چگونه طلاق و جدایی خطر ابتلا به بیماری و مرگ را افزایش میدهد؟
افراد اغلب بر این باورند که دلشکستگی یک آسیب روانی است که هیچ ارتباطی با فیزیک انسان ندارد. اما پژوهشهایی که در چند دهه اخیر انجام شده نشان میدهد دلشکستگی، تنهایی و انزوا به طور مستقیم بر سیستم ایمنی ما تاثیر میگذارد و ممکن است منجر به بروز بیماریهایی مانند دیابت شود.
فلورنس ویلیامز، یک روزنامهنگار آمریکایی یکی از کسانی بود که پس از جدایی از همسرش به طور ناگهانی به دیابت مبتلا شد و برای یافتن دلیل آن به تحقیق در اینباره پرداخت.
مطلبی که میخوانید بخشی از روایت او در مسیر یافتن دلایل علمی این پدیده است.فلورنس پس از جدایی از همسرش به دیابت مبتلا شده بود و پزشک او از اینکه چرا قند خون او ناگهان بالا رفته، گیج شده بود. او فلورنس را نزد یک متخصص غدد فرستاد، که تشخیص داد به دیابت، نوع ۱ مبتلا شده است. این نوع دیابت از حمله سیستم ایمنی به لوزالمعده (پانکراس) ناشی میشود.
در دیابت نوع ۲ که رایجتر است، معمولا لوزالمعده همچنان انسولین تولید میکند، اما سلولهای بدن در برابر آن مقاوم هستند و نوع ۱ معمولا در کودکان دیده میشود و به ندرت در بزرگسالی تشخیص داده میشود.
اما وقتی بزرگسالان به این بیماری مبتلا میشوند، پیشرفت آن کندتر است. فلورنس میگوید چون هنوز مقداری سلول بتای کارآمد در لوزالمعده خود داشته، پزشکان به او توصیه کردند که اگر بتواند میزان کربوهیدرات را در رژیم غذایی خود مدیریت کند، روی سطح استرس خود کار کند و بعد از خوردن غذا ورزش کند، شاید بتواند نیاز به تزریق روزانه انسولین را به تاخیر بیندازد.
یکی از دوستان قدیمی دوران دانشگاه فلورنس نیز به طور عجیبی، چند ماه پس از جدایی به دیابت نوع ۱ مبتلا شده بود. او مجبور بود شبانه روز از انسولین استفاده کند و بعد از خوردن هر وعده غذایی پر کربوهیدرات با یک دوچرخه ثابت ورزش کند. نه در خانواده فلورنس سابقه بیماری دیابت وجود داشت و نه در خانواده دوستش و این باعث شده بود که او به این فکر کند که شاید هر دو به نوعی دیابت ناشی از طلاق دچار شده بودند.
هیچکدام از آنها برای دلیل ابتلا به این نوع دیابت جواب قطعی نداشتند، اما مایکل اسنایدر که یک متخصص ژنتیک مولکولی در دانشگاه استنفورد و خود مبتلا به دیابت میانسالی است میگوید برای ما مشخص شده که بیماریهای خودایمنی میتوانند پس از یک «محرک» استرسزا بروز پیدا کنند.
او میگوید بین دیابت و استرس ارتباط وجود دارد. دیانای ما تحت شرایط خاصی شروع به بیان ژنهای محرک دیابت میکند. سطوح بالای کورتیزول که در زمانهای پر استرس بالا میرود، در تولید و تنظیم انسولین اختلال ایجاد میکند.
در حالیکه دانشمندان دههها میدانستند که مرگ و میر و بیماری پس از طلاق (به طور قابل ملاحظهای)افزایش مییابد، برخی اکنون در تلاش هستند تا بررسی کنند کدام آنتیبادیها، نشانگرهای التهابی و توالی ژنها میتوانند مشکل ایجاد کنند.
محققان دانشگاه ایالتی اوهایو دریافتند که بزرگسالانی که از نظر عاطفی نتوانستند پس از طلاق با آن کنار بیایند (در این مطالعه، بازه زمانی دو سال بود) سلولهای کشنده طبیعی که برای مبارزه با سرطان و سایر بیماریها مهم هستند، کمتری تولید کردند. آنها همچنین بیشتر از همسالان متاهل خود در معرض ابتلا به برخی ویروس بودند.
فلورنس برای درک بیشتر این موضوع، با استیو کول، بنیانگذار رشته نوظهوری به نام ژنومیک اجتماعی تماس برقرار کرد.
همه چیز از اواسط دهه ۱۹۹۰ شروع شد، زمانی که استیو کول یک محقق جوان بود. او به تیمی از همهگیرشناسها و روانشناسان پیوست که به دنبال یافتن پاسخی برای این سوال بودند که چرا برخی همجنسگرایان مبتلا به اچآیوی با سرعت بیشتری نسبت به دیگران بیمار میشوند و میمیرند.
کول که در رشته روانپزشکی و علوم زیستی-رفتاری در دانشکده پزشکی یوسیالایکار میکند، نمونه خون ۷۲ مرد را در یک دوره هشت ساله بررسی کرد. او دریافت مردانی که مجبور به پنهانکاری بودند و علاوه بر استرس در مورد اچآیوی با استرس پنهانکاری و احتمال برملا شدن گرایش جنسی خود مواجه بودند، دو تا سه سال زودتر از مردان مبتلا به اچآیوی که مجبور به پنهانکاری نبودند، بیمار شدند.
کول در مطالعات خود دریافت سیستم عصبی این مردان به راحتی با شرایط اجتماعی وارد حالت استرس میشد و این مردان بیشتر هورمون نوراپینفرین که محرک اصلی واکنش «جنگ و گریز» در ماست تولید میکردند. این هورمون سلولهای تی را در برابر حمله اچآیوی آسیبپذیرتر میکند و ویروس ۱۰ برابر سریعتر تکثیر میشود.
افراد مبتلا به بیماریهای مرگآور، خطرناک و آندسته از بیماریها که نوعی قبح و بدنامی با خود حمل میکردند بدون شک با میزانی غیرعادی از استرس مواجه بودند. وقتی یک روانشناس در دانشگاه شیکاگو به نام جان کاچیوپو در اوایل دهه ۲۰۰۰ به دکتر کول مراجعه کرد و از او خواست مطالعات ژنومیک خود را به همه افرادی که به نوعی تنهایی را تجربه میکنند، تعمیم دهد شگفت زده شد.
