از آغاز حمله روسیه به اوکراین حدود ۳ میلیون زن و کودک اوکراینی کشورشان را ترک کردهاند. بر اساس اعلام سازمان ملل، این فرار بزرگترین موج مهاجرت از جنگ جهانی دوم بدین سو است. اما در بحبوحه موج فرار، جماعتی هم خود را به آب و آتش میزنند تا به اوکراین بازگردند.
گزارش سیمون شاه، خبرنگار تایم، روایتی از بازگشت مادران اوکراینی به این کشور برای پیوستن به فرزندانشان و یا نجات دادن آنها از آتش جنگ است.
در شهر لویو، واقع در غرب اوکراین، الیسا کوشلوا در خیابانها راه میرود، آنچنان منتظر است که حتی میترسد پلک بزند. هودی و شلواری با عکس میکیموس پوشیده است. برف روی موی قرمزش مینشیند. هوا فقط ۴ درجه است.
الیسای ۳۲ ساله از پسر ۹ سالهاش در ماریوپل جدا افتاده است؛ الیسا هنگامی که جنگ در اوکراین شروع شد در اسپانیا بود. این اولین سفر در تمام طول عمرش به خارج اوکراین بود. پسر الیسا همراه پدر و مادربزرگش زندگی میکند و روزهاست که تماس الیسا با او قطع شده و چشم از موبایلش برنمیدارد و چشم روی چشم نمیگذارد، مبادا پیامی برسد و او خواب باشد. الیسا میگوید که رسیدن به پسرش، تنها آرزوی اوست.
الیسا وقتی در اسپانیا بود تقریبا هر روز با پسرش تماس ویدیویی داشت و رقص امواج و غروب آفتاب را به او نشان میداد. پسرش هم مدال اولین مسابقه تکواندویی که شرکت کرده بود را با غرور رو به دوربین گرفته بود تا او ببیند.
اما ۲۴ فوریه و روز حمله روسیه به اوکراین رسید. الیسا شتاب کرد تا خودش به ماریوپل برساند، اما حالا پس از سه هفته، تازه به لویو رسیده است. شهری بزرگ در مرز با لهستان که حالا به پناهگاه امنی برای اوکراینیهایی که از جنگ فرار میکنند تبدیل شده است. او گفت که همه سعی میکنند او را از رفتن به ماریوپل منصرف کنند.
اگرچه موج بزرگی از فرار از اوکراین جریان دارد، مردان ۱۸ تا ۶۰ ساله از خروج از اوکراین منع شدهاند و اگرچه اعزام به جنگ اجباری وجود ندارد، اما در اوکراین، نجنگیدن مردان مایه شرمساری محسوب میشود. دولت اوکراین از زنان خواسته خانوادههایشان را اولویت بدهند.
در مقایسه با جمعیتی که خارج میشوند، شمار کمتری به اوکراین برمیگردند تا به صف مبارزه بپیوندند. بر اساس آمار گارد مرزی اوکراین، از زمان آغاز جنگ، تقریبا حدود ۲۶۰ هزار اوکراینی به کشورشان بازگشتهاند. بیشتر این شمار مردهاییاند که میخواهند سلاح به دست بگیرند.
از هر ۵ نفر، یک نفر زن است که برخی از این زنان هم عازم نبرد خواهند بود. اما اکثریت، زنانیاند که پیش خانوادهشان برمیگردند؛ مادربزرگی که میرود تا از فرزند پسر ارتشیاش نگهداری کند، دخترانی که برمیگردند تا کنار پدر و مادر سالمندشان باشند، خواهرانی که برمیگردند تا کمک شریک زندگی برادرشان باشند و مادرانی مانند الیسا که با یک دنیا امید و آرزو برای در آغوش کشیدن فرزندانشان به اوکراین بازمیگردند.
داستان الیسا از ایستگاه قطار شهر پرزمیسی در لهستان آغاز شد. البته او تنها مادری نبود که میرفت تا به فرزندش بپیوندد.
ناتالی خمل ۳۳ ساله، مادر دیگری است که از بیتالمقدس در اسرائیل به اوکراین بازمیگشت تا کنار فرزندان ده و چهاردهسالهاش باشد که با پدرشان، همسر سابق ناتالی، نزدیک کییف، پایتخت، زندگی میکنند. در محدوده همان شهرهای کوچک حومه کییف که موشکهای روسیه اخیرا بر سرشان فرود آمد و جان شمار بالایی از غیرنظامیان را گرفت.
ناتالی میگوید که هیچچیز جز رسیدن به بچههایش برایش مهم نیست و اگر مجبور شود پیاده خودش را به آنها میرساند. او گفت که فرزندانش گفتهاند حتی فکر برگشتن به اوکراین را از سرش بیرون کند اما او راه دیگری ندارد، باید برود که با آنها باشد.
آنسوتر آنا آبراموسوا نشسته و از فنجانی کوچک چای مینوشد. آنا ۳۵ ساله، دامپزشک بود اما تابستان گذشته منطقه دونباس، در شرق اوکراین را بهمقصد لهستان ترک کرد تا در یک انبار شرکت آمازون مشغول به کار شود. او یکی از صدها هزار زن اوکراینی است که هر ساله برای کار روانه خارج میشوند تا بتوانند خانوادههایشان را تامین کنند.
آنا برای کار به لهستان رفت تا دو پسر نوجوانش را تامین کند و حالا هم بهخاطر آنها به اوکراین برمیگردد. او میگوید حتی اگر بمب روی سرشان بیفتد «اتفاقی است که افتاده» اما دستکم او هر چه در توانش بوده برای آنها انجام داده است.
همگی سوار قطار میشوند. الیسا به دو قطاری که در جهت مخالف میرود و مادران و کودکان داخل آنها چشم میدوزد. موبایلش را محکم در دستش میچسبد.
