش آشکار میسازد که توانایی یادگیری به روش تکرار با فاصله زمانی، تنها محدود به سلولهای مغزی نیست، بلکه میتواند یک ویژگی بنیادین در تمام سلولها باشد.»
افقهای نوین در درک ساز و کار حافظه
به گفته پژوهشگران، این یافتههای نوین علاوه بر گشودن مسیرهای جدید در مطالعه حافظه، میتواند دستاوردهای ارزشمندی در حوزه سلامت به همراه داشته باشد.
کوکوشکین افزود: «این کشف، دریچههای جدیدی را به سوی درک بهتر ساز و کار حافظه میگشاید و میتواند به توسعه روشهای موثرتر برای تقویت یادگیری و درمان اختلالات حافظه بینجامد.»
او افزود: «این یافتهها نشان میدهد که باید نگاه تازهای به عملکرد بدن داشته باشیم، نگاهی شبیه به آنچه به مغز داریم. برای مثال، باید به این بیندیشیم که چگونه پانکراس الگوی وعدههای غذایی پیشین را به خاطر میسپارد تا سطح قند خون را متعادل نگه دارد، یا چگونه یک سلول سرطانی میتواند الگوی شیمیدرمانی را در حافظه نگه دارد.»
بر اساس این یافتهها، حافظه ویژگی مشترک تمام سلولهای بدن است و درک بهتر ساز و کار آن میتواند به پیشرفتهای چشمگیری در حوزه پزشکی و درمان منجر شود.
تحقیقات جدید نشان میدهد منشا انفجارهای رادیویی سریع (FRBs) که از مرموزترین پدیدههای کیهانی به شمار میروند، احتمالا در کهکشانهای عظیم و غنی از عناصر سنگین و در ارتباط با ستارگان مغناطیسی (مگنتارها) است.
روزانه میلیونها انفجار انرژی کیهانی با نام انفجارهای رادیویی سریع رخ میدهند.
این پدیدهها تنها در چند میلی ثانیه، انرژی معادل تابش خورشید در یک روز را آزاد میکنند، اما کوتاه بودن زمان این انفجارها باعث شده که مطالعه عمیق درباره منشا و ساز و کار تشکیل آنها دشوار باشد.
کشف جدید: ارتباط با کهکشانهای عظیم و مگنتارها
بر اساس پژوهشهایی که تیمی از اخترشناسان به سرپرستی کریتی شارما از موسسه فنآوری کالیفرنیا به انجام رساندند، انفجارهای رادیویی سریع ناشی از ستارگان مغناطیسی نادری به نام مگنتارها هستند که احتمالا از ادغام دو ستاره به وجود میآیند.
مگنتارها (Magnetars)
مگنتارها نوعی ستاره نوترونی بسیار نادر و عجیب هستند که با میدان مغناطیسی فوقالعاده قوی خود شناخته میشوند.
این میدانها میتوانند ۱۰۰ تریلیون تا هزار تریلیون بار قویتر از میدان مغناطیسی زمین باشند که این موضوع، مگنتارها را به قویترین آهنرباهای جهان تبدیل میکند.
محیط غنی از فلزات: عامل اصلی شکلگیری مگنتارها
تیم تحقیقاتی در این پژوهش با بررسی کهکشانهای میزبان، حدود ۳۰ انفجار رادیویی سریع را مورد مطالعه قرار دادند.
یافتههای این پژوهش نشان داد این کهکشانها محیطی غنی از فلزات دارند. در ستارهشناسی، هر عنصری سنگینتر از هیدروژن و هلیوم بهعنوان «فلز» طبقهبندی میشود.
این محیط غنی از فلزات فرایند انتقال جرم میان ستارگان دوتایی را تسریع میکند. در این سیستمها، ستاره بزرگتر مواد دریافتشده از همراه خود را میسوزاند و میدانهای مغناطیسی شدیدی را به وجود میآورد.
هرچند این یافتهها سرنخهای مهمی درباره منشا انفجارهای رادیویی سریع ارائه میدهد، اما بسیاری از جنبههای این پدیده همچنان مبهم باقی مانده است.
یکی از سوالات بزرگ این است که چرا برخی از این انفجارها بهصورت مکرر رخ میدهند و حتی در یک روز چندین بار تکرار میشوند، در حالی که برخی دیگر تنها یکبار به وقوع میپیوندند.
این پژوهش که در مجله نیچر منتشر شده، نشاندهنده گامی مهم در درک ماهیت این پدیدههای کیهانی است.
با این وجود، دانشمندان معتقدند که برای کشف کامل اسرار این پدیده، به تحقیقات بیشتری نیاز است.