انتخابات فرانسه؛ رقیبان امانوئل مکرون چه کسانی هستند؟
مردم فرانسه روز یکشنبه ۲۱ فروردین برای انتخاب رییس جمهور این کشور به پای صندوقهای رای میروند. تعداد نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۲ نفر است و انتظار میرود دو نفر از آنان به دور دوم انتخابات که در چهارم اردیبهشت برگزار خواهد شد راه یابند.
اما نامزدهای این انتخابات کیستند؟ وبسایت کانورسیشن مروری کرده است بر نامزدهای اصلی و فرعی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه:
امانوئل ماکرون
امانوئل مکرون، رییسجمهور کنونی، محتملترین نامزد پیروز در هر دو دور اول و دوم انتخابات است و بنابر نظرسنجیها، احتمالا پنج سال دیگر رییس جمهور فرانسه خواهد بود. او از دو بحران اصلی در دوره ریاستجمهوری خود جان سالم به در برد: اعتراضات «جلیقه زردها» و همهگیری کرونا. مکرون همچنین از عملکرد خود در مورد جنگ اوکراین برای بالا بردن ۳۰ درصدی رایدهندگان بهره برده است.
برابری جنسیتی، یکپارچگی اروپا و موفقیت بسیار بالای خود در زمینه اشتغالزایی از جمله مواردی است که در کارزار انتخاباتی مکرون بر آنها تاکید میشود.
با این حال، افزایش هزینههای زندگی، رسوایی اخیر مربوط به شرکت مشاوره مککینزی و امتناع او از شرکت در مناظرههای تلویزیونی با دیگر نامزدها، به چهره او که به «رییس جمهور ثروتمندان» هم ملقب شده کمکی نمیکند.
علیرغم کاهش محسوس در آخرین نظرسنجیها، مکرون همچنان در میان افراد مسن و طبقات متوسط فرانسه محبوبیت دارد؛ دو گروهی که میتوان به آنها برای رای دادن اعتماد کرد، حتی اگر میزان مشارکت کم باشد.
مارین لوپن
مارین لوپن که از سال ۲۰۱۲ نامزد حزب راست افراطی است در این دور نیز، مانند انتخابات سال ۲۰۱۷، نامزدی است که بیشترین شانس را برای راهیابی به دور دوم انتخابات و رقابت با مکرون دارد.
او با دور شدن از دیدگاههای سنتی راست افراطی و ملایم کردن مواضع منفی خود در مورد اتحاد و یکپارچگی اروپا، به طور هوشمندانهای در مورد مسائل اقتصادی و موضوع پربحث هزینه زندگی کمپین کرده و حمایت قاطع طبقه کارگر را جلب کرده است.
لوپن به جای چهره پیشین خود به عنوان یک رهبر خشن و بیکفایت چهرهای میانهروتر و آرامتر از خود ارائه داده است.
لوپن در برابر چالشهای خود با اریک زمور، حتی زمانی که اعضای اصلی حزبش و خواهرزادهاش (ماریون مارشال لوپن) برای حمایت از زمور او را تنها گذاشتند، مقاومت کرد.
اکنون پرسش اساسی این است که آیا این چهره جدیدی که لوپن از خود ارائه کرده برای به چالش کشیدن جناح چپ رادیکال و راهیابی به دور دوم انتخابات کافی است یا خیر.
ژان لوک ملانشون
ژان لوک ملانشون، نامزد حزب چپ رادیکال، شاید تنها کسی است که مارین لوپن را درباره راهیابی به دور دوم نگران کرده است. ملانشون از حزب «فرانسه تسلیمناپذیر» با یک کمپین قوی و گاه نوآورانه، افزایشی ناگهانی در نظرسنجیها یافت.
ملانشون به طور پیوسته در نظرسنجیها صعود کرد و به قویترین نامزد بیرونی (تازهوارد) تبدیل شد. مهارت بالای او در سخنوری، ثبات و نبود رقابت در جناحهای چپ به او کمک کرده موقعیت خود را به عنوان تنها گزینه معتبر از جناح چپ در این انتخابات تثبیت کند.
شعارهای انتخاباتی این مبارز کهنهکار ۷۰ ساله روی افزایش بودجه عمومی و سیاستهای سبز تاکید دارد.
ملانشون مایل است به عنوان صدای طبقه محروم و اقلیتهای قومی شناخته شود و به عنوان یک مناظره کننده چیرهدست، اگر کار به مناظره تلویزیونی، که به طور سنتی پس از دور اول برگزار می شود، برسد چالشی جدی برای مکرون خواهد بود.
با این حال، نقاط ضعف ملانشون از جمله موضع مبهم او در مورد اقداماتی که باید در مورد ولادیمیر پوتین و جنگ در اوکراین انجام داد و برنامه اقتصادی رادیکال او این پتانسیل را دارد که رای دهندگان میانهرو را از خود دور کند.
اریک زمور
اریک زمور، روزنامه نگار جنجالی راست افراطی، حس و حال آغاز کمپین بود. او که خود را به عنوان دونالد ترامپ فرانسوی معرفی کرده، با به دست آوردن ۱۸ درصد آرا در نظرسنجیها همه را شگفت زده کرد و این طور به نظر میرسید که شاید به دور دوم راه پیدا کند.
زمور جمعیت قابلتوجهی را به تجمعهای خود جذب کرد و حتی موفق شد یک حزب سیاسی جدید تاسیس کند. اما پروژه زمور به دلیل سردرگمی و اختلاف نظرها درباره موضع او در مورد مسائلی مانند مهاجرت، جنسیت و جنگ اوکراین به سرعت از هم گسیخت. با این حال، زمور و حامیانش ادعا میکنند که او همچنان تنها کسی است که باید در مناظرات ییشترین توجه را به خود جلب کند.
والری پکرس
والری پکرس، نامزد محافظه کار از حزب «اتحاد برای جنبش مردمی»، به رهبری نیکولا سارکوزی، ناامیدی یا شکست بزرگ این انتخابات محسوب میشود. انتخاب او به عنوان نامزد این حزب برای انتخابات ریاست جمهوری غیرمنتظره بود؛ با این حال بعدا در برخی مواقع احتمالاتی درباره راهیابی او به دور دوم انتخابات مطرح شد.