خیلی زود، گندمزارهای اوکراین پدیدار میشود و سرعت قطار پیش از توقف در ایستگاه آرام میشود. گارد اوکراینی مسافران را بازرسی میکنند و به داوطلبان خارجی میگویند که کجا نامنویسی کنند. پس از ورود به اوکراین، قطار بار دیگر میایستد و این بار توقف ساعتها طول میکشد. سپس مسافران تخلیه میشوند تا سوار قطاری دیگر شوند. اشک شوق و شادی روان است. ناتالی بهانگلیسی فریاد میزند : «به اوکراین خوش آمدید!»
اما با به راه افتادن قطار و حرف زدن از جنگ، جو تیرهوتار میشود. هر چند نفر حلقه زدهاند و روی گوشیشان اخبار را دنبال میکنند.
وقتی قطار در ایستگاه لویو توقف میکند، شب شده است و سفر دهساعته به پایان میرسد؛ سفری که در روزگار صلح، تنها کمی بیش از دو ساعت طول میکشیده است. مادران از قطار پیاده و در دل تاریکی گم میشوند. همهشان امیدوارند که بتوانند به قطاری که به مقصدشان میرود، برسند.
ناتالی ۲۴ ساعت بعد پیام میدهد که موفق شده فرزندانش را از کییف خارج کند. او که در چرنویستی، در جنوبغرب اوکراین است، سلفی با دخترش آناستازیا میفرستد. هر دو موی سیاهشان را دمموشی بستهاند و خندان در تخت یکدیگر را در آغوش کشیدهاند. ناتالی خیلی زود بچهها را به رومانی خواهد برد و برایشان درخواست ویزای اقامتی اسرائیل خواهد داد.
آنا هم به زادگاهش برگشته است. در راه بازگشت، از کنار تانکهای روسی و غوغای آژیر خطر در گوشش، گذشته است. او میگوید که دیگر هرگز اوکراین را ترک نخواهد کرد. او پسرش وانیا را در تماسی ویدیویی نشان میدهد و میگوید که وانیا خیلی زود به سن پیوستن به ارتش میرسد.
الیسا، در مسافرخانهای در لویو است و میگوید که اخباری که از ماریوپل میرسد تابآوردنی نیست؛ در کوچهها از کشته پشته درست شده است. مادر الیسا که در دنیپرو در مرکز اوکراین زندگی میکند به دخترش گفته همان جایی که مانده بماند و از جایش جم نخورد.
بر اساس آمار مقامهای اوکراینی، دستکم ۲۵۰۰ غیرنظامی در ماریوپل جانشان را از دست دادهاند. ماریوپل، شهری با نیممیلیون جمعیت آماج حمله نیروهای روسیه است. برق و گرما و آب و ارتباط و همهچیز از دست رفته و مردم رفتگانشان را در گورهای دستهجمعی دفن میکنند. راه فرار مردم مینزده و پرخطر است اما افراد کمی توانستهاند شهر را ترک کنند. الیسا امیدوار است پسرش یکی از آنها باشد.
پس از تقریبا دو هفته سکوت و بیخبری، تلفن همسر سابق الیسا زنگ میخورد و او گوشی را جواب میدهد. صدای پسر الیسا هم از آن سوی خط میآید. الیسا که در قطاری به سمت شرق میرود میگوید شادی او وصفناپذیر است. او میگوید که جای پسر و همسر سابقش هنوز بیخطر نیست اما آنها به امنیت نزدیکتر شدهاند.
رییس آژانس زنان سازمان ملل در اولین نشست حضوری خود پس از همهگیری، گفت زنان و دختران در همه بحرانها و درگیریها بیشترین هزینه را میپردازند؛ از میانمار و افغانستان گرفته تا هائیتی و اکنون جنگ وحشتناک در اوکراین که به این فهرست میپیوندد.
سیما باهوس، معاون دبیرکل سازمان ملل در جلسه افتتاحیه نشست سالانه کمیسیون وضعیت زنان گفت هر روز که از جنگ میگذرد آسیب بیشتری به زندگی، امید و آینده زنان و دختران اوکراینی وارد میشود.
او افزود این واقعیت که جنگ بین دو کشور تولیدکننده گندم و نفت است، امنیت غذایی و دسترسی به خدمات اولیه و ضروری را در سراسر جهان تهدید میکند و «این نیز بیشترین تاثیر را بر زنان و دختران خواهد گذاشت».
باهوس گفت: «من دعا میکنم که آنها (زنان) و همه کسانی که جنگ را تجربه میکنند به زودی روی صلح را ببینند.»
توانمندسازی زنان در مقابله با تغییرات اقلیمی در اولویت بحثهای نشست دو هفتهای امسال قرار دارد. این اولین جلسه حضوری کمیسیون بررسی وضعیت زنان در سه سال گذشته و پس از همه گیری ویروس کروناست.
باهوس گفت: «مانند همه بحرانها، تغییرات آبوهوایی نیز بیشترین هزینه را برای زنان و دختران دارد.»
او که مدیر اجرایی سازمان ملل متحد زنان است، گفت این امر به ویژه در مورد زنانی که نتوانستهاند مناطق جنگی را ترک کنند، زنان سرپرست خانوار، زنان روستایی، دختران جوانی که به دلیل طی مسیری طولانی برای آوردن آب در زمان خشکسالی ترک تحصیل میکنند، زنانی که نمیتوانند به زمین دسترسی داشته باشند، زنان مسن و زنان بدون دسترسی به منابع مالی صدق میکند.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، با بیان اینکه جهان هنوز تحت سلطه مردان است گفت: «این نتیجه هزاران سال حاکمیت مرد سالاری است که زنان را کنار گذاشته و مانع از شنیده شدن صدای آنها شده است.»
گوترش گفت: «بحران آبوهوایی، آلودگی، بیابانزایی و از دست دادن تنوع زیستی همراه با همهگیری کووید-۱۹ و تاثیر جنگ اوکراین و سایر درگیریها همه را تحت تاثیر قرار میدهد اما زنان و دختران با بزرگترین تهدیدها و عمیقترین آسیبها مواجهاند.»