کاچیوپو این مفهوم را متداول کرده بود که افرادی که خود را تنها احساس میکنند و همچنین افرادی که عملا از نظر اجتماعی منزوی هستند، نسبت به افرادی که حمایت اجتماعی قویتری دارند، بیشتر از بیماریها و مرگ و میرهای زودهنگام رنج میبرند. در واقع، تنهایی مزمن، خطر مرگ و میرهای زودهنگام را تا ۲۶ درصد افزایش میدهد. کاچیوپو به دنبال یافتن نشانگرهای سلولی و ژنتیکی منحصربهفردی در افراد تنها بود که ممکن بود سرنخهایی به او بدهد.
کول پس از تجزیه و تحلیل بسیاری از دادههای دیگر، تنهایی را یکی از سمیترین عوامل خطر برای سلامت انسان میداند و از آن زمان در زمینه ژنومیک اجتماعی پیشگام بوده است.
فلورنس میگوید در اولین گفتوگویی که با کول داشتم او به من گفت ما انسانها اغلب از اینکه سیستم ایمنیمان در نتیجه آسیبهای روحی متاثر میشود، تعجب میکنیم و فکر میکنیم آسیبهای روانی ربطی به فیزیک ما ندارد. اما به گفته دکتر کول، «بدن ما به گرما و احساس درک شدن از طرف شریک زندگی نیاز دارد و در نبود آن احساس کمبود میکند. وقتی این نیاز برطرف نمیشود شوک و هراس شروع میشود.»
دکتر کول میگوید با اینکه دلشکستگی تقریبا در همه جای جهان با درجات مختلف تجربه میشود، اما ما هنوز آن را به اندازه کافی جدی نمیگیریم. به باور او دلشکستگی مانند میدان مین خطرناک است و اگر افراد نتوانند از آن عبور کنند و عزت نفس و توانایی آنها در تعامل معنادار با دیگران تحت تاثیر دلشکستگی قرار بگیرد، دچار دردسر بزرگی میشوند. افراد برای کارآمد و اجتماعی بودن «به روحیه، شوق و هیجان نیاز دارند و ما بدون این ویژگیها در جاده مرگ حرکت میکنیم.»
فلورنس میگوید: «حرفهای دکتر کول درباره جاده مرگ مانند پتک بر سرم کوبیده شد و بیش از هر زمان دیگری، احساس کردم فوری خودم را از استرس و آسیبهای ناشی از جدایی نجات دهم. به خاطر قلب و گلبولهای سفید خونم هم که شده بود باید آرام میشدم. وقتی به کوهها نگاه کردم، دیدم که میتوانم در دل این کوهها دوباره به آرامش دست پیدا کنم.»
همه ما مانند دکتر کول این توانایی را نداریم که شاهد مرگ غیرمنتظره سلولی باشیم؛ پس باید بتوانیم از میدان مین گذر کنیم.
زنان همواره تحت فشار بودهاند تا برای رشد و کسب موفقیت اعتماد به نفس خود را بالا ببرند بدون اینکه راه حلی اساسی برای رفع ریشه مشکلات آنها ارائه شود. برخی کارشناسان معتقدند به جای توصیههای مداوم باید با تبعیضها و بیعدالتیهای ساختاری مقابله شود.
توصیههای مربوط به اعتماد به نفس در همه جا شنیده میشود. مجلههای مد با شعارهایی مانند «احساس خوبی در مورد اندام خود داشته باشید» به زنان توصیه میکنند اعتماد به نفس جنسی خود را بالا ببرند و با احساسات منفی خداحافظی کنند. در همین حال فروشگاهها به مشتریان بستههایی با عنوان «معاینه فنی» رابطه جنسی ارائه میدهند که «آموزش اعتماد به نفس» به زنان به صورت بخشی از بسته ارائه میشود. آموزش و توصیه برای اعتماد به نفس بالا بلکه به وظیفه ۲۴ ساعته زنان تبدیل شده است.
وقتی صحبت از نابرابری در محل کار میشود این زنان هستند که باید همواره پیشقدم پذیرش چالشهای بزرگتر شوند تا اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند. وقتی بحث از اختلالات خوردن و تصورات اشتباه از ظاهر میشود، راه حلی که ارائه میشود برنامههای ارتقای اعتماد به نفس و نگاه مثبت به اندام دختران است. مشکلات فرزندپروری چطور؟ برای این مساله نیز همه توصیه میکنند بیایید به مادران کمک کنیم اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند تا بتوانند فرزندانی با اعتماد به نفس تربیت کنند.
با روابط سرد شده پس از دوران همهگیری چه کنیم؟ برای آن هم به زنان توصیه میشود که اعتماد به نفس بالا امروزه جای «سکسی بودن» را گرفته است. حتی ارتش بریتانیا به زنان جوان وعده میدهد پیوستن به ارتش به آنها اعتماد به نفسی میدهد که در همه عمر با آنها خواهد بود.
داشتن اعتماد به نفس به قدری عادی و منطقی جلوه داده میشود که جای هیچ شکی برای بحث باقی نمیگذارد. وقتی اعتماد به نفس به صورت یک مطالبه فمینیستی که هدف آن در ظاهر توانمندسازی زنان مطرح میشود چه کسی میتواند با آن مخالفت کند؟
اما به عقیده برخی کارشناسان، مشکل این الزامات، برنامهها و مطالبات که آنها آن را «فرهنگ اعتماد به نفس» مینامند این است که ما را تشویق میکنند کلا روی خود کار کنیم و ما را از پرداختن و مطالبهگری در مورد نابرابریهای ساختاری که دلیل اصلی مشکلات زنان است دور میکنند.
به عنوان مثال تاثیر ویرانگر و ناعادلانه اقتصادی در دوران همهگیری بر زنان را در نظر بگیرید. در مشکلاتی مانند افزایش نرخ بیکاری، و افزایش شکاف جنسیتی در دستمزدها، به جای پرداختن به دلایل و عوامل اصلی موثر در این مشکلات، طرحهای سازمانی دورههایی برای آموزش بالا بردن اعتماد به نفس برای زنان ارائه کردند و از سوی دیگر رسانهها و مربیان رشد فردی مدام به زنان توصیه میکردند که خودشان را باور کنند و ابتدا «لیوان خود را پر کنند» و ناامید نشوند زیرا «اعتماد به نفس یک تلاش دائمی است».
بنابراین، به جای اینکه دولتها، کارفرماها، شرکتها و سیستم آموزشی مسئول و پاسخگو باشند، فرهنگ اعتماد به نفس بار مسئولیت را بر دوش زنان میاندازد و از آنها میخواهد که روی خودشان کار کنند تا یاد بگیرند چگونه فضا را اشغال کنند و چگونه طرز فکر، احساس و نوع برقراری ارتباط با دیگران را در خود تغییر دهند.