اما به دلیل کمپین ضعیف، عدم حمایت سارکوزی به عنوان رهبر حزب و یک جلسه عمومی فاجعهبار، محبوییت او در نظرسنجیها همچنان در حال سقوط است. نتایج نطرسنجیها نشان میدهد که بعید است پکرس بیش از ۱۰ درصد آرا را به خود اختصاص دهد؛ امری که به روشنی او را از رقبای اصلی انتخابات عقب نگه خواهد داشت.
دیگر نامزدها
بجز چند نامزدی که شانس راهیابی به دور دوم انتخابات را دارند، اکثر نامزدهای دیگر بختی در انتخابات ندارند.
یانیک جادوت، نامزد حزب سبزها، فاصله زیادی با نامزدهای اصلی دارد و نمیتواند امیدی برای راهیابی به دور دوم داشته باشد. احزاب سبز در انتخابات محلی فرانسه پیروزیهای خوبی به دست میآورند، اما با وجود چالشهای جهانی زیستمحیطی، به طور سنتی در انتخابات ریاست جمهوری شانس چندانی ندارند و سال ۲۰۲۲ نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود.
شش نامزد دیگر نیز در حال حاضر زیر ۵ درصد آرا را در در نظرسنجیها را از آن خود کردهاند.
فابین روسل، نامزد کمونیست، مبارزات انتخاباتی شاد و مثبتی را بهویژه با دفاع از میراث غذایی فرانسوی به راه انداخته است. تخمین زده میشود که او بین ۳ تا ۵ درصد آرا را به دست آورد.
نیکلاس دوپون آگنان، کاندیدای راستگرا با مواضع ضد اتحاد و یکپارچگی اروپا، سعی خواهد کرد از مخالفت شدید خود با سیاستهای دولت برای مقابله با ویروس کرونا استفاده کند. ژان لاسال یک نامزد دیگر است که در سال ۲۰۱۷ نیز نامزد انتخابات شد و ادعا میکند که صدای «فرانسه اصیل» و طبیعت این کشور است. او از کسب ۳ درصد آرا راضی خواهد بود.
آن هیدالگو، شهردار سوسیالیست پاریس، دیگر نامزد این انتخابات است که همچون پدیدهای فاجعهبار ظاهر شد. برخی او را مظهر افول حزب سوسیالیست میدانند و انتقادها از عملکردش در مقام شهردار تکنوکرات پاریس هم باعث لطمه به موقعیتش در رقابتهای انتخاباتی شد.
در نهایت، جناح چپ افراطی در این انتخابات دو نامزد دارد: فیلیپ پوتو و ناتالی آرتو که برآورد میشود مجموع آراء هر دو روی هم تنها یک درصد از آراء کل باشد.
این دوره از کارزار انتخاباتی در فرانسه ناامیدیهایی در میان مردم این کشور، به ویژه به دلیل نبود بحثها و گفتوگوهای مناسب، برانگیخته است.
از مدتها پیش نیز گفته شده مشارکت مردم در این انتخابات پایین خواهد بود.
با این حال این انتخابات همچنان یک رقابت مهم در صحنه سیاسی فرانسه است و نشان میدهد چشمانداز سیاسی فرانسه تا چه اندازه در حال تغییر یا تکهتکه شدن است؛ امری که در نهایت منجر به نابودی دو حزب بزرگ سنتی در فرانسه میشود.
نیروهای رادیکال هم در جناح چپ و هم در جناح راست در حال رشد هستند و توجهها اکنون به سوی جناحهای میانه تغییر جهت میدهند. بسیاری از شخصیتهایی که نیروی محرکه این تغییرات بوده اند، از جمله مکرون، ملانشون و لوپن، ممکن است در انتخابات بعدی نامزد نشوند. و در حالی که پیروزی ماکرون اجتناب ناپذیر به نظر میرسید، همچنان میتوان منتظر دیدن شگفتیها در این انتخابات بود.
در سالهای اخیر، روسیه اغلب به توان موشکهای نقطهزن هدایتشونده خود بالیده است. دو سال پیش وزارت دفاع روسیه ویدیویی از موشک نقطهزن تورنادو-اس خود منتشر کرد که میتواند اهدافی را تا فاصله یک متری مورد هدف قرار دهد.
چنین مهماتی امکان جلوگیری از حمله به کلینیکها و بیمارستانها در اوکراین را فراهم میکند، اما چرا مراکز بهداشتی در اوکراین مورد اصابت موشکهای روسیه قرار گرفتهاند؟
کارشناسی در وبسایت تحلیلی کانورسیشن نوشته چند سال پیش در حین یک تحقیق اجازه یافته حملات موشکی علیه پیکارجویان داعش را تماشا کند و در این ویدیوها دیده که چگونه یک موشک از یک قاره دیگر دقیقا به یک موتورسیکلت در حال حرکت در سوریه اصابت کرده، چیزی که به سختی قابل باور بود.
سازمان بهداشت جهانی تا تاریخ چهارم آوریل ۸۲ حمله نظامی روسیه به مراکز بهداشتی و درمانی اوکراین را شناسایی کرده است. دکتر یارنو هابیشت، نماینده سازمان بهداشت جهانی در اوکراین، پیشتر حمله به مراکز مراقبتهای بهداشتی را «نقض قوانین بینالمللی در امور بشردوستانه» توصیف کرده چرا که هم زیرساختهای حیاتی و هم امید را در بین مردم از بین برد.
هابیشت افزود: «آنها افراد آسیبپذیر را از مراقبتهای پزشکی محروم میکنند و جان بیماران را به خطر میاندازند. مراکز درمانی و مراقبتهای پزشکی هدف حمله نیست و هرگز نباید باشد.»
میشل باشله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، روسیه را به حملاتی که «ممکن است به جنایت جنگی تبدیل شود» متهم کرده است. قوانین حقوق بینالملل در مورد امور بشردوستانه به صراحت بیان میکند که در طول درگیریهای مسلحانه، بیمارستانها تحت هیچ شرایطی نباید مورد حمله قرار بگیرند. این مراکز همواره باید مورد احترام و محافظت همه طرفها قرار داشته باشند.
مقررات نظامی خود روسیه نیز این گونه قوانین را به رسمیت شناخته است. این قوانین افسران عالیرتبه روسی را ملزم میکند تا با رعایت اصول بینالمللی در امور بشردوستانه و حصول اطمینان از اینکه زیردستان آنها این قوانین را درک کردهاند، الگوی خوبی در این زمینه باشند. این افسران همچنین ملزم هستند تخلف زیردستان خود را گزارش و با آنها برخورد کنند.