دبیرکل سازمان ملل در ادامه افزود: «زمانی که منابع طبیعی محلی از جمله غذا و آب در معرض تهدید قرار میگیرند و جایگزینی برای آنها وجود ندارد زنان بیشترین آسیب را میبینند. تغذیه، درآمد و معیشت زنان کشاورز به طور نامتناسبی تحت تاثیر بحرانهای زیست محیطی و اقلیمی شدید مانند خشکسالی و سیل قرار گرفته است.»
گوترش گفت شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد بین ازدواج کودکان و استثمار آنها و بحران اقلیمی ارتباط وجود دارد. تحقیقات نشان میدهد در زمان وقوع بلایای طبیعی که اکنون رو به افزایش است «زنان و کودکان ۱۴ برابر بیشتر از مردان در معرض مرگ قرار دارند».
گلادیس آکوستا وارگاس، رییس کمیته رفع تبعیض علیه زنان، نیز گفت جنگ در اوکراین بر غیرنظامیان، از جمله تعداد زیادی از زنان و کودکان پناهنده که مجبور شدهاند عزیزان خود را در اوکراین رها کنند، تاثیر گذاشته است. او خواستار پایان دادن به خصومتها و تلاش برای برقراری صلح شد که مشارکت برابر زنان را تضمین میکند.
این کمیته بر اجرای کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان که توسط ۱۸۹ کشور تصویب شده، نظارت میکند. کمیسیون بررسی وضعیت زنان با ۴۵ عضو، ارگانی از سازمان ملل متحد است که برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان را ترویج میکند و یکی از نهادهای اداره کننده سازمان زنان وابسته به سازمان ملل است.
وارگاس گفت همهگیری «متاسفانه توجه جهان را از بحران اقلیمی و خشونت مبتنی بر جنسیت علیه زنان و دختران دور کرده است».
وارگاس ضمن اشاره به زنان و دخترانی که باید مسافت بیشتری را برای آوردن آب طی کنند گفت تخریب منابع طبیعی خشونت مبتنی بر جنسیت را تشدید میکند زیرا این زنان با خطرات خشونت جنسی بیشتری روبرو شوند.
او افزود کمیته رفع تبعیض علیه زنان همچنین نگران افزایش حملات، تهدیدها، آزار و اذیت و کشتار آن دسته از زنان بومی است که از حقوق زیستمحیطی، زمینی و سرزمینی خود دفاع میکنند.
عبدالله شهید، رییس مجمع عمومی سازمان ملل، از اعضای جلسه خواست تا تبعیض و کلیشههای جنسیتی را به چالش بکشند.
او گفت: «زنان جوان فعال در حوزه محیط زیست به یک جنبش جهانی زیست محیطی جان دادهاند. رهبران سیاسی زن پیشتاز توافقنامه آب و هوایی پاریس در سال ۲۰۱۵ بودهاند و زنان در کشورهای در حال توسعه با اتخاذ شیوههای پایدار جوامع خود را متحول میکنند.»
او خواستار رژیمهای مالیاتی پیشرفته و «سیاستهای تامین بودجه بر مبنای جنسیت شد که حقوق اقتصادی زنان و دسترسی به خدمات عمومی را افزایش میدهد و در عین حال تبعیض و نابرابری را جبران میکند».
شهید همچنین خواستار حضور بیشتر زنان در تصمیمگیریهای کلان اقلیمی و حوزههای دیگر شد و خاطرنشان کرد که در تاریخ ۷۶ ساله سازمان ملل تنها چهار زن بهعنوان رییس مجمع عمومی در یک دوره یکساله خدمت کردهاند و هرگز یک دبیرکل زن وجود نداشته است.
او گفت: «من شخصا از جایگاه خودم خواستار این هستم که دبیر کل بعدی زن باشد. در این فراخوان به من بپیوندید.»
جنگی که ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه علیه اوکراین به راه انداخته و اقدامات او در جهت بر هم زدن نظم امنیتی گسترده در اروپا میتواند به تغییرجهتدهی تاریخی آمریکا در دفاع از قاره سبز بینجامد.
بسته به اینکه ولادیمیر پوتین چقدر در این جنگ پیش برود، اقدامات او میتواند انباشتن شماری از نیروهای نظامی آمریکا در اروپا را در پی داشته باشد که از زمان جنگ سرد بدین سو، بیسابقه بوده است.
آسوشیتدپرس در گزارشی تحلیلی نوشته دورنمای ردپای گستردهتر نظامی آمریکا در اروپا، حتی نسبت به رویکرد دو سال پیش این کشور هم چرخشی بارز محسوب میشود.
بر اساس این گزارش، در سال ۲۰۲۰، دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا دستور خروج هزاران سرباز این کشور از خاک آلمان را صادر کرد. اما تنها چندین روز پس از بر سر کار آمدن جو بایدن، او این فرمان ترامپ را پیش از آنکه به مرحله اجرایی شدن برسد، متوقف کرد. دولت بایدن، با وجود آنکه بایدن چین را تهدید اصلی طولانیمدت برای امنیت آمریکا میداند، باز هم بر اهمیت ناتو تاکید کرد.
حمله روسیه به اوکراین
الکساندر ورشبو، سفیر سابق آمریکا در روسیه و معاون سابق دبیرکل ناتو، بر این باور است که آمریکا وارد عصر جدیدی از درگیری پایدار با روسیه شده است. ورشبو معتقد است که آمریکا باید در همکاری با متحدان ناتو، موضعی هر چه محکمتر در برابر تهدیدات هر چه بیشتر روسیه شکل دهد؛ بهویژه با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی روسیه که به سه کشور اروپای شرقی حوزه دریای بالتیک که پیشتر جزو اتحاد جماهیر شوروی بودند، نزدیک است.
در همین راستا، لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا برای رایزنی درباره اوکراین، به اروپا و مقر ناتو در بروکسل، پایتخت بلژیک، رفته است و پس از آن، روانه دو کشور اروپای شرقی اسلوواکی و بلغارستان میشود. آستین حدود یک ماه پیش نیز پس از سفر به بلژیک برای حضور در جلسه ناتو، به لهستان و لیتوانی، دو کشور متحد ناتو در جبهه شرقی سفر کرد.