به جای تغییر زنان به فکر ایجاد تغییر در جهان باشیم
فرهنگ اعتماد به نفس ما را بیش از پیش به درون سوق میدهد و مسئولیت و تقصیر آسیبهای اجتماعی را بر دوش تک تک زنان میاندازد.
علاوه بر این، با افزایش تصاعدی استرس و مسائل مربوط به سلامت روان، که همگی با سالها مشکلات اقتصادی و اکنون همهگیری بسیار شدیدتر شدهاند، اپلیکیشنهای اعتماد به نفس و مراقبت از خود که برای زنان طراحی شدهاند، رونق گرفتهاند. چندین گزارش رشد اپلیکیشنهای خودمراقبتی را به عنوان یکی از بزرگترین ترندهای بهداشتی در دوران همهگیری شناسایی کردهاند که عمدتاً توسط زنان و نسلهای هزاره هدایت میشود.
اکثر کارشناسان معتقدند فشار بر زنان در مورد اندام ایدهال رو به افزایش است. با این حال، برندهای زیبایی به جای برخورد انتقادی با این ایدهآلهای غیرواقعی، «سفیران اعتماد به نفس» استخدام میکنند و سلبریتیهای زن از مثبت بودن در مورد بدن و عشق به خود حمایت میکنند. رسانههای اجتماعی پر است از تبلیغات و هشتگها و شعارهای الهامبخش و جملات تاکیدی مثبت خطاب به دختران و زنان که بیوقفه خودباوری و مثبتاندیشی را ترویج میکنند.
به باور کارشناسان کانورسیشن ما باید اینگونه تأکیدها را فورا تغییر دهیم و با نابرابریهای ساختاری که همهگیری و بحران اقتصادی ناشی از آن، آنها را برجستهتر کرده است، مقابله کنیم. ما باید تشویق بیپایان زنان و دختران را برای مراقبت از خود به چالش بکشیم.
بهجای فرهنگ بالا بردن اعتماد به نفس فردی با استفاده از شیوههای روانشناختی، ما به سرمایهگذاری برای ساخت و حفظ ساختارها و سیاستهای اجتماعی نیاز داریم که ایمنی، رفاه و قدرت زنان را تضمین و تقویت میکنند و از آنها حمایت میکنند.
ما نیازی به تاکید بیشتر بر سرزنش و تغییر زنان نداریم، ما باید دنیا را تغییر دهیم.
همه دوست دارند عمر طولانیتری داشته باشند و اغلب به ما گفته میشود کلید آن انتخاب سبک زندگی سالمتر از جمله ورزش کردن، اجتناب از سیگار کشیدن و و پرهیز از نوشیدن زیاد الکل است. مطالعات همچنین نشان دادهاند که رژیم غذایی میتواند طول عمر را افزایش دهد.
یک مطالعه جدید نشان میدهد رژیم غذایی سالم طول عمر را در میانسالان بین ۶ تا ۷ سال و در جوانان تا حدود ۱۰ سال افزایش میدهد.
پژوهشگران در این تحقیق دادههای بسیاری از مطالعات مختلف مربوط به تاثیر رژیم غذایی بر طول عمر را گردآوری کردند. با ترکیب این دادهها، پژوهشگران توانستند میزان طول عمر افراد را بر اساس تغییرات مداوم در مصرف میوه، سبزیجات، غلات کامل، غلات تصفیهشده، آجیل، حبوبات، ماهی، تخممرغ، لبنیات، گوشت قرمز، گوشت فرآوریشده و نوشیدنیهای شیرین تخمین بزنند.
آنها سپس توانستند یک رژیم غذایی بهینه برای افزایش طول عمر تهیه کنند و آن را با رژیم غذایی رایج غربی مقایسه کردند. رژیم غذایی غربی عمدتا حاوی مقادیر بالایی از غذاهای فرآوری شده، گوشت قرمز، محصولات لبنی پرچرب، غذاهای با قند بالا و غذاهای از پیش بستهبندی شده و مصرف کم میوه و سبزیجات است.
بر اساس این تحقیقات، یک رژیم غذایی مطلوب رژیمی است که دارای حبوبات بیشتر (لوبیا، نخود و عدس)، غلات کامل (جو دوسر، جو و برنج قهوهای) و آجیل است و گوشت قرمز و گوشت فرآوری شده در آن کمتر است.
محققان دریافتند که خوردن یک رژیم غذایی بهینه از ۲۰ سالگی طول عمر در زنان و مردان آمریکایی، چینی و اروپایی را بیش از یک دهه افزایش میدهد. آنها همچنین دریافتند که تغییر از یک رژیم غذایی غربی به رژیم غذایی مطلوب در سن ۶۰ سالگی، طول عمر را تا ۸ سال افزایش میدهد. برای افراد ۸۰ ساله، طول عمر تقریبا سه سال و نیم افزایش مییابد.
اما با توجه به اینکه گاهی امکان تغییر کامل رژیم غذایی برای افراد وجود ندارد، پژوهشگران همچنین محاسبه کردند که اگر افراد از یک رژیم غذایی غربی به یک رژیم غذایی که بین این دو باشد روی بیاورند چه اتفاقی میافتد. آنها دریافتند که حتی رژیم غذایی بینابین میتواند طول عمر را برای جوانان ۲۰ ساله اندکی بیش از ۶ سال در زنان و کمی بیش از ۷ سال در مردان افزایش دهد.
نتایج این تحقیق به ما نشان میدهد که ایجاد تغییرات طولانی مدت در رژیم غذایی در هر سنی میتواند مزایای قابل توجهی برای افزایش طول عمر داشته باشد. اما اگر این تغییرات در اوایل زندگی شروع شود، بیشترین دستاورد را خواهد داشت.
تصویر بزرگتر
تخمین افزایش طول عمر در این مطالعه بر اساس کاملترین و جدیدترین روشهای متاآنالیز -روشی که نتایج چندین مطالعه علمی را ترکیب میکند- در مورد رابطه رژیم غذایی و مرگ و میر انجام شده است.
اما استفاده از روش های متاآنالیز مشکلاتی نیز دارد. متاآنالیز به دلیل استفاده از حجم زیادی از دادهها، در بسیاری از موارد بهترین روش برای دستیابی به شواهد است. اما روشهای متاآنالیز ممکن است باعث شود تفاوتهای مهم بین مطالعات مختلف نادیده گرفته شود. مثلا در این تحقیق شواهد تاثیر کاهش مصرف تخم مرغ و گوشت سفید نسبت به شواهدی که در مورد غلات کامل، ماهی، گوشتهای فرآوری شده و آجیل داشتند، کیفیت پایینتری داشتند.
با اینحال شواهد مورد بررسی پژوهشگران در این تحقیق همچنان قوی بود و از بسیاری از مطالعات در این زمینه استخراج شده بود. این یافتهها همچنین با تحقیقات قبلی که نشان داده بهبودهای متوسط اما طولانی مدت در رژیم غذایی و سبک زندگی میتواند مزایای قابل توجهی برای سلامتی از جمله طول عمر داشته باشد،همخوانی دارد.
هنوز همه مکانیسمهایی که توضیح میدهند چرا رژیم غذایی میتواند طول عمر را بهبود بخشد کاملا مشخص نیست. اما رژیم غذایی بهینهای که پژوهشگران در این مطالعه به آن دست یافتند شامل بسیاری از غذاهای حاوی آنتیاکسیدان است.
برخی تحقیقات در مورد سلولهای انسانی نشان میدهد که این مواد ممکن است آسیب به سلولها را که یکی از دلایل پیری است، کند یا از آن جلوگیری کند. با این حال، تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد و مشخص نیست که آیا آنتی اکسیدانهایی که به عنوان بخشی از رژیم غذایی خود مصرف میکنیم تأثیر مشابهی خواهند داشت یا خیر. بسیاری از غذاهایی که در این تحقیق گنجانده شدهاند دارای خواص ضد التهابی هستند که ممکن است شروع بیماریهای مختلف و روند پیری را به تاخیر بیندازند.
البته تغییر کامل رژیم غذایی ممکن است دشوار باشد. اما حتی خوردن برخی از غذاهایی که نشان داده شده طول عمر را افزایش میدهند، همچنان ممکن است فوایدی داشته باشند.
بهگزارش روزنامه واشینگتن پست، ساخت واکسنی موثر بر سویه اومیکرون کرونا وارد مرحله آزمایش بالینی شده است و داوطلبان برای تزریق این واکسن آماده میشوند. کارآیی و امنیت این واکسن میتواند پس از آزمایش بالینی مورد تایید قرار گیرد.
انتشار این خبر در حالی است که شمار موارد ابتلا به اومیکرون در فصل زمستان افزایش یافته و جهان با تسهیل مقررات ماسک زدن برای بازگشت به زندگی معمولی آماده میشود.
اما مساله این است که دنبال کردن سویهبهسویه کرونا و ساخت واکسنی برای هر سویه، رویکردی پایدار و چندان عملی و کاربردی نیست. پس سوال این است: اگر واکسنی موثر بر تمام سویههای فعلی و آتی ویروس کرونا ساخته شود چه؟
هدف دانشمندان از ساخت این واکسنی موثر بر همه سویهها همین است. واکسنی که نهتنها در برابر تمامی سویههای فعلی ویروس کرونا مصونیت گستردهتری ایجاد میکند، بلکه محافظت در مقابل سویههای آتی را نیز در برمیگیرد.
در بحبوحه همهگیری کوویدـ۱۹، جهان دستکم به یک واکسن «همهسویهحریف» نیاز دارد. اما ساخت واکسنی که بتواند از وقوع یک همهگیری آتی دیگر ناشی از ویروس کرونا در دنیا جلوگیری کند بهتر هم خواهد بود؛ محافظت در برابر ویروسی دیگر از این خانواده که ممکن است در آینده از حیوان به انسان منتقل شود و پاندمی دیگری را رقم بزند. به نوشته واشینگتن پست، دانشمندان همین حالا هم از اینکه اقدامی سریعالسیر برای ساخت چنین واکسنی آغاز نشده، متعجباند.
آنتونی فائوچی، مدیر موسسه ملی آلرژی و بیماریهای عفونی آمریکا با تاکید بر نیاز به زمان در فرآیند اضطراری ساخت واکسنی «همهکاره» گفت که سرعت و سهولت ساخت واکسنی موثر بر تمامی سویهها نمیتواند بهشتاب و آسانی ساخت واکسن فعلی کرونا باشد و اکتشافات علمی بسیار برای ساخت چنین واکسنی لازم است.
درو وایسمن، ایمنیشناس دانشکده پزشکی پنسیلوانیا در این باره به واشینگتنپست گفت تاکنون هر شش ماه یکبار سویهای جدید سربرآورده و تا وقتی کل جهان واکسینه نشود وضعیت به همین منوال خواهد بود.
اما واکسن جامعی که محل بحث است، نسل دیگری از واکسن است که با واکسن فعلی در دسترس فرق خواهد داشت و دانشمندان برای اینکه این واکسن با طیفی وسیع از ویروس بجنگد، باید شیوههای علمی بهتری سوار کنند.
ساخت این واکسن طبق پژوهشهای پیشین شدنی به نظر میرسد. تحقیقی منتشرشده در نشریه پزشکی نیواینگلند در سال ۲۰۲۰ که محققان در سنگاپور آن را انجام داده بودند نشان داد که سیستم ایمنی بهبودیافتگان مبتلایان در جریان شیوع سارس در دو دهه گذشته، با تزریق واکسن فعلی کرونا، پادتنهایی ترشح کرده که قادر است راه مجموعهای از سویهها و ویروسهای دیگر از خانواده ویروس کرونا را سد کند.
اما همچنان ساخت تکواکسنی موثر بر طیفی از ویروسهای کرونا پیچیده است.
دنیس برتون، پژوهشگری ساخت واکسن گفت که در آغاز همهگیری کرونا، ویروس مجهز به حقههای پیچیده برای ورود به بدن نبود و دانشمندان در مهار آن موفق عمل کردند. برتون افزود اما با پیدایش سویههای گوناگون ویروس، مدیریت آن دشوار و دشوارتر شده است و برانگیختن واکنش پادتنی مناسب از طریق تزریق واکسن، حالا باید دقیقتر و حسابشدهتر باشد.
اما جهان به این واکسن نیاز دارد. چرا که ساخت یک واکسن موثر بر تمامی سویههای ویروس کرونا پیشنیاز ساخت واکسن برای جلوگیری از همهگیریهای آتی و همچنین راه برونرفت از بحران فعلی است.
بارتون هینس، ایمنیشناس دانشکده پزشکی دوک در کارولینای شمالی سویه اومیکرون را تلنگری خواند که به جهان یادآوری کرد که همهگیری کوویدـ۱۹ تمام نشده است. هاینس تاکید کرد جهان بهجز پیشبینی موج شیوع آتی، به واکسنی نیاز دارد که در برابر تمام سویههای ویروس کرونا که دستکم طی ۳ تا ۵ سال آینده پیدا خواهد شد، کارساز باشد.
تیم هینس در حال کار برای تولید واکسنی با فناوری «ریزذره» است. چنین واکسنی با اتصال قسمتهای کوچکی از دامنه اتصال گیرنده چند ویروس کرونا به پروتئینی ریزذره محقق میشود. آزمایش روی میمونها نشان داده که این روش نهتنها راه ورود ویروس کرونا و سویههای جهشیافتهاش را سد میکند، همچنین از ورود گروهی از ویروسهای کرونای شایع میان خفاشها نیز جلوگیری میکند.
هینس امیدوار است که سال ۲۰۲۲، این واکسن به مرحله آزمایش انسانی برسد.
واکسن به سیستم ایمنی راه شناسایی ویروس را میآموزد. این اغلب از راه ارائه نوعی از آن ویروس خاص به سیستم ایمنی انجام میشود. درباره ویروس کرونا، این شاخصه برای شناسایی میتواند شاخک پروتئینی این ویروس باشد. پس امتیاز نسل بعدی واکسن کرونا به انتخاب شاخصه و راه ارائه آن به سیستم ایمنی بدن است.
نیل کینگ، زیستشیمیدان دانشگاه واشینگتن و یکی از پژوهشگران دستاندرکار ساخت واکسن جامع برای سویههای کرونا گفت که سیستم ایمنی بدن بهگونهای تکامل یافته که به «تکرار» بهتر واکنش نشان میدهد. کینگ افزود که واکسنهای «ریزذره» برای ساخت واکسنی «همهسویهحریف» موثرتر است چرا که آنتیژنها را بهصورت مجموعهای مکرر ارائه میدهد تا واکنش بهتر سیستم ایمنی را برانگیزد.
شیوه دقیق ساخت واکسنی «همهکاره» همچنان محل مباحثات علمی میان دانشمندان است. اما آنچه روشن است این است که هر نیمسال واکسن جدیدی ساختن هم راه منطقی و همچنین منصفانهای برای محافظت از جان افراد در سراسر جهان نیست. ریچارد هچت، مدیرعامل «ائتلاف برای نوآوری در حوزه آمادگی برای همهگیری» گفت این رویکرد حتی در کشورهای پردرآمد هم نمیتواند راهبردی طولانیمدت باشد.
بهگفته دانشمندان برای ساخت این نوع واکسنها، کشف پادتنهایی که قادر به شناخت و خنثیسازی طیف وسیعی از ویروسها باشد کلیدی است. اما از آن مهمتر، آموختن راهی برای فعالسازی این پادتنها در بدن برای ایجاد یک سپر دفاعی است. این فرآیند فعالسازی گرچه در حرف ساده به نظر میرسد، اما در عمل بسیار دشوار است.
مساله دیگر میزان پادتنی است که واکسن ترشح آن را برمیانگیزد که باید بسامد کافی داشته باشد تا بتواند با طیفی از سویههای ویروس مقابله کند و دستیابی به چنین هدفی هم آنچنان ساده نیست.
یک مساله دیگر علمی پیرامون ساخت واکسن «همهکاره»، ماندگاری است. واکسنی جامع که تاثیر مصونیت آن بهسرعت کمرنگ شود برای جلوگیری از همهگیریهای آتی چندان کاربردی به نظر نمیرسد. هینس گفت که دانشمندان بهدنبال واکسنی مثل واکسن کزازند. او افزود واکسن کزاز هر ده سال یکبار تجدید میشود و جهان به چنین نوع از واکسن نیاز دارد.
بسیاری متخصصان میگویند که جنس چالش ساخت این نوع واکسنها، کاملا متفاوت از ساخت نسلاول واکسنهاست.
یوشیهیرو کاوائوکا، متخصصی که در دانشگاه ویسکانسین ایالات متحده بر روی ساخت واکسنی جامع کار میکند گفت که ۷۰ سال است که دانشمندان در حال کار برای یافتن واکسنی جامع برای آنفلوانزایند و هنوز هم موفق به ساخت آن نشدهاند. او افزود که البته ویروس کرونا ویروسی متفاوت است و ارزش تلاش برای ساخت واکسنی «همهسویهحریف» را دارد، اما ممکن است این کار ساده نباشد.
هر سال روز ۱۴ فوریه به عنوان روز ولنتاین یا روز عشاق در بسیاری از کشورهای جهان جشن گرفته میشود. بسیاری در این روز برای کسی که دوستش دارند هدیه و گل و شیرینی میخرند.
روزنامه نیویورک تایمز به مناسبت این روز هفت تمرین عملی را به زوجها پیشنهاد میکند که به آنها کمک میکند رابطه نزدیکتری داشته باشند.
روابط عاشقانه حتی در بهترین شرایط به تلاش و حضور همیشگی نیاز دارد اما همهگیری کرونا مجموعهای از چالشها و فرصتهای ویژه برای بسیاری از زوجها ایجاد کرده است.
برای برخی، دو سال گذشته به معنای با هم بودن اجباری در فضاهای تنگ، دعواهای بیشتر و تغییر در اولویتها بوده است. اما مطالعات نشان میدهد که اوضاع برای بسیاری خیلی هم بد نبوده است. حدود یک سوم از زوجهای شرکت کننده در این مطالعات گفتند روابط آنها در طول همهگیری بهبود یافته است؛ تا حدی به این دلیل که آنها مهارتهای ارتباطی بهتری یاد گرفتهاند و از گذراندن وقت با هم لذت بردهاند.
چه رابطه شما در چند سال گذشته آسیب دیده و چه شکوفا شده باشد، هر رابطهای میتواند از کمی تقویت سود ببرد. نیویورک تایمز هفت تمرین عملی مبتنی بر علم برای تقویت رابطه گردآوری کرده که میتواند به زوجها کمک کند پیوند خود را تقویت کنند. شما و شریک زندگیتان میتوانید به مدت یک هفته یک تمرین در روز انجام دهید یا فقط چند تمرین که برای شما جالب است را برای امتحان کردن انتخاب کنید.
کارهای خوب را به خاطر بسپارید
دستکم پنج کاری که شریک زندگیتان همیشه برای ابراز عشق انجام میدهد، شناسایی کنید. کارهای بزرگ و کوچکی که هر دوی شما انجام میدهید که باعث میشود احساس دوست داشتن و ارتباط بیشتری با یکدیگر داشته باشید را به خاطر بسپارید؛ کارهای کوچکی مانند یک تعریف ساده یا بوسه خداحافظی، یا کارهای بزرگتر مانند خرید گل، پختن شام یا تمیز کردن خانه. مطالعات نشان میدهد در روابط موفق، تعداد تعاملات مثبت دستکم پنج به یک از تعاملات منفی بیشتر است.
نظر علم در اینباره چیست؟
وقتی پژوهشگران فیلم زوجها را در مورد موضوعات مختلف بررسی کردند، متوجه انواع تعاملات مثبت و منفی شدند. برخی زوجها می خندیدند، لبخند میزدند، یکدیگر را لمس میکردند و حتی در هنگام اختلاف نظر از یکدیگر تعریف میکردند. برخی دیگر چشمان خود را گرد میکردند، مسخره میکردند یا عصبانی میشدند و حالت تدافعی میگرفتند.
از درون این مشاهدات یک الگوی شگفتانگیز به وجود آمد. تعاملات مثبت زوجهایی که قرار بود با هم باشند دستکم پنج برابر بیشتر از تعاملات منفی آنها بود. هیچ کس نمیتواند در زندگی روزمره به طور مداوم آمار کارهای مثبت و منفی را نگه دارد، اما آنچه روشن است این است که داشتن رفتاری مثبت و توام با مهربانی در رابطه میتواند به محافظت از رابطه شما در روزهای سخت کمک کند.
مطالعات دیگری ارزش سخاوتمندی و مهربانی با شریک زندگی را برجسته میکنند. تحقیقات پروژه ملی ازدواج دانشگاه ویرجینیا نقش سخاوت را در ازدواج حدود ۳ هزار زوج مورد مطالعه قرار داد. سخاوت به عنوان «فضیلت دادن چیزهای خوب به صورت آزادانه و فراوان به همسر » تعریف شده بود؛ کارهایی مانند درست کردن قهوه برای آنها، ابراز محبت و یا تمایل به بخشش. زوجهایی که بالاترین امتیاز را در سخاوتمندی داشتند، بیشتر گزارش کردند که در ازدواج خود «بسیار خوشحال» هستند.
دستهای یکدیگر را بگیرید
از هر فرصتی برای گرفتن دستان یکدیگر استفاده کنید. هنگام نشستن پشت میز صبحانه، هنگام بدرقه دیگری و زمان تماشای تلویزیون. چند دقیقه در مورد چیزی که باعث استرس و اضطراب شما میشود حرف بزنید. اگر مشکلی در محل کار یا در مورد بچهها و یا نگرانی مالی دارید، در حالی که در مورد آن صحبت میکنید، دست همسرتان را بگیرید.
به این فکر کنید که لمس کردن شریک زندگی خود، اینکه دستتان فشرده میشود یا دست شریک زندگیتان را میفشارید چه حسی دارد.
نظر علم در اینباره چیست؟
وقتی گروه بیتلز ترانه «میخواهم دستت را بگیرم» را خواندند، هدفشان خواندن یک ترانه عاشقانه بود. اما علم ثابت کرده گرفتن دست رابطه را قویتر میکند. تحقیقات نشان میدهد لمس کردنهای منظم نه تنها راهی قدرتمند برای ایجاد ارتباط با دیگران است، بلکه گرفتن دست نیز استرس را کاهش میدهد.
جیمز کوان، عصبشناس در دانشگاه ویرجینیا، برای مطالعه درباره تاثیر گرفتن دست، مغز ۱۶ زن متاهل را مورد آزمایش قرار داد. برای شبیهسازی شرایط استرسزا، او به هر زن در سه حالت مختلف شوک الکتریکی خفیفی وارد کرد. زمانی که زن تنها بود، زمانی که دست یک غریبه را گرفته و زمانی که دست شوهرش را گرفته بود.
اسکنهای مغزی نشان داد که وقتی زنان دست غریبه را گرفته بودند استرس ناشی از شوکه شدن کمتر بود، اما زمانی که دست شوهرشان را گرفته بودند، اثر آرامشبخش بیشتر و شبیه اثر یک داروی مسکن بود. فواید گرفتن دست به ویژه در زنانی که بالاترین آمار شادی در زناشویی را داشتند، مشهود بود. دکتر کوان همین مطالعه را در زوجهای همجنس که در رابطه متعهدانه بودند نیز تکرار کرد و به نتایج مشابهی دست یافت.
چرا گرفتن دست در یک رابطه تفاوت ایجاد میکند؟ دکتر کوان میگوید این تحقیق نشان میدهد که یک ازدواج محکم و مبتنی بر حمایت و یا رابطه عاطفی متعهدانه به مغز این فرصت را میدهد تا برخی از سختترین کارهای عصبی خود را برون سپاری کند. این اساساً به این معنی است که وقتی شریک زندگی ما دستمان را میگیرد، بخشی از بار عاطفی ما را نیز به دوش میکشد.
برای یکدیگر بلند بخوانید
هر یک از شما قطعه مورد علاقه خود را انتخاب کنید - این قطعه میتواند گزیدهای از یک کتاب یا مجله، یک کتاب کودک یا یک شعر باشد سپس زمانی را برای خواندن پیدا کنید. لذت اینکه کسی برای شما میخواند و برای کسی که دوستش دارید میخوانید شما را شگفتزده خواهد کرد. فقط به کلمات گوش ندهید؛ بلکه آگاهانه به صدای شریک زندگی خود گوش کنید.
پس از خواندن، کمی وقت بگذارید و در مورد اینکه چرا این قطعه را انتخاب کردهاید صحبت کنید. آیا این قطعهها برای شما معنی خاصی دارند؟
پژوهشها نشان میدهد وقتی افراد چیزی را در مورد خود کشف میکنند و افکار و ایدههای جدیدی را با همسر خود در میان میگذارند، به یکدیگر نزدیکتر میشوند. مطالعات همچنین نشان میدهد اگر زوجها چیزهای جدیدی را با هم تجربه کنند تاثیر خوبی روی روابط آنها دارد. دورانی را به یاد بیاورید که وقتی والدین شما در کودکی برای شما کتاب میخواندند و اینکه این کار چه احساسی به شما میداد؟ عمل خواندن برای یکدیگر میتواند همان احساس راحتی و صمیمیت را به وجود بیاورد.
عیب و ایرادهای کوچک را بپذیرید
یکی دو مورد از عادتهای آزاردهنده شریک زندگیتان را که باعث ایجاد درگیریهای گاه به گاه در رابطه میشود، یادداشت کنید. ( بیشتر این درگیریهای کوچک شامل کارهای خانگی مانند پرداخت قبضهای خانه، شستن لباس یا مرتب کردن تخت میشود.)
درباره این گونه مشکلات بدون قضاوت یکدیگر با هم حرف بزنید و از فرصت حرف زدن برای درک دلایل رفتار همسرتان استفاده کنید. شاید اگر شوهرتان هر شب وسایلش را در راهروی ورودی رها میکند به این دلیل است که او برای دیدن بچهها پیش از خواب عجله میکند؟ شاید اگر همسر شما بعد از کار بداخلاق است به این دلیل باشد که او از وقت ناهار خود زده است تا بتواند زودتر به خانه برسد و با خانواده غذا بخورد. وقتی از دلیل واقعی رفتارهای همسرتان آگاه میشوید به شما کمک میکند آن را بپذیرید و حتی به آن ارج بنهید.
این یک تمرین کوتاه در «پذیرشدرمانی» است. محققان میدانند که ۷۰ درصد از درگیریهایی که با همسر خود داریم، هرگز حل نمیشوند. اما این بدان معنا نیست که این مشکلات آزاردهنده کوچک جمع نمیشوند و به ما استرس وارد نمیکنند. پذیرشدرمانی به افراد کمک میکند به جای تلاش برای تغییر تفاوتهای یکدیگر را بپذیرند. وقتی زوجها احساس میکنند پذیرفته و درک میشوند، احتمالا به میل خود تغییر میکنند، و اغلب بیشتر از آنچه که از آنها خواسته میشود تغییرمیکنند. حتی اگر هیچ تغییری رخ ندهد، پذیرش و مهربانی زوجها را به هم نزدیکتر میکند.
درباره روز عالی که داشتهاید حرف بزنید
روز ایدهآل خود را تصور کنید و درباره آن با شریک زندگی خود در یک وعده غذایی صحبت کنید. تا جایی که ممکن است با جزئیات در مورد آن صحبت کنید تا اطلاعاتی در مورد علایق، دوست نداشتنها، امیدها و رویاهای خود ابراز کنید. اگر میتوانید، سعی کنید برای یک نمونه از روز ایدهال شریک زندگیتان برنامهریزی کنید که با هم آن را تجربه کنید.
نظر علم در اینباره چیست؟
پژوهشگران در این مطالعه برای برقراری نزدیکی بین غریبهها یک سری سوال طرح کردند تا به آنها کمک کند با سرعت بیشتری یکدیگر را بشناسند. « یک روز ایدهال از نظر شما چه ویژگیهایی دارد؟» در فهرست این سوالات بود. دلیل اینکه این سوالات افراد را به هم نزدیکتر میکند این است که افراد را مجبور میکند چیزهای کوچکی در مورد خود برملا کنند. صحبت کردن در مورد روز ایدهآل نوعی خودافشایی است که میتواند به شما کمک کند ارتباط عمیقتری با شریک زندگی خود برقرار کنید.
ضربان قلب یکدیگر را احساس کنید
فقط چند دقیقه با شریک زندگی خود در یک فضای آرام پیدا کنید. یک تایمر یک دقیقهای آماده داشته باشید. حالا این مراحل را دنبال کنید:
رو به روی بایستید
هر یک از شما باید دست راست خود را روی سینه دیگری، درست بالای قلب قرار دهد
دست چپ خود را به سینه خود بیاورید و روی دست همسرتان بگذارید
یکی از شما تایمر را شروع کند
در حالیکه دستانتان روی قلب و دستان یکدیگر قرار میگیرند، یک دقیقه در چشمان یکدیگر خیره شوید
سعی کنید نخندید و با هم صحبت نیز نکنید. مراقب نفس کشیدن یکدیگر باشید. وقتی تایمر به صدا درآمد، یک نفس عمیق بکشید و در مورد احساسی که تجربه این ارتباط غیرکلامی به شما داد با هم حرف بزنید
نظر علم در اینباره چیست؟
پژوهشگران رابطه میدانند که تماس چشمی و لمس کردن باعث ایجاد احساس نزدیکی میشود. برای مطالعه تأثیر نگاه کردن به صورت متقابل بر احساسات عاشقانه، ۱۶۸ دانشجوی کارشناسی در دو مطالعه با یک غریبه جفت شدند. این دانشجویان در گروههای مختلف قرار داده شدند. یکی از این گروهها، گروهی بود که در آن به شرکتکنندگان گفته شد به مدت دو دقیقه به چشمان یکدیگر خیره شوند. برخی گروهها به دستهای یکدیگر نگاه میکردند، و برخی دیگر به یکدیگر خیره میشدند و پلکها را میشمردند. دانشجویانی که به چشمان یکدیگر خیره شده بودند احساس کردند محبت بیشتری دریافت کردهاند.
مطالعات دیگری نشان میدهد لمس فیزیکی در ایجاد و تقویت روابط بسیار مهم است و در ایجاد احساس رضایت بیشتر در رابطه و از شریک زندگی تاثیر دارد. وقتی یکی از طرفین طرف مقابل را در آغوش میگیرد، دست او را میگیرد یا او را میبوسد، اختلافها سریعتر حل میشوند. چه یک بار چالش دست روی قلب را انجام دهید چه چند بار، به یاد داشته باشید که تماس چشمی و لمس فیزیکی ترکیبی قدرتمند برای ایجاد ارتباط عمیقتر با شریک زندگی شما است.
قدردانی را با هم تمرین کنید
سه چیز در مورد شریک زندگی خود که قدردان آنها هستید را بنویسید. لحظهای وقت بگذارید و آنچه را که درباره یکدیگر نوشتید بخوانید. آیا از احساسات شریک زندگی خود شگفتزده شدید؟ در مورد این لحظات و اینکه چگونه باعث میشود احساس ارتباط بیشتری با یکدیگر داشته باشید، صحبت کنید.
نظر علم در اینباره چیست؟
قدردانی از یکدیگر به صورت روزانه یک تمرین ذهنآگاهی است که ثابت شده به شادی بیشتر، خواب بهتر و حتی کاهش بیماریها کمک میکند.
تمرینهای قدردانی باعث میشود ما به شریک زندگی خود نزدیکتر شویم، روابط دوستانهمان را تقویت کنیم و حتی در محل کار همکاران بهتری باشیم.
زوجهایی که از هم قدردانی میکنند از روابط خود رضایت بیشتری دارند. احساس قدردانی حتی میتواند پیشبینی کند که آیا زوجها با هم میمانند یا از هم جدا میشوند. نکته اصلی این است: هرچه بیشتر قدردانی را نسبت به شریک زندگی خود تمرین کنید، احساس نزدیکی بیشتری نسبت به او خواهید داشت.
ایو انسلر معروف به وی (V)، نمایشنامهنویس آمریکایی، بازیگر و فعال حقوق زنان است که یک کارزار اعتراضی جهانی برای پایان دادن به تجاوز و خشونت جنسی علیه همه زنانی که به دلیل جنسیتشان مورد خشونت قرار گرفتهاند، به راه انداخته است.
او معتقد است بدن زنان به دلیل تهدیدها و خشونتها، برای اینکه کمتر دیده شود هر روز خود را کوچکتر میکند.
کمپین امسال که «برای بدن همه زنان، دختران و زمین برخیزید» نام دارد، در اواسط فوریه برگزار میشود. این کمپین از نجاتیافتگان این نوع خشونتها و متحدانشان دعوت میکند به صورت سیاسی و یا هنری علیه خشونت قیام کنند و از طریق رقص، هنر، راهپیمایی، انجام مراسم و آیینها، آواز، بیان گفتاری، روایتهای شخصی و راههای دیگر، خشم و مقاومت و یا دیدگاه خود را از جهانی بدون خشونت ابراز کنند.
ایو انسلر به همین مناسبت مقالهای برای روزنامه بریتانیایی گاردین نوشته که در آن توضیح میدهد چگونه زنان در حال باز پسگیری قدرت خود هستند. این مقاله روایتی است از تجربهها و دیدگاههای شخصی او.
«سالها طوری زندگی کردم که انگار هیچ بدنی نداشتم. مورد سوء استفاده قرار گرفتن در کودکی به این معنا بود که بدن من سرزمینی تسخیر شده بود و مکانی که از همان ابتدا غارت و مغلوب شده بود.
سیزده سال پیش متوجه شدم که سرطان رحم دارم که خیلی دیر متوجه آن شدم؛ زمانی که توموری به اندازه یک آووکادو رحمم را اشغال کرده و از روده بزرگم هم گذر کرده بود. من نه از وجود تومور خبر داشتم و نه احساسش می کردم.
این مساله من را ترغیب به یک جستوجو برای کشف حقایق پنهان درباره این موضوع کرد. برای رسیدن به پاسخ به سراسر جهان سفر کردم و زنانی در همه جای جهان پرسیدم: از چه زمانی بدن خود را ترک کردند؟ مالک بدن آنها کیست؟ بدن آنها اجازه اشغال چه فضایی را دارد؟ چگونه بدنهایشان توسط دولتها، شغلشان، دادگاه عالی، برتری سفیدپوستان، فجایع زیستمحیطی، فقر، خشونت پلیس، استعمار شهرک نشینان، ترنسهراسی، امپریالیسم و سرمایهداری آسیب دیده، تغییر کرده و یا رد شده است؟
بدن زنان همیشه در معرض تهدید است؛ گوش به زنگ است؛ دولا دولا و خمیده است؛ قایم میشود؛ خود را کوچکتر میکند تا کمتر دیده شود. همیشه منتظر تعرض است. همیشه در حال محافظت در برابر لمس ناخواسته و چنگزدن است. همیشه در معرض تجاوز جنسی و قتل است. بدن زنان چگونه با همه این فجایع مقابله میکند؟ بدن زنان کی استراحت میکند؟
از پرستاران انتظار میرود بدن خود را فدای کسانی کنند که از پوشیدن ماسک خودداری میکنند. کارگران رستوران را مجبور میکنند ماسکهای خود را بردارند و خطر بیماری و مرگ را به جان بخرند تا مشتری بدون ماسک بتواند تصمیم بگیرد که آیا چهره آنها به اندازه کافی برای یک انعام ناچیز زیبا است یا خیر.
کارگران زن در مزارع کالیفرنیا آنقدر به طور معمول مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند که به این مزارع لقب «مزارع شورت» را دادهاند زیرا هنگام تجاوز به زنان، لباسهای زیرشان را پاره میکنند.
بدن زنان سیاهپوست به دست پلیس در رختخوابشان، در اتومبیلشان و به دلیل تخلفات [معمول] رانندگی و حتی زمانی که برای اطمینان از سلامت آنها به سراغشان میروند جلوی چشمان فرزندشان، مورد شلیک قرار میگیرد و پس از آن، حتی نام و روایت آنها ناپدید میشود.
بدن یک دختر بچه توسط والدینش به پیرمردی در هرات افغانستان فروخته شد تا خانواده گرسنهاش را زنده نگه دارد. بدن دختر دیگری به قیمت یک تلفن همراه به صورت آنلاین فروخته شد و بدن یک دختربچه دیگر برای گرم کردن محفل چند ثروتمند انگلیسی معامله شده است.
بدن زنان خاطرات آسیبهای روانی را با خود حمل میکنند؛ خاطراتی که آنها را مستعد ابتلا به انواع کیستها و تومورها، برآمدگیها، تودهها و بیماریها، تا مدتها پس از این آسیبها میکند.
بدن زنان همیشه در حال خدمت کردن، غذا دادن، حمام کردن، نگه داشتن، حمل و پرورش بدنهای دیگران است و هرگز زمانی برای فکر کردن به بدن خود ندارد. بدن زنان به دلیل «کمال»شان، و به دلیل «نقص»شان مورد تنفر واقع میشوند. بدن زنان به دلیل خیلی لاغر، خیلی چاق، خیلی گرد و خیلی تخت بودن مورد نفرت قرار میگیرند.
اما بدن زنان اکنون برای اولین بار دوباره زنده میشوند، برمیگردند و دوباره به یاد میآورند و دوباره بدن میشوند. درد ناشی از فشار انگشتان پدر در درون یک دختر ۵ ساله حالا به واژه، به آتش، به زبانی هدفمند و به قدرت تبدیل میشود.
بدنهای برهنه در خیابانها در برابر زنکشی میایستند. بدن زنان بومی سوار بر اسب و کایاک، به خطر نشت از خطوط لوله نفت اعتراض میکنند. بدنهایی به صورت مشتهای گره شده در مقابل صفهای پلیس میایستند. بدنهایی با شعار «بدن من انتخاب من» قیام میکنند. بدنهایی با تواناییهای فیزیکی متفاوت راهروهای کنگره را اشغال کردهاند. بدنهایی خشمگین درهای فولادی کارخانهای را میشکنند که خواهر و برادرهای کارگرشان بی دلیل در آن جان خود را از دست دادند.
بدن زنان، حالا بدون هیچ بدهی به دیگران قد علم میکنند. زیبایی و آواز پرندگان را در درون خود آزاد میکنند؛ دیگر اسیر یا کنار زده نمیشوند، بلکه تبدیل به یک بدن مواج واحد میشوند که با قیام بدنهای دیگر را فرا میگیرند.»