اما این قوانین در حد نظریه باقی مانده است. در عمل، بررسیهای سازمان بهداشت جهانی تعداد بسیار بالایی از حملات به مراکز بهداشتی و درمانی در اوکراین را تأیید کرده و بنابر قوانین بینالمللی نظامیان روسیه به طور منظم مرتکب جنایات جنگی شدهاند.
پس چرا ارتش روسیه از حمله به بیمارستانها اجتناب نمیکند؟ درک ما از کارکرد موشکهای نقطهزن و اینکه چگونه این موشکها با رویکرد نظامی روسیه مطابقت دارند برای پاسخ به این پرسش کمک میکند.
موشکهای نقطهزن شامل همه موشکهایی میشود که با هواپیما و کشتی و از راکتاندازهای زمینی پرتاب میشوند. موشکهای هدایتشونده نیز در زمره موشکهای نقطهزن هستند. سه دلیل اصلی برای ساخت موشکهای نقطهزن وجود دارد:
۱) ضربه زدن به اهداف حیاتی
۲) کاهش تعداد پروازهای جنگی و مهمات مورد نیاز
۳) کاهش خسارات جانبی به ساختارهای غیرنظامی و غیرنظامیان
یک مثال از جنگ ویتنام نشان میدهد چرا رهبران سیاسی و نظامی کشورها به استفاده از موشکهای نقطهزن تمایل دارند. بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۲ آمریکا ۸۶۹ حمله هوایی روی پل تان هوآ در شمال ویتنام انجام داد که همه آنها ناموفق بود و ۱۱ هواپیما در این حملات سرنگون شدند. وقتی برای اولین بار از یک بمب لیزری برای بمباران این پل استفاده شد، این پل در اولین حمله تخریب شد.
اجتناب از کشته شدن غیرنظامیان
از زمان حملات ۱۱ سپتامبر و در طول جنگ آمریکا علیه تروریسم، تلفات غیرنظامیان در جنگ باعث از دست رفتن حمایت مردم شد؛ در حالیکه تلفات نظامی یا شکست ماموریتها باعث کاهش حمایت مردم نشد. شلیک موشکهای نقطهزن از پهپادهای نظامی راهی برای محافظت از غیرنظامیان یا دستکم کاهش مرگ و میر غیرنظامیان شد.
حفظ حمایت مردم از اقدام نظامی، با اجتناب از تلفات غیرنظامیان، در دموکراسیها مهم است. هر چند سال یک بار، مردم ناراضی میتوانند سیاستمداران را با رای خود از سمت خود برکنار کنند.
اما در حمله روسیه به اوکراین، اولویتهای پوتین متفاوت است. در روسیه برخلاف بسیاری دیگر از کشورها تحمل تلفات بر نظامیان به ویژه از طرف «کمیته مادران سربازان روسیه» به شدت منفور است. به نظر میرسد در مورد تلفات غیرنظامیان دغدغه عمیقی وجود ندارد و شکست در ماموریتهای جنگی غیرقابل تصور تلقی میشود. از طرفی سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه این ایده که نیروهای روسی علیه غیرنظامیان مرتکب جنایات جنگی شدهاند را به طور کامل رد کرده است.
پس از اینکه گزارش شد دستور بمباران بیمارستان و سالن تئاتر در ماریوپل را سرهنگ میخائیل میزینتسف، افسر ارشد روسیه، صادر کرده نام او به فهرست تحریمهای بریتانیا اضافه شد. بیش از هزار غیرنظامی در این مکانها پناه گرفته بودند و بنابر گزارشها ۳۰۰ نفر کشته شدهاند. گفته میشود بمباران مسکو در سوریه که شامل حملات منظم به بیمارستانها میشد را نیز میزینتسف سازماندهی کرده بود.
حمله به مراکز بهداشتی ترس و وحشت را در میان غیرنظامیان تشدید میکند و بسیاری را وادار به فرار میکند. روسیه در سال ۲۰۱۶ متهم شد از پناهجویان سوری به عنوان سلاح برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود استفاده میکند.
تخریب بیمارستانها در اوکراین به دست روسیه بازتاب همین رویکرد است. اکنون هیچ نشانهای از قصد نیروهای مسلح روسیه برای استفاده از موشکهای نقطهزن برای جلوگیری از حمله به بیمارستانهای اوکراین و هیچ تلاشی برای پایبندی به قوانین بینالمللی در امور بشردوستانه دیده نمیشود.
در ۲۴ فوریه پوتین دستور آنچه را که او «عملیات نظامی ویژه» علیه اوکراین نامید، صادر کرد. او همچنین اطلاق این عملیات نظامی به عنوان «جنگ» یا «تهاجم» را برای روسها غیرقانونی دانست. اجتناب از استفاده از این اصطلاحات به نظر تلاشی است برای دور زدن قوانین بینالمللی در امور بشردوستانه در حمایت از بیمارستانها و غیرنظامیان که در کنوانسیون ژنو مطرح شده است. اما، حتی اگر پوتین بخواهد از موشکهای نقطهزن در نزدیکی بیمارستانها استفاده کند، به گفته لوید آستین وزیر دفاع آمریکا، ذخایر موشکهای نقطهزن روسیه در حال کم شدن است.
هشدارهای تاریخی
به نظر میرسد حملات روسیه به بیمارستانهای اوکراین با رویکرد بمباران وحشیانه و «بمباران استراتژیک» که یک قرن پیش جولیو دوهت نظریه پرداز نظامی ایتالیایی آن را مطرح کرد، مطابقت دارد. دوهت میگوید: «بمباران هوایی بیرحمانه» باعث فروپاشی ساختار اجتماعی، از بینرفتن روحیه غیرنظامیان و شکست اراده آنها برای ادامه مقاومت میشود.
اما بمباران لندن توسط آلمان در جنگ جهانی اول، بمباران استراتژیک آلمان به دست متفقین در جنگ جهانی دوم و بمباران ویتنام به دست آمریکا همه خلاف این را ثابت میکند: بمباران غیرنظامیان آنها را مقاومتر و برای مبارزه مصممتر کرده است.
حتی بدون موشکهای نقطهزن، روسیه میتواند از حمله به مراکز پزشکی اوکراین اجتناب کند - اما تنها در صورتی که اراده سیاسی و نظامی وجود داشته باشد که به نظر میرسد چنین ارادهای در روسیه وجود ندارد. شواهد نشان میدهد روسیه از شیوههای سنتی بمباران برای ضربه زدن به بیمارستانهای غیرنظامی استفاده میکند و سپس از راهبرد «اخبار جعلی» برای رد و انکار چنین اقدامهایی استفاده میکند.
هنگامیکه شواهد هولناک کشتار غیرنظامیان از شهر بوچا و مناطق دیگر در اوکراین منتشر شد، دولت روسیه روشی آشنا را در پیش گرفت: انکار. علاوه بر انکار، برخی از توضیحاتی که دولت روسیه در این زمینه ارائه کرد حتی متناقض بود.
تلویزیون دولتی روسیه در پاسخ به اتهام جنایت جنگی در بوچا همزمان هم ادعا میکرد که تصاویر غیرنظامیان کشته شده در بوچا صحنهسازی شده و هم اینکه خود اوکراینیها غیرنظامیان را کشتهاند. روزنامه بریتانیایی گاردین در مقالهای به روشهای همیشگی که دولت روسیه در انکار و تحریف اخبار به کار میگیرد، پرداخته است.
در سالهای اخیر، دولت روسیه در پاسخ به اتهامهای مطرح شده علیه خود در بمباران سوریه، سرنگونی هواپیمای مسافربری در شرق اوکراین، مسمومیتهای مکرر منتقدان خود و یا رفتارهای خشونتآمیز علیه غیرنظامیان چچنی در جنگ با این کشور، همواره یک شیوه همیشگی و آشنا در پیش گرفته است.
تانیا لوکشینا از دیدهبان حقوق بشر میگوید: «من فکر میکنم این (اتفاقات اوکراین) شبیه به گزارشهای تکاندهنده از حلب یا ادلب است به این معنی که رسانههای دولتی همیشه آماده هستند تا اتهامات جنایات جنگی را بهعنوان اخبار جعلی انکار کنند. تا همین اواخر، چند رسانه مستقل در کشور باقی مانده بود اما اکنون عملا هیچ رسانهای وجود ندارد.»
شیوه تهاجمی روسیه با «جعلی» خواندن اخبار مربوط به ارتکاب جنایت جنگی به یکی از اجزای اصلی جنگ تبلیغاتی روسیه در اوکراین تبدیل شده است.
یک روز پس از انتشار اخبار کشتار غیر نظامیان در بوچا، دولت روسیه اعلام کرد تحقیقاتی را درباره وقایع بوچا آغاز خواهد کرد؛ البته نه برای اتهامهای وارده شده بر روسیه در مورد جنایات جنگی و کشته شدن بیش از ۲۸۰ غیرنظامی، بلکه در مورد انتشار اخبار «جعلی» برای بدنام کردن ارتش روسیه.
سازمانهای وابسته به دولت و مجریان تلویزیون باید با انگشت اتهام را به سوی همه نشانه بگیرند به جز کرملین. انکار و تکذیب فوری و ارائه نظریههای جایگزین شبیه به روابط عمومی در شرایط بحران است و سرعت عمل و بیشرمی در این کار بیش از هر چیز ارزش دارد.
ایلیا شپلین، روزنامهنگار یک شبکه تلویزیونی ممنوعه که به طور گسترده از خبرگزاریهای روسیه و اطلاعات نادرست گزارش کرده، گفت: «رفتار دولت... در طول سالها تغییر کرده است. ده سال پیش راحتتر میشد درباره رویدادی مانند بوچا ساکت ماند و وانمود کرد که هیچ اتفاقی نیفتاده است و سپس به آرامی شروع به صحبت در مورد آن کرد.»
اما با وجود اینترنت و در دسترس بودن اخبار در کانالهای تلگرامی، تظاهر به اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده سختتر شده است. در چنین شرایطی دولت روسیه فورا دست به کار شده و به سرعت آب را گل آلود میکند، حتی اگر نتیجه آن نامنسجم باشد.
ایلیا میگوید روش معمول دولت روسیه اینگونه است: «اکنون باید فورا دست به کار شوید و به همه بگویید همه چیز صحنهسازی شده و ساختگی است. و اگر هم اینها صحنهسازی نشده و ساختگی نیست ما در آن دست نداشتهایم.»
ایلیا در ادامه می گوید: «این دو ایده یکدیگر را نقض میکنند ... اما مهمترین چیز از نظر دولت روسیه این است که در همه تلاش خود را در همه جبههها بکنند به این امید که یکی از آنها مورد توجه مخاطب قرار بگیرد.»
این آن چیزی است که در تلویزیون روسیه میبینید
عصر یکشنبه، ولادیمیر سولوویف، مجری برجسته تلویزیون روسیه به میلیونها مخاطب گفت: «جنگ علیه ما وارد مرحله جدیدی شده است. آنها ما را با آنچه در یوگسلاوی اتفاق افتاد مقایسه میکنند و سناریویی مانند کشتار سربرنیتسا در بوسنی و هرزگوین برای ما میسازند. ما به زودی متهم به نسلکشی خواهیم شد.»
یکی دیگر از بحثهای داغ که مورد توجه یکی از کارکنان بیبیسی مانیتورینگ قرار گرفت این بود که ادعا میشود انتخاب شهر بوچا برای چنین داستانپردازیهایی به دلیل شباهت نام بوچا به واژه «بوچر» است که در انگلیسی به معنای قصاب است. چند روز پیش، یک مجری اشاره کرده بود، بایدن پوتین را «قصاب» خطاب کرده است.
در همین حال که این روایتها برای میلیونها نفر از مردم روسیه در تلویزیون پخش میشد، بازرسان دولتی هشدار میدادند که هر کس اطلاعات مستقلی درباره بوچا منتشر کند، ممکن است با ۱۵ سال زندان روبرو شود.
دادستان کل روسیه گفت: «دروغ پراکنی طرف اوکراینی یک اقدام تحریک آمیز دیگر، یک دروغ بدبینانه و با هدف بیاعتبار کردن ارتش روسیه در یک جنگ اطلاعاتی و تبلیغاتی از سوی غرب است. ایجاد و نشر اخبار نادرست تحت عنوان گزارشهای موثق شناسایی و مشخص میشوند و قطعا مورد ارزیابی کیفری مناسب قرار خواهند گرفت.»
با ادامه واکنشها به قتلعام غیرنظامیان در شهر بوچای اوکراین، آمریکا دختران ولادیمیر پوتین و دو بانک بزرگ روسیه را تحریم کرد. جو بایدن هم صراحتا اعلام کرد این تحریمهای جدید مرتبط با جنایتهای روسیه در شهر بوچاست. اما دختران پوتین چه کسانیاند و از آنها چه میدانیم؟
بهگزارش وال استریت ژورنال بهنقل از چند دیپلمات، اتحادیه اروپا نیز پیشنهاد اعمال تحریمهایی علیه دو دختر رییسجمهور روسیه را ارائه کرده است.
پوتین عموما درباره خانوادهاش حرف نمیزند. بنا بر اعلام کرملین، او دو دختر از همسر سابقش لیودمیلا پوتینا دارد و معلوم نیست که آیا فرزندان دیگری هم دارد یا نه.
در سال ۲۰۱۳ پوتین و همسرش از جداییشان خبر دادند و یک سال پس از آن کرملین اعلام کرد که رییسجمهور روسیه پس از ۳۰ سال ازدواج، قانونا از همسرش طلاق گرفته است.
طلاق پوتین او را به دومین رهبر مطلقه روسیه پس از پتر کبیر در قرن هفدهم میلادی تبدیل کرد.
زندگی خصوصی ولادیمیر پوتین در هالهای از رمز و راز نهفته است. جدایی او از همسر سابقش که زمانی مهماندار آئروفلوت، بزرگترین شرکت هواپیمایی روسیه بود با اعلام مختصر و بیمقدمهای همراه بود که همه را متعجب کرد. پوتین تصمیم این دو برای جدایی را «تصمیمی مشترک» خواند.
دختران پوتین هم تا حد زیادی از دید عموم دور نگه داشته شدهاند. در حدی که بسیاری روسها آنها را تنها از روی اسم میشناسند.
در سال ۲۰۲۰، دیمیتری پسکوف، سخنگوی کاخ کرملین به خبرنگاران گفت که پوتین به گزارشها درباره زندگی خصوصی و وضعیت سلامتش بهایی نمیدهد. خبرگزاری تاس روسیه سال ۲۰۲۱ دلیل پوتین برای صحبت نکردن درباره خانوادهاش را حفظ امنیت آنها و ناشناس نگه داشتنشان برای اینکه آنها «بتوانند یک زندگی عادی داشته باشند» عنوان کرد.
دختران تحریمشده پوتین
بهگزارش گاردین، هویت دختران پوتین هرگز از سوی شخص او و یا کرملین تایید نشده است و هیچ عکسی از آنان در سنین بزرگسالی هم بهصورت رسمی منتشر نشده است. حتی حدسوگمان فراوانی پیرامون تعداد فرزندان پوتین وجود دارد.
پوتین که بهندرت درباره فرزندانش در عموم صحبت میکند در کنفرانس خبری سال ۲۰۱۵ و در پاسخ به گمانهزنیها درباره خروج دخترانش از روسیه گفت که دختران او از کشور «فرار نکردهاند».
او گفت که دخترانش در روسیه زندگی میکنند و در هیچ کشور دیگری جز روسیه، تحصیل نکردهاند. پوتین افزود آنها به تحصیلاتشان ادامه میدهند و کار میکنند و او به دخترانش مفتخر است. به گفته پوتین، دخترانش سه زبان اروپایی را روان صحبت میکنند. پوتین تاکید کرد که درباره خانوادهاش با کسی حرف نمیزند.
رییس جمهوری روسیه ادامه داد که فرزندان او هرگز «ستاره» نبودهاند و هیچوقت از در معرض توجه بودن لذت نمیبردهاند و زندگی عادیشان را میکنند.
او همچنین گفت که دخترانش نخستین گامها را در کار و حرفهشان برداشتهاند و کارشان مرتبط با سیاست نیست. هر دو دختر او اکنون وارد مشاغلی تجاری شدهاند.
کاترینا تیخونووا ۳۵ ساله، دختر کوچکتر پوتین، سال ۱۹۸۶ در درسدن آلمان متولد شد. در آن زمان پوتین بهعنوان جاسوس کاگب در آلمان مشغول بود. تیخونووا، که نام خانوادگی مادربزرگ مادریاش را برای خود انتخاب کرده، در دانشگاه دولتی سنت پترزبورگ و دانشگاه دولتی مسکو درس خوانده و در رشته ریاضی و فیزیک مدرک کارشناسی ارشد گرفت.
طبق جزئیات بسته تحریمی آمریکا، کاترینا از مدیران بخش فناوری است و کارش از دولت روسیه و صنعت دفاعی آن حمایت میکند.
تیخونووا به فرهنگ ژاپنی و رقص راکاندرول آکروباتیک علاقه دارد. در سال ۲۰۱۳ او و شریک رقصش در مسابقات قهرمانی جهان در سوییس، به مقام پنجم رسیدند.
همین ویدیوی رقص او در این مسابقات بود که با تصویر او در دانشگاه مسکو، که در آن مشغولبهکار است، مطابقت داده شد و در سال ۲۰۱۵ به شناخته شدن او بهعنوان یکی از دختران ولادیمیر پوتین انجامید.
تیخونووا با یکی از پسران نیکولای شامالوف، از مشاوران نزدیک پوتین و شریک بانک روسیه، ازدواج کرد. دولت آمریکا این بانک را «بانک شخصی مقامهای بلندپایه کرملین» میخواند. پسر شامالوف، وقتی تنها ۲۰ سال داشت به سمت مشاور کل حقوقی اقتصاد خارجه شرکت گازپروم منصوب شد و تنها دو سال پس از عروسی با دختر پوتین، مجله فوربز، شامالوف را یکی از جوانترین میلیاردهای روسیه معرفی کرد.
این زوج در سال ۲۰۱۳ ازدواج کردند و در سال ۲۰۱۸ از هم جدا شدند. جزئیاتی از توافق مالی این زوج هنگام طلاق، منتشر نشده است.
معترضان ضدپوتین اسفند ۱۴۰۰ وارد آلتا میرا، ویلای هشت اتاقخوابه پسر شامالوف در مرکز تفریحی بیاریتز فرانسه شدند. ویدیویی بر روی رسانههای اجتماعی منتشر شد که معترضان در آن میگفتند که این خانه با پول دزدی پوتین و مافیای روسیه خریداری شده است.
معترضان گفتند که این خانه لوکس اولیگارشها را به مرکز اسکان قربانیان رژیم پوتین، بهویژه پناهندگان اوکراینی و روس که از جنگ، سرکوب، شکنجه و زندان میگریزند تبدیل میکنند و تاکید کردند که زمان اینکه دیکتاتورها پول ملتشان را بدزدند و در ویلاهایشان در اروپا با فراغت زندگی کنند به سر رسیده است.
تیخونووا مشاغل متفاوتی در دانشگاه دولتی مسکو داشته است و در سال ۲۰۲۰ بهعنوان رییس «اینوپرکتیکا» یک مرکز ۱/۷ میلیارد دلاری هوش مصنوعی در این دانشگاه منصوب شد. پوتین پیشتر این مرکز از مهمترین ابزار روسیه در راهبرد ملی توسعه فناوری هوش مصنوعی خوانده بود.
مشاوران مالی تیخونووا در دانشگاه مسکو، پنج عضو حلقه نزدیکان پوتیناند؛ دو تن از آنها از افسران سابق کاگباند که در زمان تولد کاترینا، در همان ساختمانی که او در درسدن آلمان در آن به دنیا آمد، زندگی میکردند.
دختر بزرگتر پوتین، ماریا ورونتسوا ۳۶ ساله، تخصص سیستم غدد درونریز دارد.
ورونتسوا که در یک پنتهاوس مقابل سفارت آمریکا در مسکو زندگی میکند در سال ۲۰۱۹ و در مصاحبه با تلویزیون دولتی روسیه از برنامههایش برای یک پروژه پزشکی نزدیک به ۶۵۰ میلیون دلاری برای کمک به درمان سرطان سخن گفت.
ورونتسوا در سال ۲۰۱۳ با یوریت فاسن، تاجر هلندی اصالتا روسی ازدواج کرد و این دو در پنتهاوسی در آمستردام زندگی میکردند. در سال ۲۰۱۴ و در پی سرنگونی هواپیمای اماچ۱۷ بهدست نیروهای حامی روسیه بر فراز اوکراین، چند همسایه ورونتسوا خواهان اخراج او از این شهر شدند.
بهتازگی گروهی از مردم آمستردام با گذاشتن نوشتهای در ملکی متعلق به ماریا و همسرش، از او خواستند از پدرش بخواهد که به جنگ اوکراین خاتمه دهد.
در پی تحریم دختران پوتین، سخنگوی کاخ سفید گفت الگویی را شاهد بودیم که در آن پوتین و الیگارشهای روس داراییها و منابع را در حساب بانکی اعضای خانواده خود ذخیره میکنند.
برخی حدسوگمانها درباره اینکه پوتین صاحب دختر دیگری از زنی به سوتلانا کریوونوگیخ است نیز وجود دارد. بنا بر گزارشها، سوتلانا در محلهای شلوغ در سنت پترزبورگ بزرگ شده و بهعنوان نظافتچی کار میکرده و پوتین یک سال با او رابطه مخفیانه داشت.
بر اساس افشای«اوراق پاندورا»، سوتلانای ۴۶ ساله، پس از به دنیا آوردن دخترش لوویزا و از طریق یک شرکت برونمرزی که تنها چندین هفته پس از تولد لوزیا راهاندازی شده بود، صاحب یک آپارتمان در موناکو شد.
کرملین اینکه پوتین پدر لوویزاست را رد کرده است. پوتین هم پیشتر گفته بود که به کسی اجازه دخالت در زندگی خصوصیاش را نمیدهد و باید به این خواسته او احترام گذاشته شود.
جنگ روسیه علیه اوکراین باعث شد بسیاری از بزرگترین شرکتهای جهان تجارت خود با روسیه را متوقف کنند. شرکتهای زنجیرهای مانند مکدونالدز، آیکیا و اپل تنها برخی از شرکتهای معروفی هستند که چنین تصمیمی گرفتند.
اما دلیل این تصمیم چه بوده است؟ مگر نه این است که بر اساس یک قانون معروف در علم اقتصاد مسئولیت اجتماعی هر تجارتی «افزایش سود آن» است؟ مطمئناً این شرکتها با توقف فعالیتهای تجاری خود در کشور بزرگی مانند روسیه ضربه مالی خواهند خورد.
به باور کارشناس وبسایت «کانورسیشن»، شاید دلیل آن این باشد که امروزه نقش اجتماعی شرکتهای تجاری تغییر کرده و وظیفه حرفهای برای به حداکثر رساندن سود کارکنان شرکت و حفظ رشد آن دیگر در اولویت نیست.
از این گذشته، مدیران این شرکتهای بزرگ نیز خود شهروندان جهان هستند. موجودات اخلاقی که به انجام کار درست و اخلاقی تمایل دارند؛ و کارمندانی که از دیدن تصاویر جنگ اوکراین احساس ناراحتی میکنند و از روسای خود نیز انتظار دارند که واکنش مناسبی نشان دهند.
البته میتوان چنین «موضع اخلاقی» را نداشتن انگیزههای نوعدوستانه نیز تعبیر کرد. خروج از بازار روسیه ممکن است تنها یک تلاش برای به حداقل رساندن آسیب احتمالی به شهرت و نام تجاری جهانی یک شرکت باشد. به ویژه اگر رقبای آنها چنین تحریمهایی را اعمال کردهاند.
زیرا همانطور که آدام اسمیت اقتصاددان و فیلسوف اسکاتلندی در سال۱۷۷۶ اعلام کرد: «این از خیرخواهی قصاب، آبجوگیر یا نانوا نیست، که ما هر شب انتظار داریم شام روی میز خود داشته باشیم بلکه از توجه و تمایل آنها به نفع شخصی خود است.»
بر اساس این دیدگاه، تامین نیازهای مشتری، چیزی جز یک بده و بستان نیست و هدفش تامین سود بیشتر است.
اما توضیح دیگری که برای اقدام مکدونالدز، استارباکس و بقیه وجود دارد این است که این شرکتها شعبههای خود را بر اساس سیاست «تامین روشنفکرانه منافع شخصی» در روسیه بستند. به این معنا که اقدام برای تامین منافع دیگران در نهایت به نفع منافع ما خواهد بود. به زبان ساده، این بدان معناست که یک تجارت با انجام کارهای خیرخواهانه رضایت مشتریان خود را جلب میکند.»
کارشناس کانورسیشن، عضو یک گروه تحقیقاتی است که این رویکرد را با هدف نشان دادن اینکه چگونه احساس مسئولیت و هدفمندی میتواند از نظر مالی سودآور باشد بررسی میکند.
این گروه همچنین سعی دارد چیزی را که اصطلاحا «سهام سودده» میگوییم ایجاد کند؛ یعنی توسعه یک نظریه جدید تجاری که سودآوری، بشر و کره زمین را با هم یکپارچه میکند.
این البته به این معنا نیست که ایده تامین منافع سهامداران کاملا مرده است. اما ما اکنون در شرایط بسیار متفاوتی قرار داریم. شرکتها در کنفرانسهای تغییرات آب و هوایی مانند کاپ ۲۶ شرکت میکنند. آنها به اهداف توسعه پایدار تعیین شده توسط سازمان ملل پاسخ میدهند و روی مسئولیتهای زیست محیطی و اجتماعی خود سرمایهگذاری میکنند و گزارش میدهند.
کارشناس کانورسیشن میگوید بر اساس تحقیقات، نوعی آگاهی اخلاقی در حال شکلگیری بین تصمیم گیرندگان شرکتهاست که شکل سنتی مدیریت «ما با آنها فرق داریم» را اصلاح و آن را با شعار «ما و آنها» جایگزین کرده است. کسبوکارها در هر اندازه و در همه بخشها مانند فروش قهوه، تولید فلز، خانهسازی، روابط عمومی و غیره سعی میکنند ارزش کسبوکار خود را بالا ببرند و در عین حال تأثیر اجتماعی مثبتی بر جای بگذارند.
سود و قدرت
تحریم تجارت شرکتها در روسیه کارکرد تحریمهای شرکتهای بزرگ را، که بسیاری از آنها به اندازه کشورها درآمد دارند، در سطح جهانی نشان میدهد. ثروتمندترین نهادهای جهانی ۲۰۰ نهاد هستند که ۱۵۰ نهاد آن را شرکتهای تجاری تشکیل میدهند.
غول تجاری وال مارت (فروشگاه زنجیرهای آمریکایی) از کشور استرالیا ثروتمندتر است. شرکتهای بزرگ تجاری نه دیگر میتوانند و نه میخواهند که از بدنه جامعه جدا باشند. اقتصادهایی مانند شرکت نفتی شل و شرکت تویوتا از کشورهای مکزیک، سوئد و روسیه ثروتمندترند.
کارشناس کانورسیشن در ادامه میگوید به همین دلیل است که تمایل دارد تحریم روسیه توسط شرکتهای تجاری بزرگ را چیزی فراتر از تلاش برای یک روابط عمومی خوب تلقی کند. رهبران شرکتهای بزرگ تجاری در مقابل دغدغههای جامعه مصونیت ندارند و بسیاری از آنها نیز نمیخواهند که چنین باشد.
بنابراین شاید دنیای تجارت برگ مهمی را ورق زده باشد و مواضعی که اخیرا اتخاذ کرده گواهی است بر این واقعیت که این شرکتها روشهای جدیدی برای درک هدف و نقش خود در جامعه پیش گرفتهاند.
گذشته از فجایعی که در اوکراین در حال وقوع است، هماکنون مشکلات بسیاری مانند تغییرات اقلیمی، فقر و سرکوب و ظلم در جهان وجود دارد که نیاز به توجه فوری تجارت جهانی دارد. شاید نسلهای آینده سالهای آغازین دهه ۲۰۲۰ میلادی را نقطه عطفی در تغییر بنیادین روابط جامعه و تجارت جهانی قلمداد کنند که «به خاطر بشریت هم شده امیدارم این اتفاق بیفتند.»
با کند شدن پیشروی نیروهای روسیه در اوکراین، بسیاری جوانان روس در سن سربازی، هر چه بیشتر و بیشتر از احتمال اعزام به جنگ مضطرب میشوند.
نگرانی این جوانان با فرارسیدن فصل بهار و موعد هر ساله فراخوان خدمت اجباری در روسیه، شدت گرفته است. حدود ۱۳۴ هزار و ۵۰۰ مرد برای خدمت اجباری یکساله احضار خواهند شد.
سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه هفته گذشته در یک نشست با نظامیان بلندپایه گفت که سربازان استخدامی جدید به خطوط مقدم و یا «مناطق ناآرام» اعزام نمیشوند.
اما گفته شویگو در روسیه با تردید روبهرو شده است؛ بسیاری روسها به یاد میآورند که حمله روسیه به چچن در دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰، چطور هزاران سرباز روس جنگنآآزموده را به کشتن داد.
ولادیسلاو، جوان ۲۲ روس به آسوشیتدپرس گفت که به آنچه گفته شده اعتماد ندارد، چرا که آنها همیشه دروغ میگویند. درس ولادیسلاو رو به اتمام است و میترسد پس از فارغالتحصیلی سریعا به خدمت فراخوانده شود.
تمامی مردان ۱۸ تا ۲۷ ساله روس باید یک سال خدمت سربازی اجباری بگذرانند اما شمار بالایی از آنان از رفتن به سربازی به دلایل بیماری و یا معافیت موقت تحصیلی که به دانشجویان تعلق میگیرد، اجتناب میکنند. تعداد این مردان در مسکو، پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ بیشتر است.
ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه و دیگر مقامهای این کشور میگویند مردانی که به خدمت سربازی فراخوانده میشوند، به آنچه این کشور «عملیات نظامی ویژه در اوکراین» میخواند اعزام نمیشوند. اما به نظر میرسد بسیاری از این دست مردان در همان روزهای نخستین جنگ اوکراین اسیر شده باشند. ویدیوی برخی از این مردان جوان در حالی که با خانوادههایشان تماس میگرفتند بر روی رسانههای اجتماعی منتشر شده بود.
لیوبوف، مادر یکی از این مردان گفت که فرزندش را در حالی که او چشمبند به صورت داشته در یکی از این ویدیوها دیده است و پسرش را از روی لب و چانه او شناخته است و حتی اگر فقط انگشتانش را میدیده میدانسته جوان اسیر، پسر اوست. او گفت: «من به او شیر دادهام، بزرگش کردهام.»
در پی انتشار گزارشهایی مبنی بر فرستادن سربازان وظیفه به جنگ، وزارت دفاع روسیه اظهارات درباره اعزام نشدن مشمولان خدمت اجباری به جنگ اوکراین را پس گرفت و گفت برخی از این سربازان «بهاشتباه» به اوکراین اعزام و در آنجا به اسارت گرفته شدند.
پیشتر نیز گزارشهایی مبنی بر مجبور کردن مردان فراخواندهشده به خدمت سربازی، به امضا کردن قراردادهای نظامی، پیش از آغاز جنگ اوکراین، منتشر شده بود. این قراردادها اجازه اعزام آنها به جنگ را میداد. اما چنین قراردادهایی معمولا خاص افرادی است که داوطلبانه به ارتش میپیوندند.
برخی سربازانی که اسیر شده بودند گفتند که فرماندهان آنها به آنها گفته بودند که به تمرین نظامی میروند اما ناگهان خود را را در میدان جنگ در اوکراین دیدند.
لیودمیلا ناروسووا، از اعضای مجلس اعلای مجلس روسیه، حدود یک ماه پیش گفت که حدود ۱۰۰ مرد وادار به امضای چنین قراردادهایی شده و به میدان نبرد در اوکراین فرستاده شدند و از این تعداد تنها ۴ نفر زنده ماندند. مقامهای نظامی روسیه به اظهارات این عضو پارلمان واکنشی نشان ندادهاند.
یک کمیسر حقوقبشر روس در سنت پترزبوگ، دومین شهر بزرگ روسیه هم گفت که خانوادههای هفت سرباز به او نامه شکایت نوشتهاند و گفتهاند که این مردان بهزور مجبور به امضای قرارداد و بهرغم خواست خودشان به جنگ فرستاده شده بودند. این کمیسر گفت که دو تن از این سربازان به روسیه بازگردانده شدهاند.
طی سالهای اخیر، روسیه بر افزایش شمار سربازان داوطلب پیوستن به ارتش، برای مدرنسازی ارتش این کشور و بهبود آمادگی آن تاکید داشته است. ارتش یک میلیوننفری روسیه هم اکنون بیش از ۴۰۰ هزار سرباز قراردادی دارد که ۱۴۷ هزار نفر آنها سرباز پیادهنظاماند که اگر جنگ اوکراین به درازا بکشد، این شمار سرباز احتمالا برای ادامه نبرد در اوکراین کافی نخواهد بود.
چنین پیشامدی کرملین را در موقعیت انتخاب قرار خواهد داد؛ اینکه به نبرد با شمار محدودی سرباز اکتفا کند و جنگ با ایستایی مواجه شود و یا تلاش کند که نیروی جدید از مشمولان خدمت سربازی به ارتش اضافه کند که این مورد، ممکن است خشم عمومی را برانگیزد و وضعیت سیاسی را بیثبات کند. چنین اتفاقی برای دولت روسیه پیشتر و در طول جنگ چچن افتاد.
دمیتری، متخصص فناوری اطلاعات ۲۵ ساله، گرچه معافیت پزشکی دارد اما مانند بسیاری مردان دیگر مضطرب است و میترسد که مقامهای روسیه برخی معافیتها را برای تقویت ارتش لغو کنند.
دمیتری با اظهار انزجار از جنگ، آن را یک فاجعه خواند. او افزود که میترسد دولت قوانینش را عوض کند و او به خدمت فراخوانده شود؛ چرا که همین دولت ماهها میگفت که به اوکراین حمله نمیکند و کرد. او افزود دلیلی ندارد که او حرف چنین دولتی درباره نفرستادن مردان مشمول خدمت سربازی به جنگ را باور کند.
یک قانون پیشنهادی میتواند دست ارتش روسیه برای اعزام مردان مشمول سربازی به جنگ را بازتر بگذارد. اما این لایحه در حال حاضر متوقف شده است و بهرغم توقف، همچنان موجب اضطراب مردم در روسیه شده است.
الکسی تابالوف، وکیلی که به مردان مشمول خدمت سربازی مشاوره میدهد گفت که هیئت پزشکی دفاتر استخدام سربازان، معمولا مردانی را میپذیرند که بهدلیل بیماری که دارند باید قاعدتا از خدمت معاف شوند. تابالوف افزود که با وقایع پیشآمده، رویکرد این بخشها میتواند حتی سختگیرانهتر شود.
تابالوف گفت که بسیار محتمل است که زین پس این پزشکان چشمشان را بر روی بیماریهای مردان مشمول سربازی ببندند و آنها را برای خدمت، سالم تشخیص دهند.
علاوه بر نگرانیها از پایین آوردن استاندارد پزشکی برای احضار مردان به خدمت، نگرانیهایی هم وجود دارد که حکومت تلاش کند گونهای حکومت نظامی ایجاد کند و خروج مردان جوان از روسیه را ممنوع کند تا آنان را وادار به جنگ کند.
تابالوف به آسوشیتدپرس گفت که تماسهای زیادی از مردمی دریافت کرده است که از «بسیج» نگراناند. او گفت که مردم در چنین شرایطی از همهچیز هراساناند و نیاز تغییر قوانین مرتبط با بسیج عمومی هم پیشتر به فکر کسی خطور نکرده بود.
مقامهای نظامی روسیه تاکید میکنند که ارتش روسیه سرباز قراردادی کافی برای خدمت در اوکراین دارد. کرملین نیز هر برنامه درباره احضار سربازان وظیفه به جنگ و بسیج را انکار میکند. اما بسیاری روسها، با توجه به سابقه دولت روسیه، درباره اظهار مقامات در این باره تردید دارند.
تابالوف گفت چه اعتمادی میتواند پا بگیرد وقتی پوتین میگوید هیچ سربازی که به خدمت اجباری رفته به اوکراین اعزام نشده و از آن سو وزیر دفاع میگوید که فرستاده شده است؟
بنا بر یک قانون فعلی در روسیه، افرادی که خدمت نظامی را خلاف باورهایشان میدانند میتوانند بهمدت ۲۱ ماه در بیمارستان، آسایشگاه سالمندان و دیگر مراکز، خدمات اجتماعی ارائه دهند. اما دفاتری که مردان را برای خدمت احضار میکنند اغلب درخواست فرد برای ارائه خدمت غیرنظامی را لحاظ نمیکنند.
تابالوف میگوید که پس از آغاز جنگ اوکراین، او و تیم او، شاهد افزایش درخواست برای خدمت جایگزین غیرنظامی بوده است. تابالوف افزود که تعریف این نوع خدمت در روسیه روشن نیست و به مقامهای نظامی اجازه میدهد که چنین تقاضایی را بهسادگی رد کنند.
تابالوف با اظهار نگرانی از وضعیت فعلی «نظامیگرایی» در روسیه گفت که با توجه به شرایط حاضر، دفاتر احضار به خدمت اجباری میتوانند رویکردی سختگیرانهتر اتخاذ کنند و درخواستها برای ارائه خدمات غیرنظامی جایگزین را رد کنند.