تنها در طی دو ماه گذشته، حضور نیروهای آمریکایی در اروپا از ۸۰ هزار نیرو به صد هزار نیرو رسیده است که این تقریبا در حدود شمار این نیروها در سال ۱۹۹۷ و زمانی است که آمریکا و متحدان ناتو در صدد گسترش اتحاد خود برآمدند، همان اتحادی که پوتین تهدیدی برای روسیه میپندارد و در صدد تغییر آن است.
بنا بر مدارک پنتاگون، در سال ۱۹۹۱، سال فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی، ایالات متحده ۳۰۵ هزار نیرو در اروپا داشت که ۲۲۴ هزار تن از آنها در آلمان مستقر بودند. این شمار بهتدریج کاهش یافت و به ۱۰۱ هزار نیرو در سال ۲۰۰۵ و ۶۴ هزار نیرو در سال ۲۰۲۰ رسید.
شمار مضاعفی از نیروهای آمریکا که در سال جاری میلادی عازم اروپا شده است نیز گرچه موقتی خوانده شده است اما قطعیتی در این باره که این نیروها تا چه زمانی در اروپا خواهند ماند، وجود ندارد.
بر اساس ارزیابی اخیر پنتاگون از حضور نظامی آمریکا در سراسر جهان، حضور و موقعیت نیروهای این کشور در اروپا کمابیش درست است. اما مارا کارلین، از مقامات ارشد پنتاگون، اخیرا گفت که این سازمان باید اطمینان حاصل کند آمریکا در برابر روسیه مجهز به بازدارندگی است و بتواند «۱۵۰ درصد» بگوید که امنیت ناتو تامین است.
کارلین تصریح کرد این اطمینان داشتن تنها از نظر حمله روسیه به اوکراین نیست که اهمیت دارد بلکه در طولانیمدت نیز مهم است.
حمله روسیه به اوکراین نهتنها به بازاندیشی آمریکا درباره ملزومات دفاع منطقهای انجامیده بلکه برای متحدان اروپایی هم به همین شکل بوده است؛ از جمله آلمان که سیاست دیرباز خود مبنی بر عدم صادرات سلاح را برای فرستادن تسلیحات به اوکراین کنار گذاشت. آلمان همچنین متعهد شد که بودجه دفاعی این کشور را به رقم بسیار بالاتری افزایش دهد.
ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه نیز نهتنها خواستار این شده بود که اوکراین از قصدش برای پیوستن به ناتو صرفنظر کند، بلکه اصرار داشت ناتو نیروهایش را از جبهه شرقی خارج کند.
ایالات متحده و ناتو این خواسته پوتین را با توسل به این دلیل که این خواسته در تضاد با حقوق اساسی ملتهای عضو ناتو در جبهه شرق برای تصمیمگیری درباره روابط خارجی خودشان است، رد میکنند. دلیل دیگر ناتو و آمریکا، تعهد اساسی ناتو به تامین امنیت برابر برای تمامی اعضای آن عنوان شده است.
اگر روسیه کنترل تمامیت اوکراین را به دست بگیرد در مرز کشورهای دیگر متحد ناتو از جمله رومانی، اسلوواکی و مجارستان قرار خواهد گرفت. لهستان و لیتوانی هم با شهر کالنینگراد که متعلق به روسیه ولی از خاک اصلی این کشور جداست، مرز مشترک دارند. کالنینگراد همچنین محل استقرار ناوگان بالتیک نیروی دریایی روسیه است. نگرانی دیگر این است که پوتین تصمیم بگیرد به «باریکه سووالکی» هم دستاندازی کند. باریکه سووالکی یک گذرگاه زمینی بیش از ۹۶ کیلومتری است که کالنینگراد را به بلاروس متصل میکند.
ورشبو معتقد است آمریکا و ناتو باید نیروهای بیشتر، مجهزتر و ثابت به اروپای شرقی اعزام کنند.
چنین گذاری از اعزام نیروی کمتر به بیشتر، همانی است که پوتین گسترش ناتو به جبهه شرق میخواند و تهدیدی برای روسیه میانگارد. پوتین بارها گفته است که دیگر چنین اقدامی را برنمیتابد. او خواستار بازگشت آمریکا به توافق سال ۱۹۹۷ بین روسیه و ایالات متحده، موسوم به شورای مشترک دائمی ناتو-روسیه شده است.
در آن توافق مسکو پذیرفت که ناتو، لهستان، مجارستان و جمهوری چک را به عضویت در ناتو دعوت خواهد کرد. در این سند آمده است ناتو از استقرار نیروی دفاعی ثابت مضاعف در قلمرو اعضای جدید خود چشمپوشی خواهد کرد.
اما آیا چنین مورد آمده در توافق، ناتو را از امکان انباشت نیرو در اروپای شرقی بازمیدارد؟ خیر. بنا بر عقیده صاحبنظران، پایبندی به محدودیت در حضور نظامی ناتو در اروپای شرقی که در توافقنامه ۱۹۹۷ ناتو-روسیه آمده است در وضعیت فعلی حمله روسیه به اوکراین، رنگ میبازد.
تنها در عرض چندین روز، حمله روسیه به اوکراین به یکی از بزرگترین درگیریهای نظامی در اروپا از زمان جنگ جهانی دوم تبدیل شده است. دود آتشی که در اوکراین میسوزد ممکن است دید جهان را به روی عاقبت این جنگ و یا اینکه چه کسی پیروز میدان میشود یا شکست میخورد تیرهوتار کند.
اگرچه پاسخ قاطعی برای این پرسش وجود ندارد، پژوهشهای دانشگاهی درباره جنگ، میتواند درباره این که عاقبت جنگ اوکراین به چه سمتوسویی خواهد رفت اطلاعاتی به دست دهند.
پژوهشها حاکی از آن است که جادهای منتهی به جنگ به یک «بازی چانهزنی» شباهت دارد؛ مسیری که کشورها در آن بر سر مسائلی از قلمرو و منابع تا میهنپرستی و نحوه حکومتداری با هم به رقابت میپردازند.
بهجای جنگ، که هزینه گزافی صرف آن میشود، طرفین ترجیح میدهند که این اختلافنظرها را در صلح حل کنند. در بهترین حالت، هر دو طرف چنین چیزی را بر اساس سنجیدن احتمال نسبی موفقیتشان در یک جنگ احتمالی انجام میدهند. اما گاهی نیز چنین نمیشود و جنگ روی میدهد.
جنگ معمولا نتیجه یکی از این سه مشکل است: اول اینکه، کشورها ممکن است اطلاعات کافی برای ارزیابی احتمال موفقیت نسبیشان نداشته باشند.
دوم اینکه طرفین ممکن است اطمینان نداشته باشند که توافقی که امروز برای رفع مشکل بین طرفین شکل میگیرد، بعدها هم اعتباری داشته باشد.
در نهایت، کشورها ممکن است نتوانند مسائل مناقشهبرانگیزشان را حل کنند، مخصوصا وقتی که پای قومیت، دین و تنش ایدئولوژیک در میان باشد.
با این رویکرد، جنگ تنها زمانی پایان مییابد که مشکلی که جنگ را آغاز کرده، در میدان نبرد حلوفصل شده باشد. طول جنگ و شکل نبرد، به جنس این مشکل بستگی دارد.
در مورد اوکراین، به نظر میرسد که طرفین روسیه و اوکراین هیچکدام اطلاعات دقیقی درباره میزان احتمال موفقیتشان ندارند. موفقیت در جنگ، محصول دو عامل مهم توانایی برای جنگیدن و تمایل برای متحمل شدن هزینههای آن است.
در ابتدا، ظاهرا آشکار بود که ارتش روسیه از نظر انبار مهمات و شمار نیروها، از ارتش اوکراین بسیار پیشتر است. با این حال، آنچه در آغاز جنگ برای روسیه روشن نبود، این بود که مردم اوکراین بسیار بیشتر از پیشبینی روسها، راغب به مقاومت بودند. روسیه حالا میداند که تمایل مردم اوکراین برای جنگیدن را دستکم گرفته بوده است. اما هنوز برای سنجیدن ابعاد این خطای محاسباتی، زود است.
این حاکی از آن است که هر دو طرف در حل مساله و نداشتن اطلاعات مشکل دارند و در چنین حالتی، کشورها اغلب جنگهای فرسایشی را ادامه میدهند تا تا جایی که یک طرف، جنگ را رها کند.
جنگها همچنین نیازمند اثبات و حمایت ضمنی غیرنظامیاناند. فارغ از نوع حکومت در یک کشور، یک رهبر همچنان به حمایت گروهی از مردم یا یک ائتلاف نیاز دارد تا بر سر قدرت بماند. بقای ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه به اولیگارشها، مافیای روسیه و ارتش این کشور وابسته است. گرچه پوتین کوشیده بود یک سنگر مالی برای حفاظت از اموال و سرمایه اولیگارشها بنا کند، تحریمهای وضعشده کشورهای غربی بیشتر اقدامات او در این زمینه را به باد داده است.
جنگ اوکراین تا به نقطه فعلی هم برای اولیگارشها هزینه بسیار داشته است و این هزینه در طی زمان، تنها سنگینتر خواهد شد. وقتی شماری کافی از ائتلاف پوتین از این جنگ رو برگردانند، این نبود رغبت به جنگ، به پوتین فشار خواهد آورد تا یا این جنگ را تمام کند و یا موضع قدرتی که در آن قرار دارد را به خطر بیندازد. اما اینکه کار کی به چنین جایی کشیده خواهد شد و آیا جایگزین بهتری که به کار این ائتلاف بیاید وجود دارد یا نه، محل پرسش است.
هزینههای جنگ
در ابعاد کوچکتر، پوتین به حمایت عموم جمعیت هم وابسته است؛ چرا که مردم روسیهاند هزینههای جنگ را بهشکل تورم، افول اقتصادی و تلفات میدان نبرد خواهند پرداخت.
پوتین تا به اینجای کار خود را به سه شکل از متحمل شدن چنین هزینههایی حفظ کرده است. او از سیستم انتخابی اعزام به جنگ استفاده میکند که از او در برابر پرداخت هزینه کامل برای تلفات در میدان نبرد محافظت میکند.
دوم اینکه او اسباب رسانه دولتی این کشور را کنترل میکند و دیگر سازمانهای رسانه را هم سانسور کرده تا اطلاعات در دسترس عموم جمعیت را کاهش دهد.
سوم اینکه از آنجا که انتخابات در روسیه آزاد و عادلانه نیست، راهی جز بسیج انبوه و انقلاب برای مردم روسیه نیست تا بتوانند پوتین را براندازند.
سنجش هزینههای جنگ برای اوکراین بسیار آسانتر است. اوکراین کشوری دموکراتیک است که سرسختانه بهدنبال پیوستن به اتحادیه اروپاست. این بدان معناست که اراده عموم جمعیت برای تحمل تبعات هزینههای گزاف جنگ، بیشترین اهمیت را دارد.
بدون حمایت گسترده، مقاومت اوکراین در برابر ارتش روسیه از هم خواهد گسست و این کشور در جنگ شکست خواهد خورد. قاطعیت سرسختانه نیروهای اوکراین تا به این لحظه جنگ، نشان میدهد که چنین چیزی زود اتفاق نخواهد افتاد.
با تشدید تهاجم روسیه، مردم اوکرایناند که هر چه بیشتر هزینههای بالاتری برای این جنگ میپردازند. اما مشاهده آمادگی اوکراین برای تحمل تبعات جنگ در کنار به درازا کشیدن آن، موجب نگرانی خواهد بود. دولتهای غربی برای ارائه کمکهای بشردوستانه و دفاعی به اوکراین، قدم به میدان گذاشتهاند تا از حمایت اوکراینیها از ادامه این جنگ مطمئن شوند.
در نهایت، به نظر میرسد که جنگ اوکراین بهزودی تمام نمیشود، چرا که هر یک از طرفین نبرد به میزان قابلتوجهی زمان برای از میدان به در کردن طرف دیگر نیاز دارد. یا ارتش روسیه با بمباران ناحق اهداف غیرنظامیان موفق به در هم شکستن مقاومت در اوکراین خواهد شد و یا تلفات میدان نبرد و مشکلات اقتصادی داخلی، روسیه را برای ادامه جنگ از پا خواهد انداخت. احتمالا هیچ کدام از این دو سناریو طی تنها چند هفته و یا چند ماه اتفاق نخواهد افتاد.
با افزایش تحریمهای غرب علیه روسیه، این کشور در آستانه نکول و ناتوانی در پرداخت به موقع بدهیهای خود قرار دارد. کارمن راینهارت، اقتصاددان ارشد بانک جهانی، هشدار داد روسیه و متحدش بلاروس بسیار به نکول نزدیک هستند.
هفته جاری سررسید پرداخت ۱۱۷ میلیون دلار بدهی روسیه و زمانی است که مشخص میشود این کشور از پس پرداخت این بدهی به دلار برمیآید یا خیر. در حالیکه روسیه بدهیهای نسبت کمی دارد و سیستم مالی آن نسبت به سایر کشورها کمتر با سایر نقاط جهان یکپارچه شده است، برخی تحلیلگران هشدار میدهند که نکول قریبالوقوع بدهی روسیه میتواند تبعات غیر قابل پیشبینی داشته باشد.
روزنامه بریتانیایی گاردین در مقالهای به مساله نکول روسیه و تاثیر آن بر اقتصاد روسیه و جهان پرداخته است.
نکول چیست؟
نکول زمانی رخ میدهد که وام گیرنده نتواند به موقع بدهی خود را طبق توافق بین طرفین پرداخت کند.
بانک کانادا و بانک انگلستان، که نکولهای دولتی جهانی را بررسی میکنند، ارزش کل بدهیهای دولتی را در سرتاسر جهان ۴۴۳/۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ تخمین زدند که حدود ۰/۵ درصد از بدهی عمومی جهان است.
آرژانتین، بلیز، اکوادور و سورینام دولتهایی هستند که اخیر نکول کردهاند و توانایی پرداخت بدهیهای ارزی خود را ندارند. برخی کشورها مانند آمریکا و بریتانیا همواره خوشحساب بودهاند با این حال، هر دو در گذشته مواردی از نکول داشتهاند؛ بریتانیا در سال ۱۶۷۲ در زمان سلطنت چارلز دوم و آمریکا در سال ۱۸۶۲ در زمان جنگ داخلی آمریکا.
روسیه در ۱۶ مارس دو سررسید پرداخت بدهی یا پرداخت سود دارد، اما یک مهلت ۳۰ روزه خواهد داشت، به این معنی که نکول به طور رسمی دستکم تا آوریل اتفاق نمیافتد.
آخرین بار چه زمانی روسیه نکول کرد؟
روسیه قبلا در طول انقلاب ۱۹۱۷ و در سال ۱۹۹۸، زمانی که اقتصاد این کشور پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ضعیف بود و هزینههای جنگ در چچن به این معنی بود که این کشور قادر به پرداخت بدهیهای خود نبود، نکول کرده است. اما حتی در آن زمان، روسیه قادر بود بدهیهای ارزی خود را پرداخت کند.
بحران موسوم به روبل باعث آسیب جدی به اقتصاد کشورهای همسایه شد و شوک بزرگی به سیستم مالی جهانی وارد کرد، از جمله زیانهای هنگفتی برای صندوق تامین سرمایه آمریکا برای مدیریت سرمایه بلند مدت.
خطر نکول چیست؟
روسیه در سالهای اخیر در واکنش به تحریمهای غرب به علت الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴، با وجود مازاد بودجه و کاهش اتکای خود به دلار آمریکا، موقعیت مالی خود را تقویت کرده است.
بر اساس گزارش موسسه مالی بینالمللی، بدهیهای خارجی روسیه از حدود ۷۳۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ به حدود ۴۸۰ میلیارد دلار کاهش یافته است. از این میزان، ۱۳۵ میلیارد دلار باید ظرف یک سال به طلبکاران پرداخت شود. اما میزان بدهی خود دولت نسبت ناچیز است.
روسیه ۴۰ میلیارد اوراق قرضه به صورت دلار و یورو دارد که برای اقتصاد روسیه در مقایسه با کشورهای دیگر ناچیز است. سرمایهگذاران خارج از روسیه نیز ۲۸ میلیارد دلار از بدهی این کشور را به صورت روبل در اختیار دارند. این مشکل برای شرکتهای روسی که اوراق قرضه بینالمللی آنها اندکی کمتر از ۱۰۰ میلیارد دلار است، بزرگتر است.
چرا ممکن است روسیه نکول کند؟
تحریمهای غرب علیه بانک مرکزی روسیه و بزرگترین وامدهندگان این کشور باعث ایجاد اختلال در تراکنشهای مالی شده است. مسکو در واکنش به این موضوع، سیاست کنترل سرمایه، از جمله تعلیق پرداخت بدهیهای دولتی به سرمایهگذاران خارجی را اعمال کرده است.
وزارت دارایی روسیه اعلام کرده بدهیهای دولتی را به طور کامل و به موقع پرداخت میکند. با این حال، ولادیمیر پوتین گفته نهادهای روسی میتوانند بدهیهای ارزی خود را به روبل با نرخ ارز تعیینشده توسط بانک مرکزی روسیه به ساکنان «کشورهایی که درگیر فعالیتهای خصمانه هستند» پرداخت کنند.
اگر تحریمها غرب اعمال نمیشد، روسیه با انباشت ۶۳۰ میلیارد دلار ذخیره در بانکهای خارجی میتوانست بدهیهای ارزی خود را پرداخت کند. اما آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا با مسدود کردن داراییهای بانک مرکزی روسیه ، بسیاری از این ذخایر را غیرقابل دسترس کردهاند.
آژانس رتبهبندی فیچ (Fitch) در اوایل هفته پیش اعلام کرد رتبه بدهی دولتی روسیه به دومین سطح پایین خود رسیده و گفت که نکول «قریبالوقوع» است.
تبعات نکول برای روسیه چه خواهد بود؟
نکول به دلیل آسیب به اعتبار بدهکاران وام گرفتن را در آینده سختتر و پرهزینهتر میکند. اما روسیه همینحالا نیز پس از حمله به اوکراین در صحنه جهانی منزوی شده است. دولتهای غربی اکنون مانع از ورود سرمایههای جدید دولت روسیه به بازارهای سرمایه، از جمله بازار سرمایه لندن و نیویورک شدهاند.
بر اساس گزارش موسسه مالی بینالمللی، تحریمهایی که هزینه تامین مالی را افزایش میدهند، احتمال به موقعیت مالی دولت ضربه میزند و به طور بالقوه مسکو را مجبور به کاهش هزینهها یا افزایش مالیات میکند.
تبعات نکول در خارج از روسیه چه خواهد بود؟
هدف قرار دادن سیستم مالی روسیه برای اعمال فشار اقتصادی در داخل کشور است، اگرچه ممکن است اثرات غیرمستقیم گستردهتری بر سیستم بانکی جهانی داشته باشد.
با این حال، بسیاری از اقتصاددانان، از جمله اندرو بیلی، رییس بانک مرکزی انگلستان، میگویند پیوند مالی روسیه با سایر نقاط جهان ناچیز است و اهمیت سیستماتیک ندارد.
بر اساس دادههای بانک تسویه بین المللی، حدود ۱۲۱ میلیارد دلار ذخیره مالی در بانکهای خارجی، عمدتا اروپا، وجود دارد که در صورت نکول روسیه ضرر خواهند کرد. موسسه مالی بینالمللی برآورد کرده که بانکهای خارجی نقش کوچکی در این کشور دارند و تنها ۶/۳ درصد از کل داراییهای روسیه را در اختیار دارند.
بخش خصوصی روسیه عمدتا برای تامین مالی خود به وامهای بانکهای دولتی وابسته است. سرمایهگذاری خارجی در بازار بدهیهای دولتی روسیه هماکنون ۲۰ درصد از کل بدهیهای معوق است. عدم اطمینان از وضعیت سیاسی از سال ۲۰۱۴ شروع شده، خریداران خارجی را دلسرد کرده است.
راینهارت از بانک جهانی به رویترز گفت تبعات اقتصادی تحریم روسیه تاکنون محدود بوده است، اما همچنان خطر وجود دارد.
او گفت: «من نگران چیزهایی هستم که نمی بینم. موسسههای مالی از سرمایه خوبی برخوردارند، اما ترازنامهها اغلب مبهم هستند... مساله نکول بخش خصوصی روسیه است و نمی توان ساده با آن برخورد کرد.»
اوکراین کشوری است با میراث فرهنگی بسیار غنی و پر از مکانهایی با اهمیت تاریخی، هنری و باستانشناسی شگرف. در این کشور گرفتار جنگ میتوان از بناهای میراث جهانی یونسکو مانند کلیسای جامع سنت سوفیا در کییف تا نمونههایی نفیس از معماری سبک باروک یاد کرد.
اما این تاریخ غنی فرهنگی اکنون با خطر نابودی در جنگ روسیه مواجه است. اولنکا پونی استاد مطالعات اوکراینشناسی در دانشگاه کمبریج در مقالهای که در وبسایت کانورسیشن منتشر شده به بخشهایی از این میراث فرهنگی و خطری که آن را تهدید میکند، پرداخته است.
او نوشته ماشین جنگی روسیه در اوکراین در حال حرکت است، نیروهای نظامی مردم غیرنظامی را بیرحمانه مورد هدف قرار میدهند. توپخانههای سنگین، راکتها و حملات هوایی که برای تضعیف روحیه مردم اوکراین به کار گرفته میشوند، شهرها و آثار باستانی گرانبهای آنها را ویران میکنند.
کییف، پایتخت اوکراین، زیر بمباران شدید قرار دارد. موزه تاریخ طبیعی شهر برخی از قدیمیترین نمونههای معماری را در خود جای داده است. کلبههایی که از استخوانهای ماموت ساخته شدهاند و قدمت آنها به ۱۵ هزار سال پیش در عصر حجر قدیم (دوران پارینه سنگی) میرسد.
شاید شناختهشدهترین اثر هنری تمدنهای اولیه اوکراین، یک سینه سکایی باشد. قدمت سینه سکایی که در یک تپه باستانی یافت شده به قرن چهارم قبل از میلاد باز میگردد. این اثر از طلای ۲۴ عیار ساخته شده و ۱/۱۵ کیلوگرم وزن دارد که با صحنههایی از زندگی روزمره بشر و حیوانات با ظرافت تزئین شده است.
محل نگهداری کنونی این سینه سکایی، موزه گنجینههای تاریخی اوکراین واقع در صومعه غارهای کییف است. بمباران این موزه تاریخ باستانشناسی و بصری فرهنگهای گوناگون و منحصر به فرد اوکراین را از بین میبرد. آثار هنری سکایی اوکراین قبلا در دوره شوروی نیز از این کشور به موزههای روسیه منتقل شدهاند.
صومعه غارها در کییف یک بنای تاریخی مربوط به قرن یازدهم میلادی و جزو میراث جهانی یونسکو و از مقدسترین صومعهها در شرق اروپاست؛ بنایی با غارهای زیرزمینی و کلیساهای چندگانه و آثار تاریخی شگفتانگیز که تصویرگر سبکهای معماری و هنری قرون وسطی، آغاز دوره مدرن و عصر مدرن است.
به نوشته پونی، یکی دیگر از آثاری که در زمره میراث جهانی و گوهر یکتای کییف است، کلیسای جامع سنت سوفیاست که بنایی متعلق به قرن یازدهم است. کلیسای جامع سنت سوفیا با گنبدهای طلایی چندگانه و موزاییکهای رنگارنگ قدیسان و فرشتگان، دیدارکنندگان را خیره میکند. اگر یک بنای تاریخی وجود داشته باشد که پوتین دوست دارد به آن دست پیدا کند، کلیسای جامع است که او به اشتباه ریشههای روسیه معاصر را در آن ردیابی میکند.
گوهر دیگر، کلیسای سنت سیریل است که بنایی است متعلق به قرن دوازدهم میلادی و هنرمندان نمادگرای برجسته قرن نوزدهم آن را با نقشها و دیوارنگاریهای بی نظیر قرون وسطایی تزئین کردهاند. این کلیسا در کنار بابین یار، یکی از بزرگترین گورهای دستهجمعی مربوط به جنایتهای نازیها در اروپا قرار دارد و اخیرا مورد اصابت موشکهای روسی قرار گرفته است.
برخی از هنرمندان و نویسندگان بزرگ اوکراین در کییف زندگی میکردهاند و به همین دلیل این شهر پر است از موزههایی که زمانی خانه هنرمندان بوده است. یکی از این موزهها موزه تاراس شوچنکو برجستهترین شاعر ملی و هنرمند برجسته اوکراین در قرن نوزدهم است که به دلیل مخالفت با ممنوعیت زبان اوکراینی و تبلیغ برای استقلال اوکراین، با روسیه درگیر شد.
در موزه ملی هنر کییف ، آثار گرانبها (نقاشیهای مذهبی دورههای قرون وسطی و باروک) و پرترههای کمیابی از شخصیتهای تاریخی و رهبران قزاق از هنرمندان برجسته قرن هجدهم مانند ولودیمیر بوروویکوفسکی و برخی از بهترین آثار نقاشی آوانگارد از هنرمندان اوکراینی یافت میشود. بسیاری از هنرمندان آوانگارد در دهه ۱۹۳۰ با سرکوب شوروی سابق روبهرو شدند و آثارشان از بین رفت، که آثار باقیمانده را باارزشتر میکند.
در خارج از کییف
میراث فرهنگی اوکراین به کیف محدود نمیشود. بقایای شهرهای یونان و روم باستان و قلعههای قرون وسطایی در جای جای شبه جزیره کریمه دیده میشود. جلوههای فرهنگ غنی تاتار در این شبه جزیره با قصرهای زیبا و یک مسجد در شهر باغچهسرای در مرکز کریمه، که زمانی پایتخت خانات قدرتمند کریمه بوده است، تبلور پیدا میکند. از زمان الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴، جمعیت بومی تاتار با سرکوب وحشیانه مواجه شدهاند.
در شرق و مرکز اوکراین، معماری به سبک باروک و ویلاهای نئوکلاسیک جلوههایی از بقایای ایالت هتمانات قزاق در اوکراین است که در سال ۱۶۴۸ تاسیس و تا ۱۷۶۴ ادامه پیدا کرد و اغلب به عنوان اوکراین شناخته میشد. در این بناها گرایشهای معماری و هنری اروپای غربی با سنتهای محلی ترکیب شدهاند تا سبک باروک قزاق را شکل دهند.
اولنکا پونی، استاد مطالعات اوکراینشناسی در ادامه مینویسد برای جوزف استالین سبک باروک قزاق تداعیکننده ناسیونالیسم اوکراینی بود و به همین دلیل تلاش کرد همه آثار هنری و معماری متعلق به دوره قزاق را از بین ببرد. آثار باقی مانده از این سبک اکنون بسیار نادر و کمیاب هستند. بناهای سبک باروک قرون وسطایی و قزاق هسته مرکزی شهر چرنیهیف در شمال شرقی اوکراین را تشکیل میدهند که در چند روز گذشته زیر بمباران شدید قرار گرفته است. تاکنون به طور معجزه آسایی، هیچ آسیبی به بناهای معماری گزارش نشده است.
قلعههای دیدنی واقع در امتداد سواحل شیبدار رودخانهها و ملکها و قصرهای واقع در روستاها بخشی از زیباییهای غرب اوکراین هستند که نشانگر همزیستی اقوام و فرهنگهای مختلف در این منطقه است؛ از اوکراینی و لهستانی گرفته تا عثمانی و ارمنی و یونانی. مرکز تاریخی شهر لویو به عنوان یکی از زیباییهای بینظیر اوکراین که جزو میراث جهانی یونسکو نیز هست در همین منطقه قرار دارد.
توپوگرافی شهری قرون وسطایی شهر لویو، که تا حد زیادی دست نخورده باقی مانده، دارای حیاطهای رنسانس، بناهای زیبای سبک باروک و ساختمانهایی با منحنیهای پر پیچ و خم است. کارگران موزه لویو اکنون وحشتزده آثار هنری را برای محافظت به انبارها منتقل میکنند.
هماکنون بسیاری از آثار هنری یا مفقود شده و یا از بین رفتهاند. موزههایی از آثار سبک عامیانه و سنتی در سراسر کشور وجود دارد که یکی از آنها در روستای ایوانکو در نزدیکی کیف در یک آتشسوزی به دست نیروهای روسیه از بین رفت. بسیاری از آثار ماریا پریماچنکو، یکی از هنرمندان فولکلور مشهور و محبوب اوکراین، در این موزه نگهداری میشد که اکنون برای همیشه از نابود شدهاند.
مرکز شهر خارکف، دومین شهر بزرگ اوکراین که به شدت آسیب دیده است، زمانی آثار بی نظیری از معماری مدرنیستی و سازهگرای قرن بیستم را ارائه میکرد. اکنون بسیاری از زیرساختهای شهری آن به ویرانه تبدیل شدهاند. شدت آسیب به میراث فرهنگی آن هنوز ارزیابی نشده